Health <- بازگشت

مصیبت ایرانیان تبعیدی در ترکیه/ نوشته دلفین مینویی /ترجمه علی صمد


صدایی بی نفس که از خستگی و پریشانی شکسته شده است، می گوید:  "زانیار پسر بزرگم 18سالش است. در اعتراضات اخیر ایران یک چشمش را از دست داد. ما می خواستیم در اروپا پناهندگی بگیریم اما در یکی از اردوگاه های ویژه پناهندگی ترکیه برنامه مان شکست خورد! اگر پلیس ما را به ایران بفرست مرگ تضمین شده است." مردی که با پیام های صوتی به جا مانده از تلفن همراه صحبت می کند، حمزه تندرو نام دارد که فعال کُرد و اهل پیرانشهر (شمال غرب ایران) است که به همراه همسر و چهار فرزندش به مدت ده روز در ترکیه بازداشت شده است. در 25 مارس، چند روز پس از فرار مخاطره آمیز از ایران، آنها به صورت مخفی سوار بر یک قایق در دریای اژه بودند که موتورش از کار افتاد. این خانواده کوچک توسط گارد ساحلی یونان ردگیری، سپس توسط پلیس ترکیه دستگیر شدند. امروز آنها در محلی در نزدیکی شهر بندری ازمیر زندانی شده و خطر اخراج آنها وجود دارد.

زانیار نیاز به درمان فوری دارد. زیرا صورت او پر از تکه های گلوله ساچمه ای است که توسط نیروهای سرکوبگر ایرانی شلیک شده است. قسمت چپ بدنش فلج شده و ما باید به هر قیمتی به آنها کمک کنیم. سروش، یکی از از مدافعان حقوق بشر ایرانی است که از آسیب پذیری رو به فزاینده پناهندگان ایرانی در ترکیه ابراز نگرانی می کند. البته پرونده خانواده تندرو، تنها مورد در ترکیه نیست. با توجه به مبارزات انتخاباتی ترکیه و نزدیک شدن انتخابات 14 مه، ما با موج رو به رشد متقاضیان پناهندگی ایرانی که از دست جمهوری اسلامی فرار می کنند، مواجه هستیم و در این ارتباط دولت آنکارا لحن خود را نسبت به آنها سخت تر کرده است. در پس زمینه بحران اقتصادی و افزایش خصومت در جامعه ترکیه، تهدیدات و دستگیری ها در سراسر این کشور در حال افزایش است. از جمله در میان ایرانیانی که چندین سال است که در ترکیه زندگی می کنند.

"تکرار کابوس"
چهره رنگ پریده و نگاه گم شده فاطمه ژینو ابراهیمی نشان می دهد که از زمانی که همسرش پیمان میرزایی در 6مارس دستگیر و به کمپ منتقل شده، نخوابیده است. آن روز، این کُرد تبعیدی با اداره مهاجرت در شهر کریک کال در نزدیکی آنکارا قرار ملاقات داشت. تازه به دفتر اداره مهاجرت رسیده بود که یک کارمند رسمی این اداره سندی مبنی بر «بازگشت داوطلبانه» به ایران به او می دهد - که از امضای آن امتناع می ورزد - و سپس او را به یک بازداشتگاه منتقل می کند و زندگی او و همه اعضای خانواده اش را که 9 سال متقاضی پناهندگی در ترکیه هستند در بلاتکلیفی قرار می دهد.

به خاطر تهدیدات داعش ابتدا به عراق در سال 2009 و سپس به ترکیه در سال 2014، فرار کردیم. من احساس می‌کنم از آن زمان ما در یک کابوس در حال تکرار زندگی می کنیم. ما که آرزوی آینده ای آرام را برای دو فرزندمان داشتیم، اینجا دوباره از هم جدا افتادیم. فاطمه ژینو ابراهیمی ترجیح می‌دهد در جایی همچنان مخفی بماند زیرا از ترس دستگیری و بازگرداندن به ایران وحشت دارد. در اوج نا امیدی سرانجام این زوج و فرزندانشان در سال 2016 درخواست پناهندگی شان مورد پذیرش کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل قرار می گیرد و آنها از شرایطی عادی – همراه با امید – برخوردار می شوند. از آن زمان، آنها، همانند بسیاری دیگر، در انتظار اسکان مجدد به کشوری ثالث هستند – روندی کند که چندین سال طول می کشد– .

