Health <- بازگشت

زنان در محیط درگیری/ دکتر گودرز اقتداری

پیش درآمد

در رابطه با مساله زنان و میدان های جنگ و درگیری های نظامی و خصومت آمیز دو منظر و دیدگاه مورد توجه است. از یکسو کنش‌گری برای برابری زن و مرد در مورد حق مشارکت در خدمات نظامی بویژه در جوامع پدرسالار وجود دارد و از سوی دیگر تاثیر و تاثرات ناشی از جنگ ها بر زنان و سایر اقشار آسیب پذیر را شامل می‌گردد. در این مقاله در ابتدا نگاهی خواهیم داشت بر بخش اول مورد اشاره در بالا و سپس به تز دوم می‌پردازیم.

حضور زنان در میدان نبرد و خدمت زیر پرچم
به جز در معدود جوامع اولیه در اکثر موارد حضور زنان در میدان نبرد بسیار محدود تر از مردان بوده است. در برخی از فرهنگ ها زنانی را میتوان دید که در میدان جنگ نقش محسوس داشته اند، حتی اگر مستقیما در جنگ تن به تن حضور ندارند. با این وجود دلایل اصلی که چرا اکثریت سربازان باستانی مرد هستند نسبتاً واضح است. نخست در ارتباط با جنگ های قدیم که بر نیروی بدنی افراد و جنگجویان متکی است،  به طور متوسط از نظر نیروی بدنی مردان قوی تر از زنان هستند. گرچه با آموزش این برتری جنسیتی می‌تواند تغییر کند. این تفاوت را در مسابقات ورزشی امروز هم میتوان مشاهده کرد که در بیشتر موارد، ورزشکاران مرد و زن در رقابت های تفکیک شده بین زنان و مردان حضور می یابند. این قاعده اما همیشه درست نیست و در بخش هایی نیز مردان و زنان میتوانند با هم رقابت کنند. در هر حال آنچه از دوران قدیم تا قرون وسطی بجا مانده است نشان می‌دهد که حضور زنان در میدان نبرد تا اواخر قرن نوزده میلادی محدود و انگشت شمار بوده است. در دوران اخیر و جنگ های امروز و فن‌آوری های پیشرفته اما این تفاوت بیشتر نوعی تبعیض جنسیتی است که به نحو دم افزونی نا متقارن می‌نماید. اکنون زنان بسیاری در فنون هوافضا[i] به پیشرفت ها و موفقیت هایی دست یافته اند که حقیقتا هر تفاوتی را بی معنی و غیرقابل دفاع ساخته است.

مدل پرسنل نظامی حتی در غرب به طور سنتی حول نیروی مرد جوانی است که توسط همسران خانه نشین حمایت می شود. چنین مدلی در چگونگی تصور ارتش از پرسنل خود ساخته شده است، در یک مدل عصر صنعتی برای زوج‌های حرفه‌ای که هر دو کار می‌کنند و همچنین آن دسته از اعضای تحت خدمت که می‌خواهند خانواده داشته باشند، انتظارات بسیاری هنوز بدست نیامده است. به روز رسانی این مدل برای انعطاف بیشتر نه تنها برای حمایت از مدیریت استعدادها در نیروهای نظامی ضروری است، بلکه برای ایجاد نفوذ و حمایت از زنان در تولید تسلیحات نظامی، جایی که زنان هنوز جمعیت قابل توجهی هستند، بیشتر رخ می‌نماید.

بحث در مورد زنانی که در نقش‌های رزمی خدمت می‌کنند تا زمانی که ارتش وجود داشته است، با وجود پیشرفت فزاینده در طول تاریخ نیروی داوطلبانه وجود داشته است. از نظر تاریخی در جریان جنگ های استقلال آمریکا در دهه های میانی قرن ۱۸ میلادی برخی از زنان راه هایی برای پیوستن به مبارزه در جبهه های جنگ استقلال یافته بودند. به عنوان مثال، مارگارت کوربین خود را به لباس یک مرد درآورد و با همسرش به خط مقدم نبرد رفت و در آنجا به او کمک می‌کرد توپش را پر کند. هنگامی که شوهرش مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت، کوربین حتی پس از زخمی شدن با سه گلوله به نبرد ادامه داد. او به پاس قدردانی از تلاش هایش مستمری نظامی دریافت کرد و سال ها پس از مرگش با افتخارات کامل نظامی در وست پوینت دوباره به خاک سپرده شد. به طور مشابه، دبورا سامپسون سال ها قبل از اینکه جنسیت واقعی او فاش شود، با لباس مبدل به عنوان یک مرد جنگید.

نقش زنان در ارتش در طول جنگهای داخلی بر علیه برده‌داری اما حیاتی تر شد، زیرا پذیرش و حمایت از آنها افزایش یافت. در طول جنگ داخلی، نزدیک به ۲۰ هزار زن مهارت‌ها و تلاش‌های خود را در همه زمینه‌ها، از کشت محصولات کشاورزی، غذا دادن به سربازان متحدین تا آشپزی در اردوگاه‌های ارتش به کار گرفتند. سایر وظایف شامل خیاطی، شستشوی لباس و پتو و سازماندهی کمک های مالی از طریق کمپین جمع آوری کمک های مالی خانه به خانه بود. قابل ذکر است که در طول جنگ داخلی بود که زنان به عنوان پرستار در مقیاسی بسیار بزرگتر و رسمی تر شروع به خدمت کردند. در طول جنگ تقریباً ۳ هزار زن به عنوان پرستار برای ارتش متحدین خدمت می کردند. پرستار افسانه‌ای و بنیانگذار صلیب سرخ کلارا بارتون حتی یک «گذرنامه نظامی» ویژه دریافت کرد که به او اجازه می‌داد مستقیماً به میدان نبرد سفر کند، جایی که او واگن‌های پزشکی خود را مستقیماً وارد میدان جنگ کرد تا از سربازان مجروح مراقبت کند. دوروتیا دیکس نیز پیشگام بود، او به عنوان سرپرست پرستاران ارتش ایالات متحده برای خدمت منصوب شد و "لشکر پرستاران" خود را در طول جنگ رهبری کرد. دیکس به خاطر اصرار بر استانداردهای بالای رفتار و آموزش در میان پرستارانش و همچنین فراهم کردن فرصت‌های فراوان برای پرستاران زن که در حمایت از ارتش کار می‌کنند، به یاد می‌آید. در این میان مورخان تخمین می زنند که حدود هزار زن خود را به شکل مرد درآورده و در هر دو طرف جنگ داخلی جنگیده اند.

قرن بیستم همه چیز را برای زنان در ارتش تغییر داد. در آغاز ورود ایالات متحده به جنگ جهانی اول در آوریل ۱۹۱۷، سپاه پرستاران ارتش ایالات متحده[ii] - که به طور رسمی در سال ۱۹۰۱ تأسیس شد - تنها کمتر از بیست سال بود که به طور رسمی وجود داشت و فقط ۴۰۳ پرستار در آن حضور داشتند. نیروی فعال این سپاه تا ژوئن ۱۹۱۸، کمی بیش از یک سال بعد، با بیش از ۳ هزار پرستار آمریکایی در بیمارستان های تحت مدیریت بریتانیا در فرانسه مستقر شدند. این پرستاران اغلب در شرایط خطرناک در نزدیکی خط مقدم کار، از نیروهای تحت خدمت و غیرنظامیان مراقبت و سلامت و ایمنی نیروهای متفقین را تضمین می‌کردند.

زنان آمریکایی در طول جنگ جهانی دوم، چه در خانه و چه در یونیفرم، نقش های مهمی ایفا کردند. آنها نه تنها پسران، شوهران، پدران و برادران خود را به جنگ فرستادند، بلکه وقت، انرژی و حتی برخی از آنها جان خود را نیز در این راه دادند. هنگامی که جنگ در سال ۱۹۳۹ شروع شد، ایالات متحده تمایلی به ورود به جنگ نداشت، پس از حمله ژاپن به پرل هاربر، ایالات متحده به سرعت خود را متعهد به جنگ کامل کرد. این تعهد شامل استفاده از همه امکانات آمریکا از جمله زنان بود. از سوی دیگر، نیروهای محور در به کارگیری زنان در صنایع جنگی خود کند بودند. هیتلر آمریکایی ها را به دلیل سرکار گذاشتن زنان خود به عنوان افراد منحط به تمسخر می گرفت. او می‌گفت که نقش زنان آلمانی این است که همسران و مادران خوبی باشند و برای رایش سوم بچه های بیشتری تربیت کنند.

وقتی جنگ شروع شد، ازدواج های سریع به یک امر عادی تبدیل گشت، زیرا نوجوانان قبل از اینکه مردانشان به خارج از کشور بروند، با معشوق خود ازدواج می‌کردند. همانطور که مردان در خارج از کشور می جنگیدند، زنان در جبهه داخلی علاوه بر مدیریت خانواده خود، در کارخانه های دفاعی کار می کردند و برای خدمت در سازمان های مرتبط با جنگ داوطلب می شدند. در نیواورلئان، با افزایش تقاضا برای وسایل حمل و نقل عمومی، زنان حتی برای اولین بار تبدیل به راننده تراموا شدند. وقتی مردها رفتند، زنان «آشپز و خانه‌دار ماهری بودند، بعدها امور مالی را مدیریت کردند، تعمیر ماشین را یاد گرفتند، و در کارخانجات دفاعی کار می‌کردند.[iii]» ژنرال آیزنهاور احساس می کرد که بدون کمک زنان در یونیفورم نمی تواند در جنگ پیروز شود. «کمک زنان آمریکا، چه در مزرعه، چه در کارخانه و چه در یونیفورم، یکی از ضروریات تلاش برای تهاجم D-Day بود[iv]

زنان در نیروهای مسلح مشاغل اداری و دفتری را به دست گرفتند تا مردان را برای جنگ آزاد کنند. آنها همچنین کامیون‌ها را می‌راندند، هواپیماها را تعمیر می‌کردند، به‌عنوان تکنسین آزمایشگاهی کار می‌کردند، چتر نجات می‌ساختند، به عنوان اپراتور رادیویی خدمت می‌کردند، عکس‌ها را تجزیه و تحلیل می‌کردند، هواپیماهای نظامی را در سراسر کشور پرواز می‌دادند، هواپیماهای تازه تعمیر شده را آزمایش می‌کردند، و حتی توپچی‌های ضدهوایی را در پروازهای آزمایشی آموزش می‌دادند. برخی از زنان در نزدیکی خطوط مقدم در سپاه پرستاران ارتش خدمت می کردند که در آن ۱۶ نفر در اثر شلیک مستقیم دشمن کشته شدند. شصت و هشت زن نظامی آمریکایی نیز به عنوان اسیر جنگی در فیلیپین اسیر شده بودند.

