Health <- بازگشت

ارزش راهبردی تحریم در انتخابات ۱۴۰۳/ علی افشاری

 این بار، با داغ شدن دوگانه "شرکت در انتخابات" یا "امتناع از رأی"، مدافعان تحریم انتخابات در موقعیت جدی‌تر و در عین حال دشوارتری از گذشته قرار گرفته‌اند. دعوت‌کنندگان به تحریم در انتخابات‌های ۹۸ ، ۱۴۰۰ و ۱۴۰۲ به دلیل عواملی چون "غیررقابتی بودن انتخابات" و "همراهی بخشی از اصلاح‌طلبان" و "عدم نیاز حکومت به انتخابات با مشارکت بالا" کار دشواری نداشتند، اما این بار باید در هماوردی با اکثریت اصلاح‌طلبان، اصول‌گرایان و بخشی از آرای سیال، امتناع از رای دادن را تبیین و توجیه کرده و تلاش کنند با رای‌ستانی نرخ مشارکت واقعی در انتخابات زیر پنجاه درصد شود.

پیش از شرح دلایل اهمیت انتخابات، باید جایگاه تحریم را مشخص کرد. تحریم یک شکل از برخورد منفی با انتخابات است که در اشکال سه‌گانه "تحریم"، "عدم شرکت" و "بی‌تفاوتی" نمود پیدا می‌کند. بررسی مشارکت در ادوار تاریخ انتخابات‌های ریاست‌جمهوری نشان می‌دهد که حداقل ۱۵ درصد از جمعیت واجد حق رای هستند که هیچگاه رای نداده‌اند.

اهداف رای ندادن نیز متفاوت است. عدم شرکت، رویکرد انفعالی در رای ندادن را بازتاب می‌دهد که بیشتر به معنای عبور از اتفاقات انتخاباتی است. اما تحریم برخورد فعال با انتخابات را نمایان می‌کند که در صدد اثرگذاری است. البته اهداف تحریم هم یکسان نیست. گرایش غالب تلاش برای تغییرات ساختاری و اعاده حیثیت از نهاد انتخابات و مقاومت در برابر تنزل آن به شبه‌انتخابات است. گرایش دیگر نبود کاندیدای مطلوب و ایجاد فشار برای حضور نامزد مورد نظر در انتخابات‌های آینده است.


تحریم با رای دادن یک تفاوت اساسی دارد. رای دادن و معرفی کاندیدا نیازمند طرح و برنامه مشخص کوتاه‌مدت است، در حالی که تحریم چنین نیست و برنامه در آن موضوعیت ندارد. تحریم یک حرکت موردی در چارچوب رویکرد تغییر درازمدت و نوعی سرمایه‌گذاری سیاسی برای تقویت روحیه مدافعان تغییرات بزرگ و ساختاری سیاسی و متزلزل کردن اعتماد به نفس ساختار قدرت مسلط است. تحریم بر این فرض استوار است که حل مشکلات کوچک و بزرگ مردم و کشور ایران، راه حل فوری و میان‌بر و بینابینی ندارد. همچنین در درون ساختار قدرت جمهوری اسلامی با موانعی عبورناگزیر و استحاله‌کننده مواجه است.

دیگر عامل مهم جایگاه تحریم (بایکوت) در نظام های دمکراتیک و اقتداگرا است. در نظام‌های دمکراسی، تحریم بخشی از بازی انتخاباتی است که با هدف ایجاد فشار جهت تغییرات اساسی‌تر از رویکردهای سیاسی نرمال و یا فشار به احزاب برای تغییر سیاست‌ها اجرا می‌شود. در عین حال بخشی از جمعیت هر جامعه هم هستند که هیچگاه در فرایندهای انتخاباتی شرکت نمی‌کنند. اما در نظام‌های اقتداگرای دارای انتخاباتی مشابه جمهوری اسلامی وضعیت فرق می‌کند. در خصوص شرکت و یا تحریم انتخاباتی در این نظام‌های سیاسی نمی‌توان حکم کلی صادر کرد. پژوهش‌های علمی و تحلیلی انجام‌شده نیز تا کنون نتوانسته نشان دهد که یکی از این دو برخورد مزیت مطلق و برتر بر دیگری دارد. اما تحریم بخشی از بازی انتخابات است.

از دی ماه ۹۶ به بعد به تدریج و با رشد پلکانی این تصور در جامعه ایران شکل گرفت که شرکت در انتخابات‌ها به لحاظ انتظارات حداکثری و حداقلی بی‌فایده است و بعد از گشایش‌های محدود مقطعی، توان جامعه را ضعیف‌تر کرده و ساختار قدرت معیوب و استبدادی را با تهدید موجودیتی کمتری مواجه می‌کند. در بهترین حالت مشارکت انتخاباتی در چارچوب مهندسی نهاد ولایت فقیه، باز کفه ترازو به نفع نظام سنگینی می‌کند. از سوی دیگر برای نخستین بار در تاریخ بعد از انقلاب بهمن ۵۷ نیروی اجتماعی لازم برای ساختارشکنی و تغییرات انقلابی ایجاد شده است که نمی‌توان آن را نادیده گرفت. اکنون تغییر جمهوری اسلامی یک امر "ممکن" است نه آرزواندیشانه.

