جامعه ی ایران در این برهه از تاریخ خود در جنبشی انقلابی که به جنبش «زن، زندگی، آزادی» ملقب است، به سر میبرد که در تمامی وجوهش نشانگر ارادهی مردم ایران به تغییر است. این جنبش قابل سرکوب و خاموشی نیست، چرا که ارادهی تغییر در حال تبدیل به وجدانی عمومی است. و وجدان عمومی هرگاه اراده به تغییر یافت مانع نمیشناسد و هیچ قدرت داخلی و یا خارجی را یارای مقاوت در مقابل جنبشی عمومی مبتنی بر وجدانی همگانی نیست. شک نیست که جنبش انقلابی که حاصل و نتیجهی انقلابها و جنبشهای عدالتخواهانه و آزادی و استقلالطلبانهی مردم ایران در طول تاریخ کهن خود بهویژه مبارزات قرن اخیر است، مراحل خود را دارد و در سر راه آن مسیرهای صعبالعبوری نیز وجود دارد که با درس گرفتن از تجربه قابل عبور میباشند. و مسلماً این جنبش دشمنان خود را نیز دارد که نظام حاکم و اپوزیسیون وابسته نماد آنها هستند. هر ملتی برای اینکه از وضع موجود رهایی یابد و از دایرهی بستهی بدوبدتر که پاسدار وضع موجود است به سوی آیندهای روشن که نوید شرایط بهتر و بهترین را میدهد راهبر شود، نیازمند بدیلی است که آن آینده را در نظر و عمل، روشن و شفاف و صریح نمایندگی کند.
در واقع هر انسانی و هر کدام از ما تجربه کردهایم که به محض اینکه از وضعیت موجود ناراضی میشویم درک و حس میکنیم که تمامی و یا بخش مهمی از حقوق ما در عمل تحقق نمییابند. برخی از این حقوق توسط قدرتهای حاکم (چه در سطح خانواده و یا محیط آموزشی و کاری و یا در سطح جامعه و دولت) تضییع میگردند و برخی را خود ما بدان عمل ننموده و مغفول میگذاریم. اما فشار حاصل از وضعیت موجود و کاستیهایی که به علت عدم تحقق حقوق ذاتی ما در زندگیمان ظاهر میشوند خود مسبب این امر میشوند که اغلب در ذهن شرایط بهتر و درخور کرامت انسانی خود را به تصویر کشیم. زیست در شرایط بهتر و بهترین که حق هر کدام از ما نیز میباشد یا
- از طریق ارادهی تغییر و حاصل آن یعنی عمل مستقل ما مهیا میشود و مجری آن خود ما میباشیم و نیز مسئولیت نگاهبانی از حقوق خود عمدتاً بر عهدهی خودمان میباشد.
- یا معتقدیم این دیگران (خانواده، معلم و استاد و یا دولت) هستند که آن شرایط را برای ما مهیا میسازند و یا باید بسازند. از این رو با فراموشی حق رهبری درونی خود به آنها امید واهی میبندیم و همواره در انتظاریم که آیندهی ما را دیگران بهبود ببخشند!
در حالت اول که خود رهبری ذاتی خود و استعدادهای چندگانهی خود را به کار میگیریم، الگوی تغییر برای دیگران نیز میشویم و در پیشبرد اهداف خود موفقتر هستیم. چرا که از حالت انفعال به در آمده نشان میدهیم که تغییر ممکن است. از آنجا که اغلب انسانها نیازمند الگو هستند تا امری را محتمل و ممکن بدانند، اما الگو تنها نماد ممکن شدن امری است و نمیتواند به جای دیگری و دیگران عمل کند. هیچ فردی نمیتواند حقوق دیگری را به جا آورد و هیچ اپوزیسیونی نمیتواند به تنهایی جور جمهور مردم را بکشد و مردم را به رفاه و آسایش و امنیت و... راهبر شود. این مستبدین هستند که وعدههایی اینچنینی را برای فریب مردم و خارج کردنشان از صحنه و قبضهی قدرت تکرار میکنند و گرنه ساختن یک کشور در چهار بعد سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی کار جمهور مردم و با مشارکت همگان ممکن و در مسئولیت کل ملت است.