آنها جان خود را به خطر انداختند و جزء لاینفک موفقیت آمریکا در جنگ بودند، ولی در نقش‌های جدید خود در غلبه بر تبعیض در عرصه‌ی مردانه با چالش‌های فراوان مواجه می‌شدند. در پایان جنگ، اگرچه اکثر زنان مورد بررسی گزارش دادند که می‌خواهند شغل خود را حفظ کنند، بسیاری از آنها به دلیل بازگشت مردان و کاهش تقاضا برای مواد تسلیحاتی مجبور به ترک کارخانه شدند. زنان کهنه سرباز زمانی که سعی می کردند از برنامه های مزایای جانبازان استفاده کنند، با موانعی روبرو بودند. به نظر می‌رسد ملتی که در زمان بحران به کمک آنها نیاز داشت، هنوز برای برابری اجتماعی بزرگ‌تری که به تدریج در دهه‌های بعدی از راه خواهد رسید، آماده نبود. برخی از زنان پس از پایان جنگ ده ها سال برای به دست آوردن مزایای خدمت سربازی خود در طول جنگ جهانی دوم مبارزه کردند. لازم به ذکر است که به دلیل پشتکار و فداکاری زنان در طول جنگ، خدمت آنها به هموار کردن راه برای زنانی که بعد از آنها به ارتش آمدند کمک کرد.

در سال ۱۹۶۷، پرزیدنت لیندون جانسون، مسیر ترفیعاتی را برای زنان به رده های عمومی و خدمت زیر پرچم باز کرد، و در سال ۱۹۷۲، به زنان اجازه داده شد واحدهایی را که شامل مردان نیز می شد، فرماندهی کنند. در جنگ خلیج فارس، فقط از سال ۱۹۹۰ تا ۱۹۹۱، بیش از ۴۰ هزار زن به مناطق جنگی اعزام شدند، اگرچه هنوز از نظر فنی نمی‌توانستند در نقش‌ها یا مأموریت‌های رزمی زمینی بطور مستقیم خدمت کنند. تا این زمان قانونی وجود داشت که استفاده از زنان را در میدان‌های رزمی خطرناک منع می‌کرد. علیرغم موانع نهادی و فرهنگی، زنان در این خدمات به مرور به ارشدیت و رهبری بیشتری دست می یابند. در ایالات متحده در سال ۱۹۹۴ لغو "قانون مصوب ۱۹۸۸ پیشگیری از حضور زنان در معرض خطر" به آنان اجازه داد در همه سمت‌ها به جز آنهایی که در نقش‌های مستقیم رزم زمینی درگیر بودند، خدمت کنند. متعاقباً، زنان تقریباً در تمام موقعیت‌های نیروی هوایی و نیروی دریایی آمریکا، به جز زیردریایی‌ها و برخی شناورهای کوچک، توانستند خدمت کنند. این امر به ملوانان و هوانوردان زن اجازه می دهد تا در مقایسه با همتایان سرباز و تفنگداران دریایی خود به درجات بالاتر افسری دست یابند. در سال ۲۰۱۲، دو دعوای حقوقی علیه وزارت دفاع با توجه به خدمات زنان در درگیری‌های پس از یازده سپتامبر، در مورد محدودیت‌های زنانی که در جنگ خدمت می‌کنند به چالش کشیده شد. لئون پانتا، وزیر دفاع اباما در سال ۲۰۱۳ طرح لغو ممنوعیت حضور زنان در جنگ را اعلام کرد. و اش کارتر، وزیر دفاع، رسماً این تغییر را در سال ۲۰۱۵ به اجرا گذاشت.

این تغییر تاریخی صدها هزار شغل را برای زنان در ارتش آماده و اساساً تضمین کرد که تا زمانی که زنان تحت خدمت ارتش آموزش‌ها و الزامات لازم را تکمیل کنند، اکنون می‌توانند تقریباً در هر نقشی در نیروهای مسلح ایالات متحده خدمت نمایند.  دو و نیم میلیون نیروی آمریکایی از یازده سپتامبر ۲۰۰۱ به جنگ های عراق و افغانستان اعزام شده اند. بیش از سیصد هزار نفر از این سربازان زن هستند. زنان حاضر در میدان جنگ با موضوعاتی مانند اپیدمیولوژی، سلامت استقرار، مسائل باروری و ادراری تناسلی، مادر شدن، تمایلات جنسی، PTSD و سایر اثرات روانی جنگ، زخم ها و ناتوانی، خشونت شریک جنسی، تجاوز جنسی و خودکشی دست و پنجه نرم می کنند.

اما در سوی دیگر سکه جنیفر گرینبرگ در کتاب خود "در جنگ با زنان" نشان می دهد که چگونه سیاست های جنسیتی و اهداف توسعه امپریالیستی پس از یازده سپتامبر قدرت نظامی ایالات متحده را تغییر داده است. در دهه اول قرن حاضر، ارتش ایالات متحده از توسعه به عنوان یک سلاح برای پیروزی در عملیات ضد شورش در عراق و افغانستان استفاده کرد. ارتش تیم‌های کاملاً زنانه ای را به‌وجود آورد تا بتواند به خانواده‌های سنتی در این کشورها نفوذ کند و از طریق پروژه‌هایی تحت عنوان توسعه‌ در نبرد برای «قلب‌ها و ذهن‌ها» به جنگ ادامه دهد. علیرغم اینکه زنان از نظر فنی از حضور در واحدهای رزم زمینی محروم شده بودند، اما تیم‌های کاملاً زنانه به میدان کشیده شدند. در جنگ با زنان بر اساس کار میدانی مردم شناختی و با بررسی آموزش‌های نظامی ارتش آمریکا، روایت‌های فمینیستی لیبرال را به چالش می‌کشد که جنگ افغانستان را به نام حقوق زنان توجیه می‌کرد و ادغام زنان در جنگ را به عنوان یک پیروزی برای برابری جنسیتی ستایش می‌نمود.

گرینبرگ به طور انتقادی فمینیسم نئوامپریالیستی و نقش مرکزی آن در تامین هژمونی ایالات متحده را به زیر سوال می‌برد. مشارکت زنان در مبارزات از طریق کار عاطفی، کلیشه های جنسیتی را تقویت کرده است، به طوری که عملیات ضد شورش، سربازان زن را به عنوان سفیران جهانی برای حقوق زنان معرفی می کند. این کتاب تحلیلی از امپریالیسم ایالات متحده ارائه می‌کند که زمان حال را با گذشته در تنش نگه می‌دارد، و روشن می‌کند که کجا ایدئولوژی‌های استعماری نژاد، جنس و جنسیت دوباره ظاهر شده‌اند و چگونه امروزه در حال تغییر هستند.

در طول دو دهه گذشته، ارتش پروژه های توسعه و لفاظی های بشردوستانه را برای مبارزه با جنگ های بی پایان تجربه کرده است. در عمل این پروژه ها به ندرت به اهداف اعلام شده خود دست می‌یابند. از سویی نیز سربازانی که رویکردهای غیرنظامی محور در جنگ را می‌پذیرند، رابطه نهادی بین بخش‌های توسعه و دفاع را تغییر داده است. اشکال جدید بودجه دفاعی، دست اندرکاران توسعه را وسوسه کرده است تا در پروژه های ضد شورش نفوذ کنند. کنش‌گران اقدامات بشردوستانه اکنون با پرسش‌های مهمی در مورد پیامدهای ایمنی و اخلاقی روابط خود با بازیگران نظامی روبرو هستند، که بیش از هر زمان دیگری در مناطقی مانند شاخ آفریقا و بخش‌هایی از غرب آن قاره حضور دارند. استفاده جنسیتی از عملیات ضد تروریستی باعث به وجود آمدن فمینیسم امپریالیستی جدیدی شده است که بر خلاف تصور زن افغان، سربازان زن را به عنوان الگوهای توانمندسازی رها شده معرفی می کند. این فمینیسم امپریالیستی حاوی اشکال جدیدی از زنانگی نظامی است که نقش زنان را از طریق ذات گرایی جنسیتی مانند احساسات تعریف می کند، حتی زمانی که زنان در مبارزه ادغام می شوند. همچنین حاوی اشکال کوررنگی و فرهنگ نژادپرستی است که تجربیات خود سربازان از نژادپرستی نظامی را شکل داده و ساختار نژادی اهداف جنگ را نشان می دهد. این نیروهای بشردوستانه نظامی و فمینیسم امپریالیستی اثر ماندگار جنگ های پس از ۱۱ سپتامبر را تثبیت کرده اند.

برخی از بدترین نمونه های سربازان به عنوان قربانیان و همزمان عاملان امپریالیسم از تجربیات زنانی می آیند که در تیم های ضد شورش تماماً زنانه خدمت می کردند. سربازان زن به دلیل فقدان آموزش و تعصبات ساختاری در امور نظامی در موقعیت‌های آسیب‌پذیر خطرناک و ناشناخته قرار گرفتند. در طول سال‌های منتهی به ادغام زنان در یگان‌های رزمی، ارتش زنان را به‌عنوان متخصصان عاطفی جنگ تعریف می‌کرد زیرا آنها را در این موقعیت‌های خطرناک قرار می‌داد. درک غالب از تیم های زن ضد شورش به عنوان پوششی بشردوستانه برای منحرف کردن افکار عمومی از خشونت نظامی، رابطه این تیم ها با مبارزه را کاملاً از دست می دهد. این رابطه برای درک ضد شورش جنسیتی بسیار مهم است، زیرا استدلال های فمینیستی لیبرال برای افزایش برابری زنان در ارتش را تضعیف می کند.