این روند وضعیت ویژه‌ای را ایجاد کرده تا انتخابات بعدی، همچون رفراندوم تغییر نظام، انتخابات مجلس موسسان قانون اساسی جدید و یا انتخاباتی که منجر به انتقال قدرت به منتخب مردم با چشم‌اندازی روشن جهت گذار به دمکراسی در خارج از ساز و کار رسمی و یا متعارف جمهوری‌ اسلامی، واجد مشارکت گسترده عمومی شود.

بنابراین هدف، مقصد، تعریف از مسئله (مشکل) و ارزش‌های جریان اصلی دعوت‌کننده به شرکت در انتخابات با حامیان تحریم متفاوت است. این‌همانی بین آنها وجود ندارد. طبیعی است که آنها به دو انتخاب متفاوت رسیده و در مقابل یکدیگر قرار می‌گیرند. تحریمی‌ها مشکل را خود جمهوری اسلامی، ساختار قدرت، قوانین بالادستی و نهاد ولایت ‌فقیه دانسته و به دنبال دمکراسی و عبور از جمهوری اسلامی با تاکید بر ارزش مقابله تقلیل‌ناپذیر با استبداد هستند.

اما شرکت‌کنندگان مشکل را در سطح مجریان، فاعلان سیاسی، تندروی‌ها، سیاست‌زدایی و تعدیل خواسته‌ها دانسته و ضمن همراهی و سازش با نهاد ولایت‌ فقیه و هراس‌افکنی حول نابودی ایران، تغییرات ساختاری را به آینده نامعلوم موکول می‌کنند. آنها همانقدر که در ظاهر موافق حکمرانی استبدادی نیستند، در عمل مشکل چندانی نیز با آن ندارند. پیامد عملی فعالیت آنها گسترش عمق استراتژیک اقتدارطلبی سیاسی با چاشنی تعدیل است.

البته کسانی که در چارچوب نگره ترجیح بد به بدتر رای می‌دهند، از این شمول خارج هستند. ولی پیامد عمل آنها مستقل از خواست و نیتشان تقویت جریان انتخابات‌محور است.

حال در ادامه اهمیت راهبردی تحریم تبیین می‌شود. نخستین دلیل تحریم و فایده‌مندی آن حفظ اجماع شکل گرفته در اکثریت مردم ایران در خصوص تغییرات ساختاری سیاسی است. این نکته کلیدی است که مشارکت بالای انتخاباتی فرصت تنفس و مشروعیت‌نمایی به نظام داده و باعث می‌شود تا بحران اقتدار و تهدیدات موجودیتی شکل‌گرفته بعد از جنبش انقلابی "زن زندگی آزادی" را پشت سر گذاشته و تصویر یک نظام سیاسی باثبات را از خود به نمایش بگذارد. اینکه نظام بعد از دو بار رد صلاحیت، به پزشکیان مجوز ورود به رقابت انتخاباتی داد و علی لاریجانی و اسحاق جهانگیری را احراز صلاحیت نکرد، به خوبی هدف اصلی از عقب‌نشینی تاکتیکی را نشان می‌دهد. همچنین مسیر موفقیت و قدرت‌نمایی مردم را آشکار می‌کند.

تایید صلاحیت پزشکیان محصول هراس نظام از تحریم‌های گسترده در انتخابات‌های ۹۸ به بعد است. از این رو ادامه تحریم نظام را در موقعیت اعطای امتیازات بیشتر در آینده و آغاز عقب‌نشینی‌های واقعی قرار می‌دهد. تحریم‌کنندگان، تغییرات مثبت ماندگار سیاسی، معیشتی، فرهنگی و اجتماعی از طریق صندوق‌های رای جمهوری اسلامی را ممتنع ارزیابی می‌کنند. امتناعی که مستند به تجارب آزموده‌شده است. اصول‌گرایان نمی‌خواهند و اصلاح‌طلبان و اعتدالی‌هم اگر بخواهند، نمی‌توانند.

فضای روانی، سرنوشت رویارویی‌های سیاسی را مشخص می‌کند. مشارکت زیر ۵۰ درصد موازنه قوا را به نفع نیروهای خواهان تغییرات ساختاری و انقلابی حفظ کرده و ریزش بیشتری در صفوف حامیان نظام ایجاد می‌کند. با تحریم قرار نیست به خودی خود اتفاقی در عرصه سیاسی به فوریت رخ بدهد. اما شکست عملیات فریب حکومت و مانور مشروعیت‌نمایی کمک می‌کند تا نتایج اعتراضات و مقاومت‌ها حفظ شده و مسیر تبدیل انباشت کمی تلاش‌های ساختارشکنانه به نقطه تحول کیفی جهش‌آفرین کوتاه شود. اما اگر نظام موفق به برگزاری انتخاباتی با مشارکت واقعی بیش از شصت درصد شود، وضعیت معکوس شده و اینرسی و توان ایجادشده در هفت سال گذشته، دچار گسست شده و سال‌ها طول می‌کشد تا به نقطه کنونی برسد.

