Health <- بازگشت

مصاحبه های کوتاه با زنان در ایران در باره جنگ و نتایج آن

توضیح گاهنامه برابری در رابطه با پرسش و پاسخ ها

هدف از طرح سوال‌های زیر در این مصاحبه، جلب توجه به نظرات، رویکردها و تجربیات زنان در مورد جنگ و خشونت‌های ناشی از آن است.

ما به دنبال درک واقعی‌تری از نگاه زنان به جنگ هستیم و می‌خواهیم بفهمیم چگونه جنگ به کشور، مردم و به‌ ویژه زنان آسیب می‌رساند. زنان، با اینکه معمولا در آغاز جنگ‌ ها نقشی ندارند، در طول جنگ ‌ها ناخواسته گرفتار می ‌شوند و هزینه‌ های سنگینی را متحمل می ‌شوند، بدون اینکه نظرشان درباره شروع جنگ و پیامدهای آن پرسیده شود. جنگ تنها میدان نبرد نیست؛ بلکه تاثیرات عمیق و پنهانی بر زندگی روزمره، خانواده‌ ها و جامعه دارد.

این مصاحبه‌ها فرصتی است تا زنان بتوانند صدای خود را به گوش دیگران برسانند و تجربیات و دیدگاه‌ هایشان را به اشتراک بگذارند. شنیدن نظرات شما برای ما بسیار ارزشمند است و می‌تواند به درک بهتر تاثیرات جنگ بر زندگی زنان کمک کند.

با احترام

شورای سردبیران گاهنامه "برابری" 


********

پرسش اول: نظر و برخورد شما به عنوان زن با جنگ چيست؟ آيا جنگ را اجتناب ناپذير مي دانيد؟ چه آلترناتیوی برای اجتناب از جنگ پيشنهاد می کنيد؟

*سوسن از ایران: مسلما من جنگ را راه حل برای رفع اختلافات نمیدانم و همیشه و در هر حال دیپلماسی بر جنگ ارجحیت دارد. البته که در دنیای کنونی جنگ به جنگ میدانی محدود نمی شود و جنگ اقتصادی و تحریمها هم برای کشورها هزینه جانی و مالی و سیاسی هنگفتی دارد.

در بسیاری از موارد جنگ اجتناب پذیر است ولی در موارد تعرض و ظلم و زورگویی، جنگ برای دفاع از هویت و سرزمین خود اجتناب ناپذیر می شود.

* مینا ساکن کرج: جنگ را مترداف با جنایت تعریف می کنم. جنگ ها غالبا سودی ندارند و همیشه موجب بدبختی، خانە خرابی، آوارگی، فروپاشی خانوادە ها و گسترش دشمنی و نفرت مردم کشورها با یکدیگر می شوند. تخریب و نابودی کشاورزی، قحطی و گرسنگی و افزایش بیماری های مختلف، از دیگر پیامدهای اجتناب ناپذیر جنگ ها و درگیری های نظامی بین کشورها و بین مردم کشوری کە درگیر جنگ می شوند است. به نظرم آلترناتیوی دیگری جز مخالفت کردن جدی با جنگ نمی شناسم. چون جنگ ها هدفی جز تخریب، نابودی، و کشتن مردم بیگناه و دیگر جانداران زنده در نظر ندارند. مخالفتم با جنگ نوعی دفاع از منافع و آینده خود، هم نسلان، طبیعت و زندگی می دانم. در نتیجه مخالفت با جنگ را می شود به اشکال گوناگون پیش یزد. مثلا شرکت در تظاهرات و آکسیون های خیابانی( خب این آکسون ها در ایران با وجود این حکومت دشوار است اما در مواقعی در محلات و شهرهایی امکان راه های اعتراض علنی علیه جنگ وجود دارد)، نوشتن مقاله علیه جنگ، تهیه پتی شن، انتشار پوستر، نشریه، فعالیت در شبکه های اجتماعی علیه جنگ، نوشتن نامه به رهبران حکومتی، سران احزاب و نهادهای بین المللی، همکاری و همفکری با طیف های متنوع هم سن و سال برای توافق بر سر یک پلاتفرم در شهر یا کشور محل زندگی و نیز همکاری با هم نسلان در کشورهای دیگر امکانپذیر است. در شبکه های اجتماعی صدها شکل از سازماندهی و فعالیت را می شود به راحتی عملی کرد. باید اهلش باشی و بخواهی و با هوشیاری دست به اقدام بزنی.