نگاه دقیق‌تر و انتقادی‌تر به این برنامه‌ها نشان می‌دهد که چگونه ادغام از طریق اشکال جدیدی از سرکوب که ضرورت‌های جنسیتی را تقویت می‌کنند، اتفاق افتاده است. زنانگی نظامی جدید به تفاوت‌های زنان سرباز با سربازان مرد ارزش می‌گذارد، به گونه‌ای که با نظریه‌های تثبیت شده بدن زنان به عنوان «خارجی» در نهادهای نظامی مردانه در تضاد است. از جمله فرض توانایی «طبیعی» زنان برای تسکین و آرام کردن قربانیان مداخلات خشونت آمیز نظامی یک ستایش نظامی تحریف شده برای کار عاطفی استراتژیک است و همیشه با جمع آوری اطلاعات و تهدید به خشونت مرتبط میشود. ادغام جنسیتی از طریق اشکال جدیدی از سرکوب اتفاق افتاده است که کلیشه های جنسیتی را در همان زمان اجرا می کند که فقدان آموزش و مراقبت های بهداشتی سربازان بازنشسته زن را به طور غیر ضروری به خطر انداخته است.

زنانگی نظامی جدید، که از طریق کار عاطفی زنان تعریف می‌شود، بخشی از فمینیسم امپریالیستی گسترده‌تر است که از طریق آن، زنان خدمتکار، خود را به‌عنوان الگوهای زنانگی قدرتمند تصور می‌کنند، بر خلاف تصور زن درمانده و سرکوب شده افغان. زبان کوررنگ «فرهنگ» و «تمدن» در یک لفاظی نژادپرستانه امپراتوری «نجات زنان قهوه‌ای از مردان قهوه‌ای» را پوشش می‌دهد. یک گروه چند نژادی از زنان نظامی ایالات متحده که از زبان تمدنی و فرهنگی برای توصیف توانایی خود برای آزادی زنان افغان استفاده می کنند. این استدلال مبتنی بر کوررنگی برای خاموش کردن بحث آشکار امپریالیسم نژادی در فضاهای اشغال نظامی خارجی کار کرده است.

برای دریافت بهتر از آنچه گرینبرگ در این کتاب به چالش میکشد وی از یک صحنه روایت میکند که در آن برای آموزش سربازان زن در این پروژه استفاده شده است: "در یک ساختمان بزرگ سیمانی در قسمتی دورافتاده از پایگاه ارتش کمپ آتربری در جنوب ایندیانا، گروهی از سربازان آمریکایی به عنوان بخشی از آموزش پیش از استقرار برای بازدید از یک روستای ساختگی افغانستان آماده می شوند. این روستا که بخشی از یک شبیه سازی است، توسط بازیگران قراردادی که در نقشهایی به عنوان کشاورزان افغان، بازرگانان، شخصیت های مذهبی، بزرگان و دیگر روستاییان عمل می کنند، پر شده است. سربازان نیازهای روستا را بررسی خواهند کرد تا پروژه هایی را شناسایی کنند که می تواند حمایت محلی را از دولت مرکزی تقویت کند –یک اصل کلیدی دکترین ضد شورش که تیم آنها در حال اجرای آن است. این بررسی توسط آژانس توسعه بین‌المللی ایالات متحده (USAID) طراحی شده است، که پیمانکارانی را استخدام و فرستاده تا در مورد «بهترین شیوه‌های» توسعه بین‌المللی به ارتش آموزش دهند. پیمانکار دیگر - یک زن افغان آمریکایی که به عنوان مترجم کار می کند - روسری صورتی را دور سر یک سرباز زن می پیچد و آن را زیر چانه او می بندد. دومین سرباز زن که روسری آبی بر سر دارد نگاه می کند و مشتاق است که یاد بگیرد چگونه روسری را زیر کلاه خود ببندد و روی بلوز استتار و زره بدنش که ساخت ارتش است. این دو سرباز زن اعضای تیمی هستند که ارتش آن را «واحد تعامل زنانه[v]» می نامد.

این شبیه سازی شامل یک "چادر زنانه" است که در آن بازیگران زن افغان در حال قلاب بافی کردن، تهیه غذا و صحبت کردن هستند. در این زمینه، "واحد تعامل زنانه" به دو زن در تیم اعزام کننده اشاره می کند که بر اساس جنسیت خود فرض می شود به روستاییان زن که تیم ممکن است در طول شبیه سازی با آنها روبرو شود دسترسی دارند. سال ۲۰۱۱، اوج برنامه تعامل زنانه ارتش ایالات متحده در افغانستان است. روسری ها سربازان را به عنوان یک زن به روستاییان معرفی می کنند و آنچه ارتش آن را "پیام قدرتمند و مثبت" می نامد ارسال می کند که "نیت آنان خوب است و ایالات متحده برای محافظت از آنها امده است." سربازان زن قصد دارند زنان روستایی را که آنها با آن مواجه می شوند با محبت زنانه بسوی خود جذب کنند و این را فرصتی برای ایجاد یک برداشت مثبت و همچنین جمع آوری اطلاعاتی در مورد روستا می دانند که ممکن است از نظر استراتژیک مفید باشد. این ترکیب شگفت انگیز از بازیگران زمانی به وجود آمد که ارتش ایالات متحده توسعه را در آموزش ضد شورش ادغام کرد، فرآیندی که بر درک نظامی از گذشته استعماری و اشکال جدید کار برای پیمانکاران خصوصی و سربازان زن متکی بود.

گرینبرگ به بررسی نیروهایی می پردازد که این شبیه سازی را وارد بازی کرده اند. این نیروها مجمع مدرن امپریالیسم را هدایت می‌کنند. او بررسی می‌کند که چگونه چرخش پس از ۱۱ سپتامبر به ضد شورش، سربازان را متقاعد نکرد که خود را به عنوان «مددکاران اجتماعی مسلح» دوباره تصور کنند، اما چیزی را که او «فمینیسم امپریالیستی جدید» می‌نامد به وجود آورد که تحت آن زنان سرباز خود را به عنوان سفیران جهانی برای حقوق زنان درک کردند. این فمینیسم امپریالیستی جدید اعضای تیم های زن ضد شورش را به عنوان پیشگامان فمینیستی برای حق برابر زنان برای خدمت در کنار مردان در یگان های رزمی معرفی کرد. با گذشت زمان، تیم های تمام زن ضد شورش به طور فزاینده ای به مأموریت های عملیات ویژه متصل شدند، که در آن سربازان زن انتظار می رفت زنان و کودکان را در جریان یورش های شبانه خشونت آمیز به خانه های افغان ها آرام کنند. ارتش به صراحت برای کار زنان از طریق ذات گرایی جنسیتی ارزش قائل شد، مانند این ادعا که سربازان زن «به طور طبیعی» از لحاظ احساسی مجهزتر برای «تسکین و آرام کردن» قربانیان جنگ هستند. چنین اشکالی از کار عاطفی چیزی را می‌سازد که گرینبرگ آنرا «زنانگی نظامی جدید» و یکی از اجزای فمینیسم امپریالیستی گسترده‌تر می‌نامد. جنسیت در اینجا و در سراسر رویارویی های امپریالیستی در رابطه با ساخت تفاوت های نژادی عمل می کند. در مصاحبه‌ها و نوشته‌های روزانه، زنان سرباز خود را به‌عنوان نمادهای آزادی زنان مدرن با زنان افغان مقایسه می‌کردند که به‌وسیله شیوه‌های فرهنگی «عقب‌افتاده» مظلوم قرار گرفته اند که می‌توان از طریق اشغال خارجی آنها را مدرن کرد. سربازان موضوعات اشغال را از طریق چنین نژادپرستی های فرهنگی و امپریالیستی می نگریستند که با لفاظی رسمی نظامی تحت نام "کور رنگی" امکان پذیر شده است.

مبارزات زنان در خاورمیانه

زن بودن در این کشمکش به معنای مقاوم بودن است.

در سوی دیگر این تصویر با زنانی روبرو هستیم که نه به اجبار بلکه باختیار حضور در میدان نبرد را انتخاب کرده اند. از ان میان زنان رزمنده در مبارزه مسلحانه علیه استعمار و سیاست های امپریالیستی را میتوان نام برد و یا زنانی که برای دفاع از خلق های در خطر خویش به این میدان گام نهاده اند.

هوزان بدیع سندی ۲۵ ساله که یک پزشک و کارورز سال دوم تخصصی است، در مقابل پتوی خود در اتاق بیمارستان محل کارش ایستاده است، جایی که در هنگام آماده‌باش می‌خوابد. او بیشتر عمر خود را با جنگ سپری کرده است. بیمارستان اورژانس غرب اربیل که به بیمارستان روژاوا نیز معروف است، صدها مورد مجروح و تروما را از درگیری ها در موصل دریافت کرده است. کمیته بین‌المللی صلیب سرخ از بیمارستان روژاوا و دیگران به‌ویژه در درمان افراد مجروح در درگیری حمایت می‌کند. اربیل، کردستان عراق.

دکتر هوزان می‌گوید: "من با مردمی که از طریق درگیری‌ها زندگی می‌کنند رنج کشیده‌ام، اما می‌خواهم نه تنها درد را احساس کنم، بلکه می‌خواهم درد را متوقف کنم، دیگران را از احساس درد بازدارم. من واقعاً می‌خواهم کاری برای آنها انجام دهم، اما متأسفانه نمی‌توانم، گاهی اوقات اینطور است. از آنجایی که یک زن هستم، می توانم به آنها بگویم که کمی از آنچه در حال گذراندن آنها هستند، غمگینی به روح من افزوده است. اما این گونه است که در این کشمکش، نمی توان آن را تنها در یک کلمه توصیف کرد زن بودن در این کشمکش یعنی مقاوم بودن هر روز، تلاش برای خنثی کردن وضعیتی که می‌خواهم نسل بعدی آن را بفهمد تا دیگر این درگیری تکرار نشود."[vi]

لیلا خالد اولین زن شناخته شده ای است که هدایت یک هواپیماربایی را بر عهده گرفت. پرتره او به عنوان یک زن جوان، با لبخند و در دست داشتن یک کلاشنیکف  AK-47، در زمان خود به نمادی از مبارزات آزادیبخش فلسطین تبدیل شد.

او که در سال ۱۹۴۴ در حیفا به دنیا آمد، در جریان نکبه یا «فاجعه» در سال ۱۹۴۸ به همراه خانواده اش پناهنده شد، که منجر به خلع ید حدود ۷۵۰ هزار پناهنده و تخریب صدها روستا و شهر با تأسیس دولت اسرائیل گردید. خالد تنها یک بار دیگر در طول زندگی خود توانسته است حیفا را ببیند – در سال ۱۹۶۹، زمانی که به عنوان یکی از اعضای جبهه خلق برای آزادی فلسطین، یک هواپیما را ربود و به خلبان گفت که بر فراز زادگاهش حیفا پرواز کند[vii].