تغییر مقررات
این بدون در نظر گرفتن تغییر در قوانین بود. در سال 2018، کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR) تصمیم گرفت رسیدگی به پرونده متقاضیان پناهندگی را به دولت ترکیه واگذار کند. ناگهان آنکارا از این فرصت بوجود آمده سوء استفاده کرد و به خود حق داد که تمام درخواست هایی را که قبلاً توسط سازمان ملل تایید شده بود را مجددا بررسی کند. دو سال بعد، در سال 2020، پیمان و فاطمه ژینو برای مصاحبه ای سورئال به اداره مهاجرت احضار می شوند:  فاطمه می گوید: «وقتی گفتم قربانی آپارتاید جنسیتی در ایران هستم، مقام ترکیه ای با لحنی تحقیرآمیز پاسخ داد: «من نمی دانم در مورد چه چیزی صحبت می کنید زنان در کشور شما آزادند.» سپس از من درباره مذهبم پرسید: "وقتی که به او پاسخ دادم که بی خدا ( آته ) هستم، او اجازه نداد ادامه دهم". پس از یک ماه پرونده مثبت پناهندگی پیمان میرزایی رد شد! این خانواده کوچک دو بار به این تصمیم اداره مهاجرت اعتراض کردند. من امیدوار بودم که در نهایت به آنها پاسخ مثبتی بدهند که ناگهان پیمان میرزایی دستگیر و تمام وسایلش از جمله تلفن همراهش را از او گرفتند. "این نقض مستقیم کنوانسیون 1951 ژنو است که ترکیه یکی از امضاکنندگان آن است"، وکیل ترک آنها، محمود کاجان در ادامه با عصبانیت از لغو نه تنها اوراق، بلکه همچنین از دسترسی کودکان به امنیت اجتماعی و مدرسه ابراز تاسف می کند.

پرونده های متقاضیان پناهندگی روی میز او انباشته می شوند. محمود کاجان وکیل ترک می‌گوید: « ظرف شش ماه گذشته، حداقل بیست نفر که با همین مشکلات روبرو بودند به من مراجعه کردند. و این تنها یک نمونه کوچک است، با توجه به اینکه صدها درخواست پناهندگی اخیراً توسط آنکارا بررسی و رد شده اند». نتیجه: کمپ ها – در حدود سی اردوگاه در سراسر کشور – با ورود زندانیان جدید ایرانی و همچنین سوری ها، پاکستانی ها یا افغان ها پر شده اند.  او ادامه می دهد: «بازجویی‌های قبل از بازداشت، به شکل خلاصه، عجولانه و مغرضانه است. در این شرایط، تشخیص متقاضی پناهندگی که در کشورش جانش در خطر است با یک مهاجر فرصت طلب غیرممکن است.

احساس بی سابقه ناامنی
ترکیه (میزبان حدود 4.5 میلیون نفر پناهنده در جهان،) همیشه کشور مورد علاقه ایرانیان تبعیدی است (در حال حاضر تعداد ایرانیان در حدود 100 هزار نفر تخمین زده می شود) و ایرانیان برای رفتن به این کشور نیازی به ویزا ندارند. برای کسانی که گذرنامه‌شان توسط تهران توقیف یا باطل شده است،  از مرز ایران و ترکیه که به طول 500 کیلومتر است به شکل مخفی یا غیرقانونی می توانند با ریسک بالا از این گذرگاه های مرزی عبور کنند. اما موج دستگیری‌ها افزایش یافته و اکنون یک احساس ناامنی بی سابقه در میان متقاضیان پناهندگی بوجود آمده است. سامی (نام مستعار)، یک همجنسگرای ایرانی 36 ساله اهل شهر دنیزلی، که از سال 2013 به ترکیه فرار کرده است. در سال 2015 توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل (UNHCR)  تقاضای پناهندگی اش تایید شده است، اما روند آن برای درخواست اسکان در ایالات متحده دو بار یکی به دلیل «ممنوعیت ورود مسلمانان» در دوره ریاست جمهوری دونالد ترامپ، سپس به دلیل همه گیری کووید و بسته شدن مرزها به خطر افتاده است. در این میان هم قوانین ترکیه تغییر کرده است. سامی در سال 2020 توسط یک مقام ترکیه ای برای بررسی مجدد پرونده اش مورد سوال قرار گرفت. او همچنان در انتظار تمدید اوراق قانونی خود است که بیم آن می رود که رد شود. او در شهر دنیزلی از اشتغال منع شده است و اجازه خروج از این شهر را هم ندارد. سامی خود را در شرایط نیمه مخفی می بیند و در یک "اسنک بار" با دستمزد روزی ده یورو امرار معاش می کند و می گوید: «زندگی من به حال تعلیق در آمده است». با وجود ترس از دولت ترکیه، او "جنگ روانی" برای وادار کردن پناهندگان به بازگشت به ایران را محکوم می کند. در ضمن ترس از جامعه محافظه کار ترکیه به ویژه نسبت به جامعه LGBTQI+ نیز به مشکلات اضافه می شود. سامی می گوید:" من از نگاه دیگران می ترسم، از کتک و چاقو خوردن می ترسم". چند روز قبل، شخصی مرا "بیمار" خطاب کرد و آرزوی مرگ برای من کرد. او ادامه می دهد که از خودکشی اخیر دو پناهجوی ترنسجندر در شهر دنیزلی متزلزل شده است. این روزها روحیه ام به پایین ترین حد خود رسیده است: «سرکوب جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران باعث احساس ترس و اضظراب در من شده است.  اگر من را به تهران برگردانند، جایی که همجنس گرایی جرم است، مجازات اعدام می تواند تهدیدم کند. در ذهنم، خاطرات فرارم ،مرا آزار می دهد: به اخراجم از مدرسه، به خاطر بوسیدن پسری، به پدرم که تهدیدم کرده بود که مرا به پلیس معرفی خواهد کرد، فکر می کنم! آیا روزی حق زندگی در آزادی را خواهم داشت؟ ».