*نسرین از ایران:
خیر جنگ را اجتناب ناپذیر نمیدانم ، مذاکره و میانجیگری برای حل اختلاف را آلترناتیو جایگزین جنگ میدانم.


*طلوع از ایران:
تا وقتی که جنگ تامین کننده منافع قدرتهاست اجتناب ناپذیر است.


*سیما خانه دار از ایران: جنگ را سرمایه داران برای فروش سلاح و نفع مالی براه می اندازند. جنگ تنها راه رفع اختلافات نیست با میانجی‌گری و مذاکره می توان اختلافات را حل کرد.


*زهره از تهران:
به نظر من جنگ یکی از ویران کننده ترین و نفرت انگیزترین فعالیت های بشری است که شاید به دلیل انباشت انرژی مصرف نشده در مردان بوجود می آید. در طول تاریخ مردان همیشه دلایلی برای جنگیدن داشته اند. که گاهی به نظر هم معقول بوده اما آیا وقتی چیزی که به ویرانی و کشتار ختم شود می تواند به عنوان معقول تلقی گردد؟ فکر می کنم تا وقتی رقابت بر سر منافع اقتصادی و حرص و طمع برای بیشتر داشتن وجود داشته باشد، جنگ اجتناب ناپذیر خواهد بود مگر اینکه نیرویی زنانه بر جهان حاکم شود. همین نیرو و انرژی زنانه آلترناتیو جنگ است.

* بتول از ایران: من به عنوان یک زن با حرفه  کارشناس هنری که مشغول به فعالیت هستم و با روحیات هنرمندان بیشتر آشنا می باشم چه اژ طرف خودم و چه از طرف صنف هنرمندان. من جنگ را معضلی میدانم برای رسیدن جامعه به سمت و سوی پیشرفت، فرهنگ پیشرو و اگاهی. به نظرم جنگ مساوی با نابودی است. از بین رفتن ها هیچوقت برای انسانها سازنده نبوده! با ظهور دوران معاصر و تعامل های دولتمردان و انسان ها متاسفانه میتوان گفت جنگ ها اجتناب ناپذیرند! و نمیشود به راحتی از آن دوری کرد! سیاستمداران خودخواه و یک دندنده با تفکرات دیکتاتوری و تمامیت خواهی در جوامع انسانی کم نیستند و تاکنون در جهان موجب جنگ های تحمیلی شده اند! آلترناتیو جنگ صلح و تعامل جوامع و مردم همه دنیا با هم است. مردم جهان خواهان جنک نیستند و امروز فقط از طریق رسانه های ارتباطات جمعی و اجتماعی می شود اگاهی را برای صلح و دوستی بالا برد. اگر حکومتی خواستار جنگ باشد باید به طرق گوناگون جلوی جنگ طلبان ایستاد! این ایستادگی از طریق فرهنگ و هنر و شناخت بیشتر از همدیگر انجام می گیرد. به نظر من هنر تنها زبان مشترک دنیاست برای شناخت از هم.


* سیمین از ایران: جنگ اجتناب پذیر نیست. علت آن به روشنی باید روشن شود. در جهان‌ کنونی گفتگو، جای جنگ رو‌ می گیره. از طریق تعامل می توان آلترناتیو ‌مشخص کرد. الان زمان ‌استعمار پیر و قدیم گذشته و ‌با سلاح گرم نمی توان به رویارویی با نظر مخالف رفت.