در روایت چرایی پیوستن به مبارزه مسلحانه در فلسطین لیلا خالد به مارتا ویدال چنین می‌گوید: "پس از اینکه [از فلسطین در سال ۱۹۴۸] رانده شدیم، به عنوان پناهنده در جنوب لبنان، در صور ساکن شدیم. زندگی بدی بود. ما از همه چیز محروم بودیم. اولین مدرسه ام چادر بود. هیچ چیز آنجا را دوست نداشتم، دلم برای فلسطین تنگ شده بود. من متقاعد شده بودم که باید به خانه خود برگردیم. من جوان بودم، اما از خودم پرسیدم: “چرا باید اینطور زندگی کنیم؟” زمانی که برادران و خواهرانم در جنبش ملی گرایان عرب  فعال بودند، درگیر مسائل سیاسی شدم. آرزوی ما بازگشت به فلسطین بود. ما باید از حق خود برای بازگشت دفاع می‌کردیم، بنابراین به تظاهرات رفتیم و خواستار حق داشتن اسلحه شدیم.

در سال ۱۹۶۷، شکست ارتش های عربی در جنگ شش روزه به ما انگیزه داد تا سلاح به دست بگیریم و در انقلاب شرکت کنیم. جنبش‌ملی‌گرایان عرب تصمیم گرفت جبهه مردمی برای آزادی فلسطین (PFLP) را تأسیس کند و من به محض تشکیل آن به آن پیوستم. من احساس کردم که باید راه حل را به دستان خود بگیریم. ما نمی توانستیم به رژیم های عربی برای بازگرداندن ما به سرزمین خودمان تکیه کنیم، ما باید به خودمان وابسته می‌بودیم.

مارتا ویدال می پرسد که چرا هواپیما ربودی؟ و پاسخ خالد این است که: "هدف ما این بود که زندانیان خود به ویژه زنان را آزاد کنیم و آگاهی بین المللی را در مورد مسئله فلسطین افزایش دهیم. ما می خواستیم دنیا بداند که ما فقط پناهندگانی نیستیم که به کمک نیاز دارند و در چادر زندگی می کنند، ما مردمی هستیم که هدف داریم."

"برای من مهم نبود که اولین زنی بودم که هواپیما را ربود یا نه، فقط می خواستم کاری برای هدفمان انجام دهم. البته ما می دانستیم که قرار نیست فلسطین را با هواپیماربایی آزاد کنیم، اما این راهی برای جلب توجه بین المللی بود. ما دستورات روشنی داشتیم که به کسی صدمه نزنیم. به خلبان گفتم کاپیتان جدید هستم و نارنجک دستی را به او نشان دادم. من به او گفتم: ما فلسطینی های PFLP هستیم. ما پناهنده هستیم و نام واحد ما چه گوارا است. وقتی شروع به رسیدن به فلسطین کردیم، از خلبان خواستم ما را به حیفا ببرد. رفیق من هم اهل آنجا بود. تا این لحظه، نمی توانم احساس، هیجان دیدن آنچه از ما گرفته شده را توصیف کنم. سپس هواپیما را به سوریه و دمشق تغییر مسیر دادیم. من از مسافران عذرخواهی کردم، به آنها گفتم اگر می ترسند بسیار متاسفم. به آنها گفتم در امان هستند. ما به کسی صدمه نزدیم مسافران همه آزاد شدند و به خانه های خود بازگشتند – اما ما به خانه های خود برنگشتیم، ما هنوز پناهنده هستیم."

آیا خشونت در مبارزه برای جهانی بهتر نقشی دارد؟

لیلا خالد در پاسخ به این پرسش می‌گوید: "ما راه دیگری نداریم، ما تجمل انتخاب نداریم. ما نمی توانیم با تظاهرات عادلانه و وسایل مسالمت آمیز با این همه بی عدالتی مقابله کنیم. آزادی نیاز به فداکاری دارد. ما برای تلفات غمگین هستیم. اما برای فلسطینیان مرز بین مرگ و زندگی بسیار باریک است. همه مردم تحت اشغال برای آزادی خود، علیه ظلم استعماری قیام می کنند. حقوق بین الملل می گوید افراد تحت اشغال حق دارند از خود دفاع کنند، حتی با مبارزه مسلحانه. این یک راه قانونی برای مبارزه با خشونت اشغالگری است. ما دیدیم که جهان با اوکراینی ها چگونه برخورد کرد، اما آنها ما را فراموش کردند. نکبت ادامه دارد."

"در ابتدا من با جناح نظامی PFLP بودم. اما مجبور شدم به عنوان یک زن کار کنم و در مورد حقوق زنان صحبت کنم. انقلاب برای همه است، حتی وقتی ما مادر هستیم. انقلابی بودن به این معنا نیست که من فقط می جنگم. من حق دارم دوست داشته باشم و دوست داشته شوم و مادر و مادربزرگ شوم. کلید، رهایی زمین و بازگشت آوارگان است. ما می خواهیم یک دموکراسی ایجاد کنیم که در آن همه حقوق و وظایف یکسان داشته باشند. ما می خواهیم این کار را با افرادی که آنجا هستند – با اسرائیلی ها – انجام دهیم. این یک راه حل انسانی و دموکراتیک است و می توان آن را ایجاد کرد. من یک دوست یهودی داشتم، همسایه ام، اسمش تامارا بود. با هم بازی می کردیم. ما می دانستیم [همسایگان ما] یهودی هستند اما آنها نیز فلسطینی بودند. [وقتی فرار کردیم] از مادرم پرسیدم که آیا تامارا با ما می آید یا نه، و مادرم گفت نه. من نمی دانم تامارا الان کجاست. اما او باید مرا به یاد داشته باشد، من دوست او بودم."

در پاسخ به سوال مارتا ویدال که اگر بتوانید به حیفا برگردید اولین کاری که انجام می دهید چه خواهد بود؟ خالد می‌گوید: "می دویدم ببینم خانه ما هنوز آنجاست؟ من تصور می کنم مردم شعار می دهند، می رقصند. و زیر درخت پرتقال می خوابیدم. من قبلاً از پرتقال متنفر بودم، زیرا وقتی می خواستم آنها را از درختان بستگانمان در لبنان بچینم، مادرم مرا سرزنش کرد و گفت: “اینها پرتقال های ما نیستند، پرتقال های ما در فلسطین هستند”.

در خانواده های ایرانی نیز مشابه لیلا خالد بسیار داشته ایم.

در دوره دوازده ساله دوران حکومت محمدرضا شاه تا کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، زنان در جریان جنبش ملی شدن نفت شرکت داشتند. در این دوره زنان در فعالیت سیاسی و اجتماعی زنان برای اولین بار به صورت نهادها و سازمان‌های دموکراتیک مستقل ظاهر شدند. حزب توده ایران در این دوره نقش اصلی در بسیج توده‌های زنان به فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی و حزبی داشت. نا گفته نماند که بدلیل شرایط فرهنگی و اجتماعی جذب زنان به فعالیت‌های حزبی، بیشتر تحت تأثیر روابط و پیوندهای خانواده‌گی و فامیلی قرار داشت.

در دهه های بعد از ۱۳۴۰ و بویژه با اغاز جنبش چریکی زنان و دختران جوان از جنبش نوپا حمایت و به اشکال مختلف به آن یاری می‌رساندند. بخشی از آنان به فعالیت‌های زیر زمینی روی آوردند و هر ساله بر تعداد مبارزان زن افزوده شد. یرواند آبراهامیان در کتاب " ایران میان دو انقلاب" روایت می‌کند که در طی نزدیک به هشت سال مبارزه مسلحانه چریکی، به طور کلی تعداد ۳۹ زن کشته شدند. بطور مشخص تا زمان انقلاب تا یکصد زن فدایی خلق و مجاهد خلق برای آزادی و استقلال سلاح بدست گرفته اند، و برایش زندان کشیده و کشته شده اند[viii].

ناهید قجر در مقاله ای برای بی بی سی فارسی مینویسد: "از سازمان چریک‌های فدایی خلق که من هم عضو آن بودم به تنهایی ۲۲ زن فدایی کشته یا اعدام شدند.[ix]" در همان مقاله وی مینویسد: " عضویت زنان در سازمان چریک‌های فدایی خلق همانند مردان یکسان و بدون هیچ تمایزی صورت می‌گرفت. ملاک‌ها و معیارها همان پذیرش ایدئولوژی مارکسیستی- لنینیستی، اعتقاد به مبارزه طبقاتی، پذیرش مبارزه مسلحانه و آماده‌گی برای فداکاری در راه خلق و ... بوده است. ما در سازمان از حقوق برابر برخوردار بودیم. هیچ زنی در سازمان با تبعیض جنسیتی روبه رو نبود. همه اعضا با افکار و ایدئولوژی سازمان، به مسائل جامعه و نابرابری‌های سیاسی و اجتماعی برخورد می‌کردند."

 

با توجه به جو و فرهنگ غالب در کشور سازمان‌های چریکی تمایلشان به حضور زنان می‌توانسته چند هدف را پاسخ گوید. یک سوی قضیه جنبه پوشش خانواده دادن به هسته هایی باشد که در خانه های امن مستقر بودند. سوی دیگر البته بویژه در گروه های چپ از جمله فداییان رشد زنان در مبارزه به سطوح فرماندهی است و مبارزه عملی که در اعمال برابری جنسیتی وجود داشته است. در روایت های منتشر شده و ثبت شده فداییان نمونه های زیادی از زنان هست که فرماندهی تیم ها را برعهده داشته اند. از جمله ناهید قجر از نسترن آل آقا و نزهت روحی آهنگران نام می‌برد که در مسئولیت‌های بالایی انجام وظیفه می‌کردند و یا در مرکزیت سازمان قرار داشتند.

  • مبارزه برای صلح


در مبارزه بر علیه جنگ و برای صلح نیز نقش زنان پر رنگ است. در کشورهای مختلف جهان مبارزه برای صلح و در نفی جنگ‌سالاران رهبران زن بسیار دارد. یکی از فعال‌ترین و چشمگیرترین گروه های مدنی عمدتا متشکل و تحت راه‌بری زنان در آمریکا گروهی بنام کد پینک (Code Pink) است. این گروه در دهه های اخیر بعد از جنگ های آغازین این سده در افغانستان و عراق و فلسطین پیشگام مبارزات مدنی در سرای تبلیغاتی دولتمردان آمریکا و ناتو بوده است.

