Health <- بازگشت

به «زن، زندگی، آزادی» برگردیم/علی صمد و امید اقدمی

تصویر سپهر سیاسی ایران در این چند هفته، فاصله‌ای به‌اندازه‌ی چند دهه با روزهای اوج جنبش «زن، زندگی، آزادی» دارد. خیابان‌هایی که شعله‌های خشمی بزرگ را بازتاب می‌دادند، اکنون هفته‌هاست که در سکوت و سکون به سر می‌برند. شبکه‌های اجتماعی به جای انعکاس شعارها و اعتراضات و تجمعات، تنها به میدان طوفان‌های مجازی برای فشار در رابطه با اعدام‌ها و احیاناً کم کردن سرعت صف اعدام تبدیل شده‌اند. سرکوب و توحش حکومت چنان شدید و گسترده است که تعلیق و اخراج دانشجویان دیگر نه تنها حساسیت اجتماعی برنمی‌انگیزد، بلکه دانشجویان را نیز چندان به تحرک وا نمی‌دارد. در سمت شرایط ذهنی، وضعیت ناامیدکننده‌تر نیز هست. جریان راست افراطی به مدد پول و رسانه، تلاش می‌کند از جنبش مترقی «زن، زندگی، آزادی»، کاریکاتوری اکیداً مردسالار و دیگری‌ستیز بسازد که می‌تواند به مخالف سیاسی خود حتی در وسط شهرهای بزرگ اروپایی حمله‌ی فیزیکی و تعرض جنسی کند. تمام این‌ها می‌توانند نشانگان رخوت و ناامیدی باشند و با امید بزرگ جنبش «زن، زندگی، آزادی» فرسنگ‌ها در فاصله.

قتل و قطع امید، یکی از راستاهای تلاش جمهوری اسلامی برای شکستن امکان‌های سیاسی جنبش‌های مترقی در این چهل سال بوده است. توفیق جمهوری اسلامی در تقابل با مردم در تمام این سال‌ها در این امر بود که حکومت توانسته بود از شکل‌گیری امید مشترک و امر مشترک جلوگیری کند. امر مشترکی که بتواند اراده‌های متعدد اما هم‌راستا برای گذار به دموکراسی را هم‌سو کند، سال‌ها همچون یک خلاء اساسی در فضای اپوزیسیونی ایران وجود داشت. حتی جنبش بزرگی نظیر جنبش سبز، باوجود مخاطب قراردادن بخش‌های مختلف جامعه، در شکل دادن به امر مشترک و اراده‌ای جمعی موفق نبود و متمرکز و محدود شدن این جنبش به مرکز و خاصه تهران، نشان همین عدم توفیق است.

«زن، زندگی، آزادی» اما توانست در عرض چند روز سازنده‌ی استخوان‌بندی این امر مشترک و امیدواری بزرگ باشد. به هم پیوستن مطالبات زنان، اتنیک‌ها، کارگران و طبقه‌ی متوسط و سایر گروه‌های اجتماعی و اقشار باورمند به دموکراسی و برابری، توانست این فهم را عمومی کند که شرط مقدم گذار به دموکراسی، شنیدن صدهای متکثر و به رسمیت شناختن این صداهاست. این فهم یک تفاوت اساسی با تلاش‌های پیشین برای شکل دادن به اراده‌ی جمعی و امر مشترک داشت: اگر تجربه‌های پیشین قرار بود همه را در یک ظرف و «باهم» ببیند، در این تجربه فرصت تکثر و حضور نیروها و مطالبات مختلف با صداهای خودشان مهیا بود. سرود «برای» از شروین حاجی‌پور از این رو توانست در عرض بیست‌وچهار ساعت به موسیقی مطلوب میلیون‌ها نفر تبدیل شود که شاعر، ترانه‌سرا و ایده‌پرداز آن نه یک نفر، که هزاران توئیتی بود که با همان روزهای با «برای» شروع شده بودند. «زن، زندگی، آزادی» از همین مسیر به منشا امید تبدیل شد.

ده‌ها پرسش سیاسی و نظری در رابطه با این جنبش محل بحث و تبادل نظراند و از آن جمله اینکه این جنبش از کجا آغاز شد؟ مقابل بیمارستان کسری، کردستان و یا شبکه‌های اجتماعی؟ گزینش هر پاسخی می‌تواند رهیافت‌های متفاوتی داشته باشد. اما صرف نظر از لحظه‌ی شکفتن، می‌توان مدعی شد که غنچه‌ی این جنبش سال‌ها در بستر جنبش‌های اجتماعی و مطالباتی، شکاف‌ها و تفاوت‌های نسلی و در عین حال مهیا بودن بروز تکثر سیاسی و نظری در جای‌جای ایران و خاصه در میان زنان و جوانان رشد کرده بود و بارور شده بود. هم از این رو، زیاد طول نکشید که جنبش توانست ریشه و عمق بیابد و بخش‌های بزرگی از مردم آن را از آن خود بدانند.