* پروانه از ایران:
جنگ همواره منفور بوده ولی سیاست کشورها در حفظ قلمرو و صیانت از نفوذ و دست درازی بیگانگان بجای نوشیدن جام زهر باعث آتش افروزی بوده و این شاید در منظر دفاع منطقی بنظر برسد و ‌شاید اگر دو طرفی که وارد این ورطه میشوند عواقب و اسیب ها را در دراز مدت آنالیز کنند و با تامل به راهکارهایی غیر از جنگ برسند.

* تاجی از ایران: من از جنگ بدم می آید.

* مهشید از ایران:
به نظر من جنگ بطور کلی  یک پدیده مخرب و شدیدا" ویرانگر  هست. جنگ  باعث کشتار انسانها و ناامنی اجتماعی و ترس و وحشت در جامعه  می شود .جنگ  گاهی اوقات اجتناب ناپذیر است وقتی تمامیت  ارضی  کشور به خطر  می افتد .

آلتر ناتیو های اجتناب از جنگ  می تواند گفتگو، مذاکره، میانجیگری کشورهای قدرتمند برای حل مشکلات دو کشور  و سازمان های بین المللی مثل سازمان  ملل باشد. هر چند که کشورهای قدرتمند خودشان باعث جنگ در کشورهای کوچک می شوند تا منافع اقتصادی زیادی از  این بابت ببرند.

* شادی دبیر بازنشسته از ایران: از نظر من در هیچ شرایطی جنگ نمی تواند انتخاب درستی باشد. و هیچ انسان فرهیخته ای جنگ را نمی پذیرد، وقتی شما می توانید با علم و آگاهی طرف مقابل را قانع کنید، بهتر است صلح را بپذیرید. ولی زمانیکه طرف مقابل  درک درستی از جنگ ندارد، و به عواقب آن توجه نمی کند، در آن شرایط جنگ اجتناب نا پذیر خواهد شد.
پیشنهاد برای جلوگیری از جنگ: عواقب آن برای مردم بیان شود، زیرا در هر جنگی نه تنها زیانهای اقتصادی با خود دارد، بلکه فشارهای روانی که به سالمندان و کودکان و زنها وارد می شود ،جبران ناپذیر است.

* نسیم از ایران: جنگ بسبار دهشتناک است و سرمایه های اجتماعی، زنان و کودکان را نابود می کند. از نظر روحی و زیستی و فیزیکی حق یک زندگی در صلح و آرامش  را از انسان می گیرد و جایش را به ناامنی، ترس  وحشت و مرگ و نیستی می دهد. بالطبع چنین وضعیتی برای یک کشور طبعات سنگینی  از نظر اجتماعی،  اقتصادی و انسانی و ... دارد. معمولا حکومت های دیکتاتوری جنگ خیالی را تبدیل به حقیقی می کنند برای ماندگاری در قدرت.

در کشور های مسلمان جنگ ها بیشتر اتفاق افتاده است. ما به چشم خودمان این جنگ ها را در غزه ( میان فلسطینی ها و اسراپیلی ها و در جنگ هشت ساله ایران و عراق دیده ایم. بطور کلی جنگ  ژانر خطرناکی است. واقعا قلمم از نوشتن عاجز است. حرف زیاد دارم ولی حوصله ندارم. به ارزش های جنبش زن، زندگی، آزادی باید داشته باشیم. یعنی به جای جنگ، نیکو کاری کنیم. به جنبش های زنان و جوان توجه کنیم و شادی را با پوشیدن لباس های رنگارنگ و رقص زندگی کنیم.

* ريحانه از ایران: جنگ به خودى خود پديده اى زشت، مزموم و وحشتناك است و همواره جنگ موجب کشتار، غارت، ويرانی و آوارگي انسانها بوده أست و در همين راستا زنان به دليل اينكه در زمان صلح هم مورد سركوب و بی عدالتى قرار مي گيرند در اثر جنگ دچار آسيب مضاعف مي شوند!