رهبر این گروه مدیا بنجامین همان کسی است که با لباس صورتی رنگ خود در تالار های کنگره آمریکا و جلسات مصاحبه مطبوعاتی اکثر دولتمردان حاضر میشود و عملا باعث متوقف شدن این شو های سیاسی میشود و در جهان چهره ای شناخته شده است. از زمان آغاز جنگ علیه تروریسم در سال 2001، این فعال 71 ساله بیش از دو دهه را صرف برهم زدن جلسات استماع کنگره، تعقیب اعضای کنگره در تالارهای کنگره و تلاش برای بازجویی از آنها در مورد موضوعاتی مانند جنگهای افغانستان، عراق و غزه بوده است. مدیا به کشورهایی در سراسر جهان که ایالات متحده آنها را دشمن نامیده است، از جمله به کرّات به ایران سفر کرده است. و علاوه بر همکاری با کد پینک، مدیا همچنین یکی از بنیانگذاران گروه حقوق بشری مبادله جهانی (Global Exchange)، و همچنین ائتلاف صلح در اوکراین، یخ زدایی افغانستان، و دیگر سازمان های ضد جنگ و همبستگی بین المللی است.

مدیا بنجامین در مصاحبه ای با جرمی اسکی‌هیل درباره جنگ غزه میگوید [x] : " من دوستانی در غزه دارم که برای من یادداشت می‌فرستند و می‌گویند، ای کاش این ماجرا تمام می‌شد. شهدا خوش شانس بودند، آنها مرده اند و ما در جهنم زندگی می کنیم. من با خانم های زیادی صحبت می‌کنم. ما اخیراً روز مادر را داشتیم. ما به فرزندان خود، نوه های خود نگاه می کنیم و هر لحظه به آنچه مادران در غزه می گذرند فکر می کنیم، این نه تنها دلخراش است، بلکه آنقدر احساس ناتوانی می کنیم که با این همه کار جلوی آن را نمی‌توانیم بگیریم. مردم در سرتاسر جهان، از سازمان ملل گرفته تا خیابان ها، و در تظاهرات‌ها سعی می کنند بگویند، نه بس کنید! این باید تمام شود، این باید تمام شود. و با این حال، ما ده‌ها و صد‌ها هزار بمب و موشک فرستاده‌ایم و هفت ماه است که در این نسل‌کشی شریک هستیم."

افرادی که تحولات را از نزدیک دنبال می‌کنند، به‌ویژه در رسانه‌های اجتماعی، مطمئناً با اقدامات مستقیمی که این گروه در هفت ماه گذشته در کنگره آمریکا انجام داده‌اند آشنایند، هنگامی که تونی بلینکن یا اخیراً لوید آستین، وزیر دفاع در مقابل کنگره حضور دارند، اغلب می‌بینید، که دست‌های خون‌آلود پشت سر آنها بالا می‌آیند، مردمی که مزاحم می‌شوند، بلند می‌شوند و با فریاد از فلسطینی‌های غزه دفاع می‌کنند.

"آنچه شما نمی بینید پشت صحنه است که ما هر روز به دفاتر نمایندگان کنگره می رویم و با کارکنان بحث می کنیم و سعی می کنیم کمی نظرات آنها را جابجا کنیم، خواه آن ها را وادار کنیم تا نامه ای را امضا کنند که در آن خواستار شرطی شدن کمک نظامی به اسرائیل است. ما می‌خواهیم پایان کامل تمام کمک‌ها را ببینیم، یا اینکه تلاش ما برای جلوگیری از لایحه‌ای است که قرار است تعریفی از یهودی‌ستیزی را که می‌تواند صحبت درباره جنایاتی که اسرائیل مرتکب می‌شود را غیرقانونی ‌سازد. بنابراین ما دائماً در حال انجام آن بحث‌ها هستیم و با دفاتر مترقی‌تر کار می‌کنیم تا به نوعی استراتژی، نامه‌های جایگزین، لایحه‌های جایگزین، استفاده از قانون اختیارات جنگی، هر آنچه که می‌توانیم در این زمینه پیدا کنیم و مانع تمایل هرچه بیشتر دولت به سمت راست شویم.... ما با دوربین روشن به دنبال آنها می دویم تا از آنها سوال بپرسیم. اگر آنها از افراد کنگره هم‌سو هستند که ما می‌شناسیم، از آنها می‌پرسیم چه راه و روش دیگری را می‌توانید معرفی کنید که بتوانیم به شما کمک کنیم، بعد اگر بتوانیم روی آن پبشنهادها کار می‌کنیم. و اگر آنها اعضای غیردوستانه کنگره هستند، از آنها سؤالاتی می‌پرسیم تا سعی کنیم پاسخ آنها را به ثبت برسانیم، اغلب برای اینکه نشان دهیم این افراد چقدر بی‌عاطفه، بی‌روح، بی‌احساس و منزجر کننده هستند، زیرا فکر می‌کنیم برای عموم مردم در سراسر جهان که اینها را تماشا می کنند مهم است که بدانند، ما با چنین افرادی روبرو هستیم"

"در جلسات استماع کنگره نیز به همین شکل هر شهروند حق دارد در جلسات کنگره حضور یابد. ما در جریان این جلسات بر میخیزیم و در مقابل تلویزیون های سراسر جهان نارضایتی خودمان را از روند جلسه و از رفتار دولتمان ابراز می کنیم. در اکثر مواقع پروسه اخراج ما از جلسه به خودی خود بیننده را با ما و نظرات ما بیشتر هماهنگ می‌سازد. اگر دو مورد از این وقفه ها را در دو سال انجام داده باشید، فقط باید حدود 50 دلار جریمه بپردازید. و شما را به ایستگاه پلیس می برند، مورد بازجویی قرار می گیرید، اما چند ساعت دیگر آزاد می شوید. اگر این کار را بیش از چند بار انجام دهید، مانند مورد من، مجازات ها سخت تر می شوند، و چیزی که ما واقعاً سعی می کنیم از آن اجتناب کنیم، حکم دوری از کنگره است که در آن شما اجازه ندارید برای مقدار معینی از زمان به کنگره برگردید."

"اما برای افرادی که این کار را انجام نداده‌اند می‌گویم، به واشنگتن بیایید، در یکی از این جلسات صحبت کنید، دستگیر شوید و آن را به عنوان نشان افتخار به سینه بزنید، همه ما مجبور هستیم، بارها در زندگی، برای عدالت به زندان برویم."

مدیا درباره کنش‌گری خود در مقابله و مبارزه با تحریم کوبا اظهار می‌کند: [xi] "خوب، در واقع به کار من در اطراف غزه بسیار مرتبط است، زیرا من به عنوان یک متخصص تغذیه در آفریقا کار می کردم و کودکان گرسنه را در اطراف خود می دیدم. من در مراکز آبرسانی کار می کردم و نوزادانی را در بازویم می مردند. و من فکر کردم، این نمی تواند باشد. من می دانم که غذای کافی در جهان برای سیر کردن همه این کودکان وجود دارد. چرا این اتفاق می افتد؟ و بنابراین، من شروع به جستجوی مدل های دیگری از جامعه کردم که از کودکان مراقبت می کردند. و من با پزشکان کوبایی در آفریقا ملاقات کردم و آنها به من گفتند: "ما در کوبا هیچ کودک بدغذایی نداریم." و من گفتم، اوه، من این را باور نمی کنم. من کشوری را ندیده ام - حتی در کشور خودم، ایالات متحده ثروتمند، کودکانی هستند که گرسنه می مانند. و آنها گفتند: "به کوبا برو و خودت ببین."

"این اولین دلیلی بود که به کوبا رفتم. و من به سراسر کوبا سفر کردم و به مناطقی که من آن را فقیرترین نقاط کشور می دانم، رفتم و از همه بچه ها بسیار خوب مراقبت می شد. و این به این دلیل است که بعد از انقلاب، آنها این تاکید باورنکردنی را بر اطمینان از اینکه همه بچه ها از مراقبت های بهداشتی و تغذیه خوب برخوردار هستند، داشتند. این چیزی است که من را شگفت زده کرد. من می خواستم مردم ببینند که مدل دیگری از جامعه وجود دارد که می تواند متفاوت باشد. و من اصلاً فکر نمی‌کردم کوبا یک الگو باشد، زیرا از محدودیت‌های آزادی بیان و آزادی تجمع انتقاد می‌کردم، اما از جامعه‌ای که بچه‌های سوءتغذیه نداشت بسیار شگفت‌زده بودم. و یک جامعه فقیر، می دانید؟ یک جزیره فقیر در دریای کارائیب."

"و بنابراین، به یک معنا، این چیزی است که باعث می‌شود من در مورد مسئله غزه صحبت کنم، و مسائلی که از آن زمان دهه‌ها با آن‌ها سروکار داشته‌ام، این است که آیا نمی‌توانیم مدل‌هایی از جامعه ایجاد کنیم که در آن کودکی گرسنه نباشد؟ کجا کودکی نیست که رنج بکشد؟ و البته، تداخل با آن و جنگ این است که من در دوران ویتنام بزرگ شدم و می‌دانستم که جنگ فقط آسیبی است به تمدن که ما باید بتوانیم، همانطور که به عنوان یک جامعه، به عنوان یک جامعه جهانی برای از بین بردن جنگ جنبش را توسعه دهیم. بنابراین، من فکر می‌کنم این موضوعات در طول زندگی من رشته‌هایی به هم پیوسته بوده است، تلاش برای فکر کردن به راه‌هایی که می‌توانیم به سمت جامعه‌ای جهانی حرکت کنیم که در آن همدیگر را نکشیم و در واقع از یکدیگر مراقبت کنیم."

  • جنگ غزه و بهداشت زنان در جنگ

صداهای ناشنیده: پرداختن به سلامت جنسی و باروری در زنان غزه

با نزدیک شدن به دهمین ماه درگیری در غزه، بحران انسانی هر روز بیشتر دیده می شود. میلیون ها فلسطینی در غزه از فقر، کمبود خدمات اولیه و دسترسی محدود به غذا، آموزش و مراقبت های بهداشتی رنج می برند[xii]. به گفته سازمان ملل، فقدان آب آشامیدنی تمیز، نداشتن سرویس بهداشتی مناسب و تغذیه نامناسب در غزه «فرمول استاندارد برای بیماری‌های همه‌گیر و یک فاجعه در بهداشت عمومی است.[xiii]» در میان همه این شرایط چالش‌برانگیز، یکی از مواردی که به‌ویژه نادیده گرفته می‌شود نگرانی‌های مربوط به بیماری‌های زنان است. سلامت جنسی و باروری در زنان و دختران غزه با توجه به اینکه حتی در شرایط عادی دسترسی کم و یا محدودی به خدمات بهداشت جنسی و باروری[xiv] دارند بسیار نگران کننده است.