در حالت دوم متاسفانه به علت غفلت از توانایی خود و حق رهبری خود، شاهد این امر میشویم که دیگران به نفع منافع خود و تجمیع قدرت نزد خود برعکس بیش از گذشته به تضییع حقوق ما دست میزنند، چرا که شاهد غفلت ما از ذاتی بودن حقوقمان نیز میباشند.
آیا تاریخ معاصر ما مملو از تجربیات تلخی نیست که بخشی از مردم از تواناییهای خود غافل شدند و مِن باب نمونه به این امر امید بستند که عدهای با استفاده از پلکان مردم و استفادهی ابزاری از آنها و کاستن نقش مردم به آلت و ابزار فشار از پایین، به چانهزنی بر سر قدرت برای سهم خود میپردازند؟ چه فرصتهای مهمی که بر سر باوری واهی و امیدی واهیتر به امکان اصلاح نظامی مستبد و وابسته نسوخت. و نتیجهی گذر زمان و افزوده شدن ویرانی بر ویرانی شد.
وجدان تاریخی به ملت ما امکان میدهد که پویاییهای فکرهای جباری که ساختهی قدرت است را دقیقاً بشناسد و به مردم دائماً متذکر شود. همان قدرتی که نقش واقعی مردم و توانایی آنها را نادیده میگیرد. این وجدان تاریخی را باید زنده نگاه داشت تا بار دیگر آن نظام مسلط بر هستی آنها بازسازی نشود و این پویاییها آنها را گرفتار جبر خود نکنند. این جفا اما بر مردم نمیرود وقتی نیروهایی از درون جامعه نقش الگو و انذاردهنده به وجدان تاریخی مردم را ایفا کنند.
از این رو از دید نگارنده اصلیترین وظیفهی جمهوریخواهان به عنوان بخش عمدهای از جامعه، آن هم به علت اینکه به تغییر از طریق مردم باورمندند و تحقق حقوق مردم را خواستارند ایفای نقش بدیل نظام آینده است. حتی بدیلی فراتر از عبور از نظام حاکم. همانا به مثابهی بدیلی برای آیندهی ایران که وظیفهی خود را تکیه بر توانایی مردم ایران بداند تا به یاری آنها آزادی و استقلال و رشد بر پایهی عدالت را در ایران نهادینه کند.
از این رو صرف گذار از نظام حاکم بدون طرحی اثباتی برای چگونگی حکومت آینده و بهویژه برنامه برای تغییر ساختارهای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و تغییر مناسبات آنها از قدرت به حقوق واجد هیچ اهمیتی نیست و خطرناک نیز میباشد؛ چرا که احتمال بازسازی دوبارهی استبداد و تحلیل و تخریب نیروهای محرکهی ایران را تشدید میبخشد و دیگر نه از تاک نشان خواهد ماند و نه تاکنشان.
همانطور که ذکر آن رفت بدیلی که به حق رهبری جمعی مردم ایران اعتقاد دارد نقش قیم مردم را ایفا نمیکند و در ساماندهی امور سیاسی و اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی آینده ایران بر مبنای حقوق مردم و با مشارکت مردم عمل میکند و نه به جای مردم. چرا که کل جامعه در این تغییر بایستی نقش بدیل را ایفا کند.
اکنون که در سطح جامعهی ایران اراده تغییر وجود دارد، جمهوریخواهان مستقل و آزاد و دموکرات و معتقد به لائیسیته بایستی به بسیج جامعه برای ایفای نقش بدیل جهت تغییرات ساختاری در کشور سرعت ببخشند.