* زری از تهران: به نظر من جنگ جز خانمانسوزی، فقر، خرابی و جنایت و  هزاران مشکل اجتمایی و خانوادگی ثمره دیگری ندارد. اینکه جنگ طلبان امروزی بدنبال الگوهای جنگ‌های سنتی، مذهبی و تاریخی که موفقیت هایی بدنبال داشته است، میروند، از زمان، امکانات، موقعیت و بافت شهری و اجتمایی امروز غافلند و بر  اعتقادات و افکار سنتی خود مصرانه در جا میزنند.

* مژگان از تهران:  جنگ برابر است با ويرانى و نابودى. هر جا كه باشه همه اقشار جامعه مسلماً صدمه مي بينن بخصوص زنان و كودكان. يادمون نرفته كه تو اون ٨ سال جنگ ايران و عراق چه ها كه بر همه ايران نگذشت و همينطور زنان خودمون كه چقدر مورد انواع خشونت ها قرار گرفتن و همينطور كودكان بى گناه و چقدر جووونا كه در جبهه ها جونشونو از دست دادن، تجربه تلخى بود. اميدوارم هيچ جايى از اين كره خاكى جنگى نباشه و همه در صلح و آرامش زندگى كنن.

* هایده از بروکسل: من هميشه موافق صلح و دوستى هستم، جنگ بجز خرابى ارمغانى ندارد و البته در دراز مدت ميتواند موجب رشد و اشتغال در بازسازى كشور شود! آلترناتيو رو در همگونى همه اقشار جامعه ميدانم همانطور كه خودت اشاره كردى ٧ گروه جمهورى خواه با هم متحد شوند و حتا همكارى با گروه هاى غیر جمهورى خواه ! يك كلام همه با هم و تقويت درون مرزى.

* فهیمه از ایران: جنگ یعنی ویرانی، خرابی مرگ. در جنگ ها مشکلات مالی، جانی، خانوادگی و روحی و روانی بوجود می آیند. جنگ حتما راه حل دارد و در صورت عدم وجود دیکتاتوری و آگاهی عامه میتواند اجتناب ناپذیر نباشد.

* پروانه دو از ایران: اگر حاکمان عاقل باشند بله میتواند اجتناب پذیر باشد. و گفتگو را آلترناتیو درگیری میدانم.



پرسش دوم: وقتی جنگ به هر دلیلی میان دو یا چند کشور آغاز می شود چه صدماتی کشورهای درگیر می بینند؟ لطفا این صدمات را نام ببرید.


* سوسن از ایران:
۱- مهمترین آنها صدمات جانی است که نه تنها شامل  سربازانی است که در جنگ کشته ویا زخمی می شوند بلکه بیگناهانی که هدف بمب ها و موشکها قرار میگیرند. خانواده های زیادی سرپرست و یا فرزندان خود را از دست میدهند و اثرات روحی، روانی آن را تا آخر عمر با خود حمل می کنند.

۲- هزینه اقتصادی جنگ هنگفت است و شامل از بین رفتن زیرساختها، هزینه آلات جنگی و حمایتی از ارتش و رکود اقتصادی که اصولا در زمان جنگ چشمگیر میشود و می تواند کشورها را به عقب بازگرداند.

* مینا ساکن کرج: کشورهای دور و نزدیک بجای همکاری های دو جانبه و چند جانبه و افزایش روابط دوستی به تخریب روابط، ارتباطات و منافع کوتاه مدت خود روی می آورند و چنین رویکردی روابط دپیلماتیک را تضعیف می کند و فاصله ها را میان دو یا چند کشور تضیعیف می کنند و تحمل گرایی و دوستی میان طرفین سست و تضعیف می شود. داشتن روابط خصمانه، فضای جنگی را گسترش می دهد و صلح در این شرایط شانسی برای قد علم کردن ندارد.  در زمان جنگ زندگی، منابع طبیعی و انسانی، زیرساخت ها، آموزش، عدالت، اقتصاد، فرهنگ و نیز به اقشار مختلف مردم مانند کودکان، سالمندان، جوانان و زنان ضربات جبران ناپذیری وارد می شود. در چنین فضای رادیکال و کشنده ای، تبعیض، نژادی پرستی، نیستی و ناامیدی به کشورهای درگیر جنگ آسیب می زند.