به گزارش رویترز تا دهم ژوئیه ۲۰۲۴ مقامات بهداشتی فلسطین گزارش می‌دهند که عملیات زمینی و هوایی اسرائیل در غزه بیش از ۳۸ هزار نفر را که عمدتا غیرنظامی بودند، کشته و اکثر ۲.۳ میلیون نفر از ساکنان این منطقه را از خانه های خود بیرون رانده است. همزمان مقامات خدمات اضطراری غزه میگویند که حداقل ده هزار نفر نیز مشکوک به مرگ و باقیمانده در زیر آوار هستند. وزارت بهداشت فلسطین می گوید بیش از ۷۰ درصد کشته شدگان را زنان و کودکان تشکیل می دهند. در بیشتر درگیری‌ها، ارقام نشان می‌دهد که کودکان کمی بیش از ۴۰ درصد از کل کشته‌شدگان را تشکیل می‌دهند[xv]. زنان با انبوهی از چالش‌های مرتبط با سلامت جنسی و باروری روبرو هستند که با درگیری طولانی مدت، تحریم و دسترسی محدود به درمان پزشکی در غزه بدتر شده است. زنان همچنین از خدمات بهداشت جنسی و باروری، محصولات بهداشتی و پزشکی محروم هستند. به گزارش سازمان جهانی بهداشت[xvi] در غزه تخمین زده می شود که "روزانه ۱۸۳ زن زایمان می کنند که ۱۵ درصد آنها به دلیل مشکلات مربوط به بارداری یا زایمان به مراقبت های پزشکی بیشتری نیاز دارند. بنابراین آنها مجبور به زایمان در مراکز بهداشتی پرجمعیت، پناهگاه ها، خانه هایشان، یا در خیابان ها در میان زباله هایی هستند که بهداشت در آن بدتر می شود و خطر عفونت و عوارض پزشکی در حال افزایش است. بنا بر همین گزارش بیش از ۵۲ هزار زن حامله در منطقه درگیری حضور دارند. هرماه ۵۵۰۰ کودک به دنیا می‌آیند که از آن میان ۱۳۰ کودک برای حیات نیاز به دستگاه های تنفس مصنوعی دارند که عمدتا به‌دلیل نبود برق و ژنراتور کار نمی‌کنند که به مرگ این اطفال می‌انجامد."

سازمان پزشکان بدون مرز گزارش کرده است که در طول جنگ جاری، بسیاری از مادران باردار به دلیل عدم دسترسی به خدمات بهداشتی مادران از مراقبت های دوران بارداری و معاینات ضروری پس از زایمان محروم شده اند. ۲۴ ساعت اول پس از زایمان برای عوارض احتمالی بسیار مهم است، با این حال مادران اغلب در عرض چند ساعت پس از زایمان مرخص می شوند و حداقل مراقبت های پس از زایمان را در نتیجه تحت فشار قرار گرفتن سیستم مراقبت های بهداشتی دریافت می کنند.[xvii]

تجهیزات پزشکی مانند محصولات بهداشتی و وسایل پیشگیری از بارداری بسیار محدود است، که زنان و خانواده‌هایشان را در معرض آسیب شدید قرار می‌دهد، و در برخی موارد منجر به تلاش‌های ناامن برای خاتمه بارداری می‌شوند. ۶۰ هزار زن باردار در نوار غزه در معرض خطر سوءتغذیه و کم آبی بدن به دلیل قحطی قریب الوقوع هستند[xviii]. اشتباه نیست اگر نتیجه بگیریم که بدترین بحران انسانی را زنان فلسطینی به ویژه در غزه تجربه می کنند: «کشتار، آوارگی، دستگیری، سقط جنین، بیماری های همه گیر و مرگ بر اثر گرسنگی.»

نیاز به یافتن راه حلی فوری برای این درگیری وجود دارد، زیرا تلفات روانی خصومت‌ها نیز پیامدهای مستقیم - و گاهی مرگبار - بر سلامت باروری دارد، از جمله افزایش سقط جنین ناشی از استرس، مرده‌زایی و زایمان‌های زودرس. به گفته سازمان جهانی بهداشت، نیاز به آتش بس فوری و ایجاد و حفظ دسترسی بشردوستانه حفاظت شده برای ورود فوری مقادیر کافی از تجهیزات بشردوستانه وجود دارد. نیاز به اولویت بندی حمل و نقل سوخت برای راه اندازی کارخانه های نمک زدایی، ژنراتورهای بیمارستانی و آمبولانس ها و اطمینان از عبور ایمن برای تجهیزات پزشکی و غیرنظامیان در نوار غزه وجود دارد. همچنین نیاز فوری وجود دارد که اطمینان حاصل شود که محصولات بهداشتی زنانه در دسترس همه زنان غزه قرار می گیرد و مراقبت های بهداشتی زنان و زایمان به همه کسانی که به آن نیاز دارند در قالب پزشک، پرستار، تجهیزات و دارو ارائه می شود. این امر می تواند به راحتی با کمک جوامع بین المللی - در قالب کمک های مالی و داوطلبان - به شرط دسترسی ایمن به آنها انجام شود. بنابراین مهم است که جدیت این موضوع برای جلوگیری از وقوع یک فاجعه در مقیاس بزرگ شناخته شود - نه فقط به شکل عوارض جنسی و باروری برای زنان غزه، بلکه برای نسل کاملاً جدیدی که در جریان این درگیری در غزه متولد شده اند.

نقض طولانی مدت حقوق بشردوستانه بین المللی توسط اسرائیل قبل از ۷ اکتبر وجود داشته است. کنترل و خشونت نسبت به حقوق جنسی و باروری زنان و دختران در فلسطین اشغالی همواره به عنوان یک نگرانی سیستماتیک وجود داشته است. بر اساس گزارش صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA) تا قبل از اکتبر، ۹۴ هزار زن و دختر قبلاً به خدمات بهداشت جنسی و باروری دسترسی نداشتند. این رقم اکنون در ده ماه به بیش از یک میلیون رسیده است. زنان و دختران در دوران قاعدگی به محصولات بهداشتی دسترسی ندارند و بسیاری مجبور به استفاده از ضایعات چادر می شوند و برخی دیگر به دلیل استرس پریود خود را به طور کامل از دست می دهند. زنان از قرص‌های نورتیسترون استفاده می‌کنند که معمولاً برای اختلالاتی از جمله خونریزی بیش از حد قاعدگی، اندومتریوز و دوره‌های دردناک توصیه می‌شود. کمبود پدهای قاعدگی وجود دارد و زنان از تکه‌های پارچه استفاده می‌کنند و زیر آن‌ها کیسه‌های پلاستیکی قرار می‌دهند تا از نشتی روی لباس‌های خود جلوگیری کنند. در مواقعی، اگر بتوانند پوشک بچه پیدا کنند، پس از برش دادن آن‌ها به چند تکه، از آن استفاده می‌کنند. یکی دیگر از کارکنان وحشت روی زمین را چنین بازگو کرده است: "زنان و نوزادان در سرما روی زمین می خوابند و از ساده ترین و ابتدایی ترین حقوق خود محروم می شوند."[xix] اینها تنها بخشی از شهادت هزاران مورد از به خطر افتادن سلامت جنسی و باروری زنان در طول این بحران است. زنان باردار به دلیل استرس و شوک سقط جنین می کنند و در حال حاضر امکانات پزشکی برای زایمان ایمن تقریباً وجود ندارد. بدون یک آتش‌بس کامل و فوری، می‌توان انتظار داشت که این چرخه معیوب ادامه یابد و هزاران مرگ و میر مادران و نوزادان دیگر وقوع پیدا کند.

علاوه بر همه این موارد، کمیساریای عالی حقوق بشر سازمان ملل متحد، نگرانی از صدها زن و دختر فلسطینی را که توسط اسرائیل بازداشت شده اند، ابراز کرده است. در این بیانیه آمده است که دست کم دو زن مورد تجاوز جنسی قرار گرفته اند و برخی دیگر "معرض انواع مختلف تجاوز جنسی" شده اند.[xx] همین گزارش نشان داد که فلسطینیان در زندان‌های اسرائیل خشونت‌های روزانه را تحمل می‌کنند و اسرائیل از آغاز جنگ هزاران فلسطینی را بازداشت کرده است. خشونت جنسیتی علیه زنان، عمداً به عنوان یک تاکتیک جنگی در تلاش برای تحقیر زنان و دختران استفاده می‌شود.

اشغالگری اسرائیل در غزه و سرزمین‌های وسیع‌تر فلسطینی، موضوع جنسیتی را برای فلسطینی‌ها تشدید کرده است. سلامت باروری و عدالت مسائلی هستند که در همه شرایط درگیری مطرح می شوند. این واقعیت در فلسطین به شدت احساس می شود. تشدید وضعیت در غزه واقعیت نگران کننده اورژانس سلامت جنسی و باروری را که عمدتاً زنان و دختران را تحت تأثیر قرار می دهد، آشکار می کند. اکنون بیش از یک میلیون نفر به دلیل تجاوزات اسرائیل به امکانات اولیه دسترسی ندارند.

اولریکه جولیا ونت، هماهنگ کننده اضطراری حفاظت از کودکان سازمان بین المللی نجات(IRC)  که به تازگی از غزه بازگشته است، اظهار می‌دارد:[xxi]

"من در مناطق بحرانی و درگیری در سراسر جهان کار کرده ام، اما مقیاس بحران در غزه بی سابقه است. وضعیت غزه به شدت با سایر مناطق درگیری متفاوت است. حملات هوایی مداوم تهدیدی فراگیر بدون فضاهای امن برای فرار ایجاد می کند و آن را به یک موقعیت وحشتناک منحصر به فرد تبدیل می کند. وقتی به غزه رسیدم و در محله‌ها رانندگی کردم، بیش از همه مرا تحت تأثیر قرار داد، تعداد بسیار زیاد کودکان در خیابان‌ها و بسیاری از آنها بدون کفش. به این دلیل که تمام مدارس به دلیل بمباران بی وقفه اسرائیل تعطیل شده اند. با تعطیلی مدارس، کودکان در معرض خطر استثمار، سوء استفاده و خشونت هستند. به زبان ساده، آنها نه تنها از دوران کودکی خود محروم می شوند، بلکه آسیب های شدیدی را نیز تجربه می کنند."