فرض را بر این بگذاریم که شورایی متشکل از نحلههای فکری متفاوت میان جمهوریخواهان و در برگیرندهی بلوکهای مختلف جمهوریخواهی در داخل و یا خارج از کشور تشکیل شده است. یعنی جمهوریخواهان از پراکندگی رهایی یافته بعد از گفتگو و تعامل با یکدیگر به فرم و محتوایی برای ائتلاف و یا همکاری رسیده و فرمی دلخواه و مورد توافق را به اجرا گذاشتهاند. در این مرحله که شکل آماده است و اصول بنیادین مورد توافق نیز با تعریف شفاف و بدون ابهام آماده و همگان بدان متعهد شدهاند، مهمترین امری که شایان توجه است تعریف وظایف و برنامهی کاری است که بایستی این شورا انجام دهد. صدور اطلاعیه و تقویت بخش رسانهای و افشای نظام و کمک به تبادل اندیشه و اطلاعات تنها بخش کوچکی از فعالیت آیندهی جمهوریخواهان را تشکیل خواهد داد.
به زعم نگارنده تعریف بدیل و وظایف بدیل و قبول مسئولیت ایفای نقش بدیل عمده کاری است که جمهوریخواهان بایستی به عهده بگیرند و خود را با این صفت به جامعه معرفی نمایند. تاکید میکنم «معرفی» نمایند و نه نظر خود را بر مردم تحمیل کنند. چرا که یک جمهوریخواه واقعی و دموکرات میداند که انتخاب همواره با ملت است.
نگاهی به وضعیت جامعه نشان میدهد که رژیم ولایت فقیه ماشین ساخت بحران پشت بحران است. بحرانهایی مثل وضعیت وخیم محیط زیست ایران (کم آبی، خشکسالی، خشک شدن دریاچهها و رودخانهها و سفرههای زیر زمینی) بحران فقر و تورم گسترده و بیکاری، بحران اعتیاد که زندگی بیش از 25 میلیون خانوار ایرانی را تحت تاثیر خود قرار داده است، بحران حاشیهنشینی 30 درصد از جامعه، بمب ساعتی ورشکستگی صندوقهای بازنشستگی، بحران فرار مغزها و تهیشدن دانشگاهها از اساتید علمی و مستقل، بحران هستهای و ضررهای هنگفت مالی و تحریمی که به دنبال داشت و... واضح است که از سازندهی بحران نمیتوان انتظار حل بحران را داشت.
اگر میخواهیم که قدرتهای خارجی برای ما بدیل نسازند و بدیل از دل خود مردم ایران و ایرانیان مستقل و آزاد که به توانایی ملت خود باور دارند و هیچ مقام و قدرت داخلی و خارجی را شریک حاکمیت مردم نمیدانند به وجود آید، بایستی در نظر و عمل و اخلاق و رفتار الگوی آن آرمانهایی بشویم که مبارزات صد سالهی ملت ایران به دنبال تحقق آنها بوده است.
اما وظیفهی مهم بدیل، ارائهی راه حل برای حل این بحرانها است تا به جامعه چشمانداز و امید به حرکت برای بهتر کردن شرایط زیستی خود دهد. آن هم نه امیدی واهی و غیر منطبق بر واقعیت و بدون تکیه بر دانش و خرد جمعی.
لذا بدیل وظایف بس خطیری را به عهده دارد:
- استواری نظری و عملی بر اصول استقلال و آزادی و رشد بر پایهی عدالت اجتماعی
- وفاداری به مردم و حقوق انسانی و شهروندی و ملی و نیز حقوق طبیعت و دفاع از حقوق ملی ایران به عنوان عضوی از جامعهی جهانی
- پاکدستی و دوری از فساد مالی و اخلاقی
- رفتار مبتنی بر خشونتزدایی و دفاع تمام قد از حقوق انسانی و شهروندی و ملی جمهور مردم ایران و نیز حقوق طبیعت
- تعهد به شناسایی علمی و دقیق معضلات کشور و تلاش جمعی در ارائهی راه حل خروج از بحرانها. در این راه میتواند با به راه اندازی یک نهضت علمی برای راه حل یابی برای مشکلات مبتلابه کشور و بحرانهای دامنگیر وطن و هموطنان کنشگر شود و در این نهضت علمی و راه حل یابی تمامی استعدادهای ایرانی و متخصصین مستقل و وطندوست جای داشته باشند. با این کار جامعه میتواند راه حلهای مختلفی را در اختیار داشته باشد و آنچه را به حقوق خود نزدیکتر مییابد انتخاب کند.