* نسرین از ایران: صدمات اقتصادی،  بحران های اجتماعی و روانی…

* طلوع از ایران: صدمات عمیق اجتماعی، اقتصادی و عاطفی. مهمتر از همه آسیب به زیرساخت ها که جبران آن به خصوص در کشورهای توسعه نیافته بسیار طولانی مدت و دست نیافتنی است.

* سیما خانه دار از ایران: صدمه جسمی، روحی، روانی، مالی

* زهره از تهران: ساختن همیشه سخت تر و طولانی تر از خراب کردن است . جنگ همه چیز را خراب میکند .چیزهایی که یک ملت در طول سالها با رنج و زحمت ایجاد کرده، تمام مظاهر تمدن، ساختمانها، روابط انسانی و اجتماعی، اقتصاد و از همه بدتر به حکومت های دیکتاتور و سرکوبگر فرصتی عالی می دهد برای خفه کردن بیشتر مردم.

* بتول: مهمترین فاجعه انسانی است و از جنبه اقتصادی، انسانی، تکنولوژیک، فناوری و نظامی آسیب های روانی و جسمانی زیادی خواهد دیدو  تاثیرات منفی آن تا مدتها و سالهای مدید پس از جنگ باقی خواهد ماند. جنگ ایران و عراق تجربه ای ناهنجاری در رابطه با کشورمان از دوران جنگ است. 

* سیمین از ایران: صدمات مادی و بالاخص معنوی . نسلی در حال انقراض و‌نابودی است . علاوه بر آن صدمات معنوی آن نیز اجتناب ناپذیر است.

* پروانه: صدمات و آسیب های ناشی از جنگ جز ویرانی، کشتار و آثار روانی دراز مدت نمی تواند باشد و پیروز در جنگ همان بازنده  بودن می باشد.

* تاجی: آسیب های ناشی از جنگ شامل فقر، ⁠فحشا، اضطراب، نگرانی، عدم امنیت و ⁠گم شدن در خود می شود

* مهشید: صدمات حاصل از جنگ موجب تلفات انسانی، نابودی زیر ساخت های کشور مثل تاسیسات آب و برق،  کارخانه ها، جاده ها، بیمارستان ها، مدارس، ساختمان ها  و ... می شود. مهاجرت و آوارگی گسترش می یابد و با نبود برق، گاز، آب مواجه می شویم. وضع اقتصادی مردم خراب می شود. دزدی و جنایت افزایش می یابد و مراکز آموزشی بسته می شوند. 

* شادی: صدمات وارده از جنگِ، موجب مرگ انسانها، نقص عضو، قحطی، فشارهای روحی و روانی به افراد جامعه وارد می شود و این موارد انکار ناپذیر اند.

* ریحانه: عوارض جنگ براي كشورهاي درگير ، علاوه بر ويراني زير ساختها ، كشته شدن جوانان ، از بين رفتن سرمايه هاي ملي و انساني ، و اوارگي موجب مشكلات شديد اقتصادي براي مردم و به تبع ان افزايش فقر و فحشا، سقوط علم و فرهنگ و هنر، و سركوب ازادي ها ميگردد، تجربه تلخي كه مردم ايران بخوبي با ان اشنا هستند!

* زری از تهران: ویرانی، تجاوز، مهاجرت، بی خانمانی، یتیم شدن و بی سرپرست شدن زنان و کودکان، از بین رفتن زیرساخت های کشور، تورم، بی اعتبار شدن ارز کشور و پاره پاره شدن احتمالی آن، بروز معلولیت های جبران ناپذیر روحی و جسمی ناشی از جنگ و خیلی مصیبت های دیگر می‌تواند نتایج حاصل از جنگ باشند.