به تصویر آغاز متن برمی‌گردیم: رخوت و ناامیدی توصیف شده، نه اتفاقی، که نتیجه‌ی تلاش دستگاه‌های امنیتی حکومت از یک‌سو و راست افراطی هراسان از مشارکت سیاسی بزرگ از سوی دیگر است. جان گرفتن مجدد این جنبش، در کنار الزامات دیگر، نیازمند شعله‌ی امید است. شعله‌ی امیدی که می‌توانست تحت شدیدترین فشارها و سرکوب‌ها، مردم را به خیابان بیاورد. راه امیدواری، بازگشت به «زن، زندگی، آزادی»ست.

از همین رو خوانش مکرر و موکد و بازخوانی جنبش «زن، زندگی، آزادی»، علاوه بر ضرورت‌های فکری و نظری، ضرورت سیاسی هم دارد. «زن، زندگی، آزادی»، نه آنچنان که جمهوری اسلامی و سلطنت‌طلبان می‎گویند تجربه‌ای شکست‌خورده، که تجربه‌ای جاری است که با تکیه بر دستآوردها و آموزه‌هایش می‌توان جنبش اعتراضی را بارور کرد.

با این مقدمه، مُروا در این شماره‌ی خود تلاش کرده است زمینه‌ای برای بازخوانی جنبش «زن، زندگی، آزادی» مهیا کند. این زمینه در شماره‌های آتی هم با برخورد نسبت به زوایای مختلف این جنبش ادامه خواهد داشت. در این شماره در مصاحبه با رضا علیجانی نظر او را در مورد وضعیت کنونی و احیاناً آینده‌ی جنبش سوال کرده‌ایم. خانم دکتر رضوان مقدم در مقاله‌ای شعارهای مختلف این جنبش را مورد بررسی و ارزیابی قرار داده است. مساله‌ی خشونت‌پرهیزی، همچون یکی از مسائل جاری و اساسی در فضای سیاسی ایران، موضوع مقاله‌ی بهروز خلیق برای این شماره از مُرواست. حسین غبرایی، مطلبی از تارا مهرابی را ترجمه کرده است که در آن به وجوه فمنیستی جنبش پرداخته می‌شود. فرخ نعمت‌پور نیز با نگاهی به روندهای و خصلت‌های جنبش «زن، زندگی، آزادی»، در مطلبی به تشریح ماهیت این جنبش پرداخته است. همچنین رضا جاسکی در مطلبی با عنوان «توهم برابری» با توجه به تجربیات بین‌المللی، به چگونگی هم‌رایی میان جریانات چپ و محافظه‌کار در مقابله با جمهوری اسلامی پرداخته است. نقش زنان در مبارزات سیاسی، پس از جنبش زن، زندگی، آزادی شاهد تحولاتی بود. دکتر مهرداد درویش‌پور در مصاحبه با مُروا از این نقش می‌گوید. دکتر اشکبوس طالبی در رابطه با پارادایم شیفت در سپهر سیاسی و اجتماعی ایران برای این شماره مُروا مقاله‌ای نوشته است. «زن، زندگی، آزادی» به عنوان محور و شعار اصلی جنبش، موضوع مقاله‌ی ملیجه حیاتی برای این شماره‌ی مُرواست. تنها خطر سرکوب و شکست این جنبش را تهدید نمی‌کند. تبدیل شدن جنبش به ابزار قدرت‌های امپریالیستی برای معامله و سود هم از خطرات در کمین جنبش است سهراب مبشری در مطلبی با عنوان « آسیب شناسی اپوزیسیون برون مرزی ایرانی در شرایط مداخله جویی امپریالیستی» به آن پرداخته است. پویان اصلانی در مقاله‌ای با عنوان «حق اعتراض» به سراغ ریشه‌های امر حق اعتراض رفته و در رابطه با انعکاس این حق در فضای ایران نوشته است. شکاف‌ها و تفاوت‌های میان نسل‌ها از موضوعات جدی در بحث‌های پیرامون جنبش بود. علی صمد تلاش کرده‌است در مطلبی به این شکاف‌ها و تفاوت‌ها در ایران و جهان بپردازد.

مُروا همچون همیشه نسبت به پیشنهادات و نظرات و همچنین مطالب مخاطبان گشوده است. برای ارتباط می‌توانید با ایمیل [email protected] در تماس باشید.

علی صمد و امید اقدمی

منبع: فصلنامه‌ی مُروا نشریه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، شماره ۱۴