"گزارش‌هایی از نوجوانان سرپرست خانوار وجود دارد که در آن گروه‌هایی از کودکان که خانواده‌های خود را از دست داده‌اند سعی می‌کنند در محیطی که قیمت‌های بازار بسیار بالاست و پول نقد کمیاب است، به تنهایی زنده بمانند. این کودکان جایی برای جستجوی مایحتاج اولیه ندارند. علاوه بر این، اقلام حیاتی مانند نوار بهداشتی، حیثیت و کیت های بهداشتی قاعدگی برای زنان و دختران، و وسایل تفریحی برای کودکان یا ممنوع است، یا در دسترس نیستند یا بسیار گران هستند."

"خطر خشونت مبتنی بر جنسیت[xxii]، از جمله خشونت شریک جنسی، استثمار و سوء استفاده جنسی، بسیار زیاد است، به‌ویژه در پناهگاه‌های پرجمعیت، جایی که داستان‌های زنان و دختران نوجوانی که با خشونت مواجه هستند، به ویژه با کمبود پول نقد رایج است. بدتر شدن شرایط زندگی کودکان، به‌ویژه دختران، با خطر فرستاده شدن برای کسب درآمد روبرو هستند، بدون اینکه مراقبانشان بدانند که چگونه آن را به دست آورده‌اند. دختران جوان با افزایش خطر ازدواج زودهنگام و اجباری روبرو هستند. اگر جنگ طولانی شود و آموزش بدون هیچ راهنمایی قطع شود، بسیاری بدون درک سلامت و حقوق خود بزرگ خواهند شد و به طور بالقوه منجر به عادی سازی این خشونت‌ها می شود. این خطرات حفاظتی نیاز فوری به مداخله و حمایت و همچنین ایجاد فضاهای امن برای جلوگیری از آسیب به سلامت جنسی و باروری دختران جوان را برجسته می کند. نیاز فوری به سرپناه و فضاهای امن است که در آن زنان و کودکان، به ویژه کودکان بدون همراه، بتوانند از حمایت هایی از جمله خدمات حمایت از کودکان، کمک های مرتبط با خشونت های مبتنی بر تبعیض جنسی و حمایت های روانی اجتماعی برخوردار شوند. شرایط بد بهداشتی و کمبود مواد غذایی در دسترس مسائل مهمی هستند، اما آسیبی که فلسطینیان، به ویژه کودکان، تجربه کرده اند، غیرقابل تصور است."

دکتر دبورا هرینگتون، مشاور متخصص زنان و زایمان و فوق تخصص در پزشکی جنین و مادر به مجله ملت  (The Nation)می گوید: "اگر مادری بمیرد و فرزندانش را رها کند، آن کودکان چه از نظر اقتصادی و چه از نظر سلامتی بهبود نخواهند یافت. این در هر مطالعه ای که به آن نگاه می کنید وجود دارد. این نه تنها یک تروما وحشتناک است، بلکه تا آخر عمر آن کودکان را تحت تأثیر قرار خواهد داد. هرینگتون در اواخر دسامبر با کمک های پزشکی برای فلسطینیان به غزه سفر کرد و دو هفته در بیمارستان الاقصی کار کرد، جایی که از دیدن تعداد زنان و کودکان مجروح که بخش های شلوغ آن را پر کردند، شوکه شد. او می‌گوید که بیمارستان‌ها غرق در تعداد زنان باردار هستند که به دنبال مراقبت هستند و هزاران نفر دیگر به مراقبت پزشکی نیاز دارند اما نمی‌توانند به آن دسترسی داشته باشند. اما نوزادان حتی در این شرایط صبر نمی کنند. زنان خارج از زمان و بدون هیچ گزینه دیگری مجبور به زایمان در خیابان ها و پناهگاه های موقت می شوند. هرینگتون می گوید، برخی برای حفظ حریم خصوصی و وقار خود به زایمان در داخل خودرو متوسل می شوند. و حتی اگر زنان به بیمارستان بروند، اوضاع خیلی بهتر نیست. ازدحام بیش از حد کابوس‌آور است و زنان به راهروها سرازیر می‌شوند و گاهی اوقات در تخت‌هایی که از قبل آغشته به خون زایمان‌های قبلی هستند زایمان می‌کنند.[xxiii]"

در هسته چارچوب های عدالت باروری، اصول استقلال بدنی قرار دارد که شامل حق کنترل بر بدن، اختیار بر آینده، و انتخاب تصمیم برای داشتن یا نداشتن فرزند است. اما بدون دسترسی به منابع لازم برای برآورده کردن حداقل نیازهای زندگی، از جمله مراقبت‌های بهداشتی حیاتی، هیچ انتخابی برای زنان غزه وجود ندارد. به سادگی هیچ مفهومی از آزادی تولید مثل وجود ندارد. دکتر روآ قاتو، یک متخصص زنان و زایمان که در گروه کارکنان مراقبت های بهداشتی برای فلسطین مشارکت دارد، می گوید: «آنچه در حال حاضر در غزه اتفاق می افتد، مجازات دسته جمعی است. این به طور خاص بر جمعیت آسیب پذیر زنان تأثیر می گذارد، زیرا سلامت آنها نیازهای ویژه ای دارد. [xxiv]"

پیشنهادات ملموس کنسرسیوم بهداشت باروری
ماهیت درگیری های مسلحانه در نیمه دوم قرن بیستم به طور چشمگیری تغییر کرد و تلفات غیرنظامیان به طور فزاینده ای از تعداد تلفات پرسنل نظامی بیشتر شد. زنان و دختران به ویژه در چنین درگیری ها آسیب پذیر شدند. به همین دلیل، چالش های اخلاقی، تحلیلی و عملیاتی قابل توجهی برای سیستم سازمان ملل متحد پدید آمده است، به ویژه برای صندوق جمعیت سازمان ملل متحد (UNFPA). یکی از بحرانی ترین چالش ها، نیاز به توسعه استراتژی های یکپارچه و حساس به جنسیت و مداخلات برنامه ای برای رسیدگی به موقعیت های درگیری است. تأثیر درگیری ها بر سلامت باروری و جنسی زنان و دختران را هرگز نمی توان دست کم گرفت. رفاه روانی، تولید مثلی و کلی آنها اغلب در مواقع درگیری به شدت به خطر می افتد. تعارضات باعث افزایش بروز خشونت جنسی می شود. تجاوز جنسی؛ عفونت های مقاربتی، از جمله HIV/AIDS؛ و حاملگی های ناخواسته، علاوه بر اینها خدمات اجتماعی ضروری، مانند امکانات پزشکی، که رفاه زنان به شدت به آنها وابسته است، به دلیل درگیری های مسلحانه به شدت مختل می شود.

علی‌رغم این پیامدهای منفی، زنان برای نسل‌ها به عنوان میانجی‌های صلح در خانواده‌ها و جوامع عمل کرده‌اند و در پیشگیری از مناقشه مؤثر بوده‌اند. جامعه بین المللی باید این مهارت ها را تقویت کند. قدرت اقتصادی و موقعیت اجتماعی زنان باید تقویت شود. با در نظر گرفتن توانایی‌ها و آسیب‌پذیری‌های زنان، با حمایت از طرح‌هایی که محافظت در برابر خشونت جنسی و جنسیتی را ارائه می‌دهند، با بهبود در دسترس بودن مراقبت‌های بهداشتی با کیفیت و خدمات بهداشت باروری، دسترسی به آموزش و توسعه مهارت‌ها و ارائه کمک به جامعه بین‌الملل با ایجاد درآمد و سایر فعالیت‌های اقتصادی برای زنان، می‌تواند مشارکت کامل زنان را در پیشگیری از مناقشه و ایجاد صلح پس از جنگ ترویج دهد.

چالش پیش روی جامعه بین المللی این است که اطمینان حاصل شود که سلامت باروری جزء لاینفک هر واکنش بشردوستانه است. اتحادهای استراتژیک با و بین دولت ها، سازمان ها و آژانس های ملل متحد و سازمان های بین المللی و محلی، از جمله کنسرسیوم بهداشت باروری برای پناهندگان و گروه کاری بین سازمانی شکل گرفته است. سیاست ها وضع شده و دستورالعمل هایی تدوین شده است. آنچه در حال حاضر مورد نیاز است یک حرکت هماهنگ برای تبدیل پیشرفت در سطح بین المللی به خدمات زمینی برای جوامع متاثر از درگیری است.

این امر بسیار فراتر از بازسازی زیرساخت ها و استقرار تیم های پزشکی است. آژانس های توسعه محور باید مخاطبان هدف خود را به جمعیت پناهندگان و آنهایی که تحت تأثیر درگیری قرار گرفته اند گسترش دهند. آژانس های بشردوستانه باید اطمینان حاصل کنند که مراقبت های بهداشتی باروری جامع در ارائه خدمات آنها ادغام شده است. برای دستیابی به این هدف، آموزش هدفمند برای کارکنان انجمن های خدمات بشردوستانه و کادر پزشکی لازم است. لوازم بهداشت باروری باید از اولین لحظه در دسترس و قابل استفاده باشد و تامین مالی بازسازی و پناهندگی باید نیاز ادغام خدمات بهداشت باروری را در دستور داشته باشند.

صندوق جمعیت سازمان ملل متحد[xxv] (UNFPA)، که آژانس سلامت جنسی و باروری سازمان ملل متحد است، یک پروژه آموزشی در مورد بهداشت باروری در شرایط بحرانی ایجاد کرده است. این پروژه برای کمک به پرسنل کلیدی صندوق جمعیت ملل متحد و سازمان های شریک طراحی شده است تا نیازها و نگرانی های بهداشت باروری جمعیت های درگیر بحران را مطالعه کنند.