* هایده: صدمات را در نمونه هاى بارز كشور هاى در حال جنك مي بينيم، در اوكراين، در سوريه و يمن كه به دنبالش فقر، قحطى، تجاوز به زنان و كودكان و كشتارهاى بى حساب را شاهد هستیم.

* فهیمه: ویرانی، خرابی، قتل و غارت، تجاوز، معلولیت، بی خانمانی، از بین رفتن زیر ساخت های شهری، بی سرپرست شدن خانواده‌ها بخصوص زنها و بچه ها، بروز اختلالات روانی و ضد اجتماعی و....

* پروانه دو: صدمات اقتصادی، روحی، جسمی.

پرسش سوم: در جنگ کدام گروه های اجتماعی بیشتر صدمه می بینند؟

 

* سوسن از ایران: از نظر من طبقات پایین و متوسط به دو دلیل بیشتر صدمه می بینند چون اولا بیشتر سربازان که به جنگ فرستاده می شوند از این طبقات هستند و دوما از نظر اقتصادی در تنگنای بیشتری قرار می گیرند.

* مینا ساکن کرج: جنگ ها موجب فقر و تبعیض در جامعه می شوند. زنان، کودکان، سالمندان و اقلیت های مختلف بیشترین صدمات را  از جنگ می بینند.

* نسرین از ایران:
اقشار ضعیف و آسیب پذیر اقتصادی، به اضافه  زنان و کودکان


* طلوع از ایران:
مسلما مردم فقیر و بی پناه و ضعیف قربانیان اصلی هستند.

* سیما خانه دار از ایران: زنان، کودکان، سالمندان

* زهره از تهران: در جنگ ها به نظر من گروه های اقتصادی ضعیف و مردم عادی بیشترین آسیب را خواهند دید چرا که از امکانات کمتری برای جابجایی یا فرار و حفظ خود و خانواده برخوردارند.


* بتول:
کودکان و زنان


* سیمین از ایران: در جنگ مردان زنان و‌ک ودکان صدمه می بینند بالاخص زنان و ‌کودکان.


* پروانه: بنظر من مردم تنها بخش بیگناه آسیب دیده از صدمات جنگ ها هستند و حکومت ها در پس جنگ باز به فکر به اصطلاح قوی کردن جنبه نظامی قضیه هستند و به نوعی مست جدال و جنگ و امتحان قدرت نظامی و استراتژیک خود می باشند.

* تاجی: مردم عادی.

* مهشید: زنان، کودکان، سالمندان، بیماران، غیر نظامیان بیشترین آسیب را می بینند.

* شادی: در جنگ گروه های آسیب پذیر کودکان سالمندان و زن ها می باشند.

* ریحانه: در زمان جنگ همه گروه هاي اجتماعی دچار آسيب های جبران ناپذير می شوند ولی اقشار كم درآمد جامعه بيشترين آسيب را مي بينند، چرا كه تا سال ها بعد از اتمام جنگ هم باید اغلب آثار اين صدمات را تحمل كننند! ضمن اينكه عمدتا بجه هاي همين گروه اجتماعي بايد در جنگ شركت كنند و فداي مطامع جنگ طلبان شوند!


* زری: مسلما در جنگ بیشترین صدمه را زنان و کودکان می بینند.

* هایده:
در جنگ بيشتر زنان و كودكان مورد صدمه و آزارهاى روحى روانى قرار مي گيرند. نمونه بارز اٰن در غزه است.

* فهیمه: به نظر من همه گروه‌ ها در جنگ آسیب می بینند ولی چون اکثرا مردها میمیرند، زنان و کودکان بیشتر آسیب می‌بینند.

* پروانه دو: معمولا آنهایی که نقشی در جنگ افروزی نداشتند مثل زنان، کودکان و افراد مسن.