"هر دقیقه شمارش می شود"
عبدالرضا دهقان سی ساله است و احساس خطر می کند. این روزنامه‌نگار ایرانی ضد رژیم، ۹ سال پیش از جمهوری اسلامی به ترکیه فرار کرد. او ماه ها در ایران در زندان بسر برده است. در زندان پس از ماه‌ها شکنجه می خواستند او را مجبور به «اعتراف» تلویزیونی به «همکاری» ساختگی با اسرائیل کنند. او بینایی چشم راستش را از دست داده است. او که در بدو ورود به ترکیه توسط کمیساریای عالی پناهندگان سازمان ملل تقاضایش به ثبت رسیده بود. او مانند پناهندگان دیگر از سختگیری جدید اداری در سال 2018 رنج برده است. هنگامی که در فوریه 2020، اردوغان رئیس جمهور ترکیه به طور ناگهانی از باز شدن مرز این کشور با یونان با هدف اعمال فشار بر اروپا خبر داد، عبدالرضا یکی از صدها پناهنده ای بود که بلافاصله راهی سفر شد. رویا تبدیل به کابوس می شود. عبدالرضا خبرنگار ایرانی توسط مرزبانان یونان به عقب رانده می شود و توسط پلیس ترکیه مورد ضرب و شتم قرار می گیرد، او به مدت یک ماه در اردوگاه "ادرنه" زندانی می شود. پس از آزادی، او همه چیز را برای رفتن به کشوری امن امتحان می کند: با کمک برادرش 11000 یورو به یک قاچاقچی در قبال دریافت پاسپورت جعلی و بلیط هواپیما پرداخت می کند. در فرودگاه استانبول، پلیس مرزی او را قبل از پرواز دستگیر می کند و دوباره زندانی می شود. او با بسیج و کمک رسانه‌های ترکیه آزاد می شود. او در ادامه متوجه می شود که نامش از دفتر ثبت مهاجرت ترکیه حذف شده است. او بدین ترتیب دیگر خود را به طور قطعی به عنوان یک فرد فاقد مدرک قانونی اقامت در ترکیه می‌بیند.

او می گوید: "من در اینجا به عنوان یک جنایتکار در نظر گرفته می شوم. اما متاسفانه این سیستم است که ما را وادار می کند برای نجات زندگی خود، قانون را زیر پا بگذاریم. او از طریق واتس آپ و از شهر دنیزلی ابراز تاسف می کند.  او با حمایت سازمان گزارشگران بدون مرز که از وضعیتش آگاه شده بود، از کنسولگری کانادا در استانبول درخواست پناهندگی می دهد. اما زمان در حال سپری شدن است: «چند روز پیش پلیس ترکیه در حالی که من خانه نبودم آماده بودند. در انتهای  تماس تلفنی، یک آه طولانی می کشد. سپس تماس از طریق «ویدئو» ادامه می یابد تا نمای پرنده‌ای از آشپزخانه رستوران مملو از بشقاب‌ها و کارد و چنگال‌هایی که باید شسته شوند را به نمایش بگذارد.  او می گوید: «این جایی است که من کار می کنم و روز و شب در آن پنهان می شوم. همه اینها برای اینکه بخواهم از حق آزادی بیان خود استفاده کنم! هر دقیقه حساب می شود. هر لحظه در خطر اخراج هستم».

از سایت روزنامه  «فیگارو»/ چهار آوریل ۲۰۲۳

منبع: فصلنامه‌ی مُروا نشریه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، شماره ۱۴