پیروزی مسعود پزشکیان به منزله میدان پیدا کردن بخش محافظه‌کار و منفعت‌طلب اصلاح‌طلب – اعتدالی است. حضور این دسته در قدرت باعث فعال شدن طیف راست آنها در دفاع حداکثری از نظام و خروج بخش چپ آنها از انفعال و حرکت به سمت حمایت حداقلی از نظام و برخورد فعال با اعتراضات خیابانی و جنبش‌های اجتماعی می‌شود. ریاست‌جمهوری پزشکیان بخش سالم و مردمی اصلاح‌طلبان را به حاشیه می‌راند. در این شرایط ریزش در درون پایگاه اجتماعی نظام متوقف شده و بر صف حامیان نهاد ولایت‌ فقیه افزوده شده و موانع پیش‌روی تغییرات ساختاری بیشتر می‌شود.

تجربه چهار دهه گذشته به صورت عینی نشان می‌دهد که رفتار کارگزاران نظام هنگام حضور و یا عدم حضور در قدرت تفاوت زیادی دارد. اهمیت مضمونی و سیاسی "اصلاح‌طلب−اصول‌گرا، دیگه تمومه ماجرا" در این بستر قابل درک است.

ناتوانی در اجرای وعده‌ها و آسیب‌زدن به مفاهیمی چون "تغییر"، "ایران"، "ملت"، "دمکراسی"و "مردم"  که منجر به افزایش بدبینی به سیاستمداران، تعمیق بحران اعتماد و گسترش مناسبات جامعه توده‌ای و ذره‌ای شدن بیشتر جامعه می‌شود، دیگر دلیل پشتوانه اهمیت راهبردی تحریم است. تقریبا با ضریب اطمینان بالا می‌توان گفت که پزشکیان موفق به تحقق هیچ بخشی از مطالبات حداقلی مردم نخواهد شد. پیامد ماندگار دولت وی تشدید بحران سیاست‌ورزی و تقویت گرایش‌های پوپولیستی خواهد بود.

دفاع از ارزش‌های انسانی و دموکراتیک دیگر وجه اهمیت راهبردی تحریم است. قائلان به شرکت در این دوره از انتخابات، تسلیم رسمی در برابر استبداد را در قالب "سازگاری با نهادهای بالادستی قدرت" و "اجماع‌سازی با پایگاه اجتماعی اصول‌گرایان" ترویج کرده و می‌کنند. ضد ارزش را به جای ارزش می‌نشانند. کاندیدای مورد حمایت آنها (پزشکیان) همیشه حامی و مطیع استبداد و حکمرانی اقتدارطلبانه خامنه‌ای بوده و سابقه درخوری در حوزه فعالیت برای توسعه سیاسی، حقوق‌ بشر و دمکراسی ندارد. انتقادات وی به تندروی‌ها در نظام همیشه محدود و سطحی بوده و در حد حرف باقی مانده است.

پیروزی پزشکیان در چشم‌انداز درازمدت، موفقیت نهاد ولایت ‌فقیه و جباریت سیاسی است که توانسته بدون نیاز به اجبار و سرکوب، در بخشی از معترضان نسبت به فضای بسته سیاسی و فرهنگی، انقیاد درونی ایجاد کند. آنچه گرامشی در مورد هژمونی در نظام‌های حکومتی توصیف می‌کند، اینجا موضوعیت پیدا می‌کند.

از زاویه دیگر، آنچه قائلان به رای دادن به پزشکیان تبلیغ می‌کنند، مصداق "ابتذال شر" هانا آرنت در حساسیت‌زدایی نسبت به فضائل و ارزش‌های انسانی با پذیرش نسخه فیک و مجاز به جای واقعیت و قبح‌زدایی از شرارت استبداد و جنایت است. البته بخشی از آنها با نگاه پوزیتیویستی و ارزش‌زدایی از سیاست و حکمرانی، فقدان سمت‌گیری پزشکیان در مخالفت با استبداد و دفاع از دمکراسی را در پوشش ناسازواره "بوروکراسی عقلانی" و "پرهیز از رادیکالیسم" توجیه می‌کنند.

در پایان دفاع از نهاد انتخابات و ارزش و شأن آن و جلوگیری از اعتبارزدایی از رای و نهادینه شدن شبه‌انتخابات، ضرورت تحریم فعال را گوشزد می‌کند. البته بخشی از تحریم‌کنندگان هم هستند که باوری به نهاد انتخابات ندارند. از این رو تحریم موقعی معنای محصل خود را پیدا می‌کند که با دفاع از انتخابات آزاد و منصفانه تکمیل شود.

منبع مقاله - دویچه وله فارسی:این یادداشت نظر نویسنده را منعکس می‌کند و الزاما بازتاب‌دهنده نظر دویچه‌وله فارسی نیست.