محرز است که بسته به اینکه مردم چه میخواهند و مطالباتشان چیست، برای آن مطالبات بدیل به وجود میآید. اما بخش کوچکی که طرفدار ادامهی عمر نظام ولایت فقیه هستند و در قالب اصلاحطلبی یعنی قبول عمل در محدودهی نظام عمل میکنند تنها اپوزه نظاماند و نمیتوانند بدیل آیندهی ایران باشند؛ چرا که محصور در نظامی عمل میکنند که جامعه آن نظام را مانع تحقق دموکراسی در ایران میداند. علاوه بر اینکه مردم از دید آنها نه صاحب حقوق بلکه وسیله و ابزاری هستند برای چانهزنی با قدرت.
برخی دیگر که ادامه سلطنت پهلوی را خواهانند و مطالبات آنها دارای ویژگیهایی است که من باب نمونه آقای رضا پهوی آن را نمایندگی میکند، وی را اپوزیسیون نظام حاکم میدانند. اپوزیسون سلطنتطلبی که ویژگیهای نظام دیکتاتوری پهلوی را نمایندگی میکند نیز نمیتواند در نظامی دموکراتیک که مردم حرف اول را میزنند و مقامی قیم و پراختیار و بیمسئولیت بر مردم حاکم نیست، عمل کنند. خصوصاً که در داخل مقام «شاه» شریک حاکمیت مردم است و نقش قیم را ایفا میکند و به این بسنده نیز نمیکنند و دخالت قدرتهای خارجی را نیز طلب میکنند. یعنی ناقض آزادی و استقلال میهناند.
همچنین آن بخش از نیروهایی که نام جمهوریخواهی را یدک میکشند ولی چشم امید به قدرت خارجی دارند، از آنجا که نشان میدهند در عمل به توانایی مردم ایران باور ندارند و با وابسته شدن به قدرت خارجی برای آنها در ازای کمکی که میگیرند در درون ایران «قلمرو منافع» قائل میشوند، آشکار میکنند که مسالهی اصلی آنها کسب قدرت است تا نظامی با دخالت قدرتهای خارجی برود و آنها بر سر قدرت آورده شوند. لذا با مردم هم به مثابهی قیم رفتار میکنند و خواهند کرد.
تکلیف این سری از اپوزیسیونهای در محدودهی قدرت از دید مردمی که در جنبش و در تدارک انقلابند، مشخص است. هر چند حق انسانی و شهروندی آنها برای تبلیغ نظر خود بایستی همواره محترم داشته شود. ولی جمهوریخواهان موظفند با نقد تبعات این نوع نگرش را به مردم یادآور شوند.
اما اگر مطالبات مردم ایران آزادی و استقلال میهن و رعایت همهی حقوقشان و برقرای دموکراسی است و مردم ایران خواهان تمامیت ارضی وطن و نظامی جمهوریاند که در آن جمهور مردم صاحب مملکتند و خواهان رفع تبعیضهای گوناگون و اجرای عدالت اجتماعی و تحقق حاکمیت جمهور مردم میباشند. و باز مردم خواهان نظامی جمهوری هستند که بنیاد سیاسی نسبت به بنیادهای دینی و مرامی بیطرف باشد و هیچ دین و مرام و ایدئولوژیی سلطه و موقعیت ویژه نداشته باشد، پس بدیلی درخور آن نیز وجود دارد.
جمهوریخواهان معتقد و ملتزم به این مطالبات، خود بدیل هستند. لازم به یادآوری نیست که این اعتقاد و التزام با ادعای صرف ایجاد نمیشود؛ بلکه باید در نظر و عمل پایبندی بدانها را نشان داد. فراموش نکنیم مردم ایران زخمخورده از ناشناختهها هستند. ازاینرو حساسیت جامعه نسبت به بدیل و پایبندی آن به آرمانهای خود بالاست.