بنیاد جمعیت سازمان ملل گزارش ۹ خود را ۳ ژوییه ۲۰۲۴ صادر کرد[xxvi] و در آن فراخوانی را به این شرح در اختیار سازمان ملل قرار داد:

فراخوانی برای اقدام

  • آتش بس فوری و پایدار بشردوستانه

  • پایبندی کامل همه طرف ها به تعهدات خود تحت قوانین بین المللی بشردوستانه، از جمله خودداری از اشغال و حمله به بیمارستان ها، تأسیسات سازمان ملل متحد، مدارس و سایر اماکن غیرنظامی و بشردوستانه.
  • یک محیط توانمند برای واکنش های بشردوستانه در مقیاس وسیع. ایجاد قابل اعتماد و مقیاس پذیر نقاط ورودی برای تدارکات امدادی، بهبود مکانیسم‌های رفع تعارض، ساده‌سازی فرآیندهای بازرسی، و دسترسی نامحدود به منابع حیاتی حیاتی و حیاتی و تضمین یک شبکه ارتباطی پایدار و تسهیل ارسال کمک موثر
  • بازگرداندن نظم عمومی و ارائه ضمانت های امنیتی برای ایجاد دسترسی ایمن بشردوستانه، تضمین رسیدن کمک به غیرنظامیان نیازمند
  • بازیابی خدمات ضروری، به ویژه دسترسی به آب پاک و مراقبت های بهداشتی، بازسازی تأسیسات و زیرساخت ها، و تامین سوخت کافی.
  • اولویت دادن به مداخلات بشردوستانه متناسب با سن و جنسیت، تضمین مشارکت و مشارکت سیستماتیک با زنان و جوانان در تمام مراحل اقدام بشردوستانه، از طریق ایجاد فضاهای امن، به اشتراک گذاری اطلاعات و فرآیندهای تصمیم گیری فراگیر در همه سطوح.

بنیاد جمعیت سازمان ملل قبلا نیز توضیه های عمومی در پاسخ به درگیری ها خشونت بار بالکان و خصوصا کوزوو صادر کرده بود که در ذیل این توصیه ها عرضه میشود:

  • آژانس هایی که مدعی ارائه مراقبت های بهداشتی به جمعیت پناهنده و آواره در شرایط اضطراری و پس از اورژانس هستند، باید برای اطمینان از دسترسی زنان، مردان و نوجوانان به خدمات بهداشت باروری پاسخگو باشند.
  • باید بر نیاز به همکاری بین سازمانی در سطح میدانی و گنجاندن یک هماهنگ کننده بهداشت باروری در هر محیطی تأکید بیشتری شود.
  • زنان باید نمایندگی بیشتری در موقعیت های تصمیم گیری در آژانس های اجرایی و سازمان های پناهندگان داشته باشند.
  • مشارکت بیشتر نمایندگان جوامع آواره برای اطمینان از ارائه خدمات مناسب و قابل دسترس مورد نیاز است. این ممکن است شامل تجدید یا آموزش اضافی اعضای جامعه باشد.
  • برنامه ها باید دیدگاه بلندمدتی داشته باشند که در آن زنان در فرآیند توانبخشی و بازسازی نقشی حیاتی بازی می کنند.
  • افزایش مشارکت مردان برای وضعیت سلامت زنان حیاتی است.
  • آموزش گسترده در مراقبت های بهداشت باروری برای امدادگران نیز مورد نیاز است.
  • ظرفیت سازی سازمان های محلی باید افزایش یابد.
  • آموزش و آگاهی بیشتر کارکنان میدانی از اقدامات عملی حفاظتی برای پیشگیری و پاسخ به خشونت جنسی مورد نیاز است.
  • شیوه های خوب بهداشت باروری باید در کمپین های آگاهی بهداشت عمومی گنجانده شود.
  • افزایش منابع مالی و انسانی برای اجرای برنامه های جامع بهداشت باروری ضروری است.
  • حضور بیشتر زنان در کمیته های پناهندگان یا ایجاد کمیته های جداگانه زنان باید تقویت شود تا اطمینان حاصل شود که نیازهای خاص زنان پناهنده نادیده گرفته نمی شود.
  • برای کمک به زنان پناهنده در گزارش آنها از حوادث خشونت جنسی، دسترسی بیشتر به حفاظت و کادر پزشکی زن و مترجمان زن مورد نیاز است.
  • آموزش و آگاهی بیشتر کارکنان میدانی از اقدامات عملی حفاظتی برای پیشگیری و پاسخ به خشونت جنسی مورد نیاز است.
  • شیوه های خوب بهداشت باروری باید در کمپین های آگاهی بهداشت عمومی گنجانده شود.
  • افزایش منابع مالی و انسانی برای اجرای برنامه های جامع بهداشت باروری ضروری است.
  • حضور بیشتر زنان در کمیته های پناهندگان یا ایجاد کمیته های جداگانه زنان باید تقویت شود تا اطمینان حاصل شود که نیازهای خاص زنان پناهنده نادیده گرفته نمی شود.
  • برای کمک به زنان پناهنده در گزارش آنها از حوادث خشونت جنسی، دسترسی بیشتر به حفاظت و کادر پزشکی زن و مترجمان زن مورد نیاز است.
  • آموزش و آگاهی بیشتر در میان کارکنان میدانی در مورد اقدامات حفاظتی عملی برای پیشگیری و پاسخ به خشونت جنسی مورد نیاز است.
  • درک بیشتر از ارزش های فرهنگی و سنتی جوامع پناهنده برای اطمینان از اینکه خدمات و منابع مناسب فرهنگی در دسترس هستند، مورد نیاز است.
  • هماهنگی بیشتر باید بین ارائه دهندگان خدمات ترویج شود تا اطمینان حاصل شود که نیازهای بهداشت باروری پناهندگان برآورده می شود.
  • باید به نیازهای نوجوانان توجه بیشتری شود که لازم است در تمام مراحل توسعه پروژه ها از جمله اجرا و ارزیابی مشارکت داشته باشند.
  • آموزش حساس سازی جنسیتی قبل از کار برای کنشگران اقدامات بشردوستانه مورد نیاز است.
  • افزایش حساسیت و کمک به جوامع محلی می تواند به کاهش تنش بین جمعیت محلی و پناهنده کمک کند.
  • برای تقویت حمایت بین‌المللی، منطقه‌ای و ملی از خدمات بهداشت باروری در محیط‌های پناهندگان، حمایت بیشتری لازم است.
  • برای جلوگیری از فعالیت جنسی ناامن یا اجباری، به حمایت و افزایش آگاهی در میان ارتش و نیروهای مسلح نیاز است. و
  • تحقیقات و مطالعات بیشتر در مورد سلامت، رفتار و ویژگی های پناهندگان و آوارگان داخلی مورد نیاز است.

منبع: به نقل از گاهنامه «برابری» شماره دو، تابستان ۱۴۰۳

۲۲ تیر ۱۴۰۳

 

[i] نمونه درخشان آن در همین سال گذشته فرماندهی یاسمین مقبلی فضانورد آمریکایی از تبار ایرانی بر ایستگاه فضایی بین المللی است. او فارغ التحصیل موسسه فناوری ماساچوست، دانشکده فوق لیسانس نیروی دریایی و مدرسه خلبانی آزمایشی نیروی دریایی است.

[ii] American Nursing Corps (ANC)

[iii] Stephen Ambrose, D-Day, 488

[iv] Stephen Ambrose, D-Day, 489

[v] Female Engagement Team” (FET)

[vi] https://www.nationalgeographic.com/culture/graphics/women-war-conflict-nigeria-peru-iraq-philippines-international-day-of-girl

[vii] https://newint.org/features/2023/06/05/interview-leila-khaled-palestine

[viii] اسامی مبارزان فدایی قبل از انقلاب به ترتیب الفبا از این میان تعدادی در درگیری کشته شده‌اند، برخی زندانی شده و یک نفر نیز موفق به فرار از زندان شده بود: شهین توکلی، سیمین توکلی، مهرنوش ابراهیمی، اشرف دهقانی، روح انگیز دهقانی، رقیه دانشگری، عاطفه جعفری، پوران یدالهی، اعظم السادات روحی آهنگران، نزهت السادات روحی آهنگران، شهلا برادران خسرو شاهی، نسرین معاضد، شیرین معاضد، مرضیه احمدی اسکویی، صدیقه صرافت، بهجت محجوبی شین، زهرا آقانبی قلهکی، گلرخ(شهرزاد) مهدوی، فاطمه سعیدی(مادر شایگان)، مهوش حاتمی، فریده غروی، عزت غروی، زهرا مدیر شانه چی، میترا بلبل صفت، نسترن آل آقا، فاطمه نهانی، مریم شاهی، فاطمه حسینی، طاهره خرم، ادنا ثابت، زهره پنجه شاهی، نسرین پنجه شاهی، سیمین پنجه شاهی، پریدخت(غزال) آیتی، فاطمه ایزدی، صبا بیژن زاده، فردوس آقا ابراهیم، نادره احمد شاهی، ملیحه زهتاب، مریم سطوت، ناهید قجر

[ix] https://www.bbc.com/persian/iran/2011/02/110204_l13_siahkal_nahid_qajar

[x] https://podcasts.apple.com/us/podcast/intercepted-with-jeremy-scahill/id1195206601?i=1000655652314

[xi] https://podcasts.apple.com/us/podcast/intercepted-with-jeremy-scahill/id1195206601?i=1000655652314

[xii] https://obgyn.onlinelibrary.wiley.com/doi/10.1002/ijgo.15596

[xiii] https://www.bmj.com/content/383/bmj.p2887.full

[xiv] Sexual and Reproductive Health (SRH)

[xv] https://www.reuters.com/world/middle-east/gaza-death-toll-how-many-palestinians-has-israels-campaign-killed-2024-05-14/

[xvi] https://www.emro.who.int/images/stories/palestine/oPt_Emergency_Situation_Update_-_DEC7b.pdf?ua=1

[xvii] https://www.msf.org/gaza-displaced-pregnant-women-high-risk-amid-dire-conditions-rafah

[xviii] https://www.dailysabah.com/world/mid-east/60k-gazan-pregnant-women-languish-in-malnutrition-health-ministry

[xix] https://palestine.unfpa.org/en/sexual-reproductive-health

[xx] https://www.ohchr.org/en/press-releases/2024/02/israelopt-un-experts-appalled-reported-human-rights-violations-against

[xxi] https://www.rescue.org/press-release/almost-one-million-people-displaced-within-gaza-last-three-weeks-irc-finds-women-and

[xxii] Gender-based Violence (GBV)

[xxiii] https://www.thenation.com/article/world/gaza-reproductive-justice-america/

[xxiv] https://www.thenation.com/article/world/gaza-reproductive-justice-america/

[xxv] United Nations Population Fund  Agency آژانس سلامت جنسی و باروری سازمان ملل متحد .

[xxvi] https://www.unfpa.org/sites/default/files/resource-pdf/UNFPA-Situation-Report-9.pdf