کنشگری و نه واکنش ایجاب میکند که هر فرد جمهوریخواه و هر حزب و یا سازمان جمهوریخواه بر این امر واقف باشند که مبارزه و بدیل بودن هم به محتوا نیاز دارد و هم استمرار. نمیتوان بدون هر گونه تمهیدی انتظار داشت ملت به جنبش همگانی برخیزد بدون اینکه زمینهی آینده مهیا باشد. چرا که زمانی تغییر ممکن است که آینده و طرحهای ساختارهای آینده با همهی تنوع برای مردم روشن باشد تا مردم امکان انتخاب داشته باشند. تجربهی انقلاب 57 بر اهل خرد روشن کرده است که در دوران گذار که تغییرها به سرعت رخ میدهند، فرصت برای طرح ریختن و ابتدا به ساکن عمل کردن نیست و خلاء به وجود آمده را قدرت و قدرتطلبان بهسرعت پر میکنند و استبداد جدیدی را بازسازی میکند.
ازاینرو انتظار میرود هر فرد و یا هر سازمان سیاسی جمهوریخواهی برای مراحل تغییر نظام و تغییرات ساختاری آینده برنامهای را سنجیده و در معرض قضاوت مردم قرار دهد.
مجامع اسلامی ایرانیان که نگارنده از سال 1360 افتخار عضویت در آن را دارم به سهم خود هم برای دوران گذار از نظام ولایت فقیه سنجشهایی به عمل آورده و سند پیشنهادی خود در مورد ساختار حقوقی دوران گذار برای انتقال حاکمیت به مردم را در 51 اصل تدوین و همراه با قانون اساسی پیشنهادی بر مبنای حقوق پنجگانه که مبنای تمام 504 اصل آن حقوق است را در سال 1398منتشر ساخته و در معرض قضاوت مردم قرار داده است. همچنین برنامه عمل سیاسی و منشور اقتصاد تولیدمحور را نیز منتشر ساخته است.
زنهار که جمهوریخواهان بایستی از تجربیات سایر ملل نیز درس بگیرند. در بهار عربی انقلابها در اغلب کشورها با شکست روبرو شدند چرا که نیروی خواهان تغییر خود را برای شرایط در حال تغییر از قبل آماده نکرده بودند و آلترناتیوی در خور خواست مردم ارائه ندادند. لذا خلاء به وجود آمده را استبدادهای جدید پر کردند و به قلع و قمع مردم پرداختند.
جمهوریخواهان ایران با هر نحلهی فکری چنانچه در خود به دید بدیل بنگرند، میتوانند به علت تنوع فکری و نظری برنامهها و راه حلهای متفاوت و مورد نظر خود را به جامعه ارائه دهند. اما چنانچه باب گفتگو را هیچگاه نبندند و با هم در نهضت علمی همراهی کنند بسا اشتراکات بسیاری را یافته و برنامههایی که حاصل خرد جمعی باشد از غنای بیشتری برخوردار شوند.
هفت شهریور ۱۴۰۲
منبع: فصلنامهی مُروا نشریه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شماره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲
* مجامع اسلامی ایرانیان کنش فکری خود را به جنبش سراسری مردم ایران تقدیم میکند:
کتاب قانون اساسی بر اساس حقوق پنجگانه
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=1099:2019-05-15-21-27-24
&catid=9&Itemid=141
(2) کتاب حقوق پنجگانه
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=983:2018-08-15-18-12-38&catid=9&Itemid=141
(3) برنامه ای برای عمل سیاسی مداوم
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=21:2013-03-03-07-21-47&catid=9&Itemid=141
ویا
https://www.majame.com/?p=3997
(4) ساختار حقوقی دوران گذاربرای انتقال حاکمیت به مردم ایران
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=1099:2019-05-15-21-27-24&catid=9&Itemid=141
و یا
https://www.majame.com/?p=3995
✅@azadihagheman
(2) کتاب حقوق پنجگانه
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=983:2018-08-15-18-12-38&catid=9&Itemid=141
(3) برنامه ای برای عمل سیاسی مداوم
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=21:2013-03-03-07-21-47&catid=9&Itemid=141
(4) ساختار حقوقی دوران گذاربرای انتقال حاکمیت به مردم ایران
https://banisadr.org/index.php?option=com_content&view=article&id=1099:2019-05-15-21-27-24&catid=9&Itemid=141