پرسش چهارم: نظرتان در مورد خشونت های ناشی از جنگ بر زنان و کودکان چیست؟ از جمله در موارد زیر (لطفا برای هر مورد حداقل در صورت امکان یک یا دو خط توضیح دهید):

خشونت های فیزیکی، خشونت های جنسی،
خشونت های عاطفی و روانی، خشونت های اقتصادی، خشونت های خانگی، خشونت های قانونی، خشونت اجتماعی و فرهنگی:


*سوسن از ایران:

خشونت های فیزیکی؟: مسلما اگر زنان و کودکان در مناطق جنگی باشند، خطر کشته و یا مجروح شدن آنها افزایش می یابد و حتی اگر به پناهگاه های به نسبت امن دست یابند، با شرایط بسیار سختی مثل کمبود غذا و نبود بهداشت و زندگی سالم را سپری خواهند کرد .

خشونت های جنسی؟: متاسفانه نمونه های بسیاری از خشونت ها و تعرض جنسی بر زنان و حتی کودکان در مناطق جنگی اتفاق می افتد.

خشونت های عاطفی و روانی؟: این پایدارترین اثرات جنگ در روان زنان و بخصوص کودکان است. اثرات روانی جنگ روی کودکانی که نظاره گر خشونت جنگ از جمله کشتار یا تعرض به اعضای خانواده در جلوی چشمشان بوده غیر قابل تصور است.

خشونت های اقتصادی؟: بسیاری از خانواده ها در مناطق جنگی مجبور به ترک خانه و اموال خود و یافتن محلی دیگر برای اقامت خود می شوند و بسیاری دیگر سرپرست خانواده خود را از دست می دهند که هر دو فشار اقتصادی فراوانی به آنها وارد می کند.

خشونت های خانگی؟: به نظر من اثر جنگ روی خشونت های خانگی چندان پر رنگ نیست چون اصولا در شرایط جنگی هدف حفظ جان است، خشونت های خانگی کاهش می یابد.

خشونت های قانونی؟: به نظر من تاثیری ندارد.

خشونت اجتماعی و فرهنگی: متاسفانه این نوع خشونت ها یا بهتر بگویم تبعیض ها در مورد پناهجویان که از مناطق جنگی گریخته اند و سعی در اسکان در مناطق دیگر دارند توسط مردم نقاط میزبان دیده شده است.

* مینا ساکن کرج: خشونت های وارده علیه زنان و کودکان به عنوان گروه‌های آسیب‌پذیرتر در شرایط جنگ بسیار وحشتناک است. زنان و کودکان در دوران جنگ هزینه های بسیار زیادی را می پردازند. اثرات فشارها و سختی های وارده بر زنان در جنگ ها تا آخر عمر فراموش نمی شود. کافی است با زنان افغانستانی، فلسطینی، اوکراینی و ... از ماجراهایی که در دوران جنگ بر سر آنها آماده بپرسید. حقیقتا داستان های زندگی آنها وحشتناک است.

*نسرین از ایران:
آسیب های روانی ناشی از جنگ میتونه بستر خشونت های  فیزیکی بشه. در مورد خشونت های جنسی من فکر می کنم با توجه به آمار بالای کودکانی که در جنگ بدنیا میان و اساسا در کودکی لااقل توی منطقه خاورمیانه شاید به نوعی خشونت جنسی از طرف مردان خانواده میتونه مورد توجه قرار بگیره، همینطور خشونت های عاطفی و روانی، خانگی و...

بیکاری، فقر، قحطی، اعتیاد از عواقب آسیب های اقتصادی جنگه.

*طلوع از ایران: نفرمایید خشونت بگویید جنایت (از هر نظر )

* سیما خانه دار از ایران: خشونت فیزیکی ُ مرگ و مجروح شدن می تواند باشد. مرگ هر فرد اثرات جبران ناپذیری روی بازماندگان دارد مجروحین هم تا آخر عمر رنج خواهند کشید.

خشونت جنسی: روح و روان فرد را نابود کرده و او دیگر انسان متعادلی برای ادامه زندگی نیست.

در خشونت عاطفی و روانی: فرد اعتماد به نفس و عزت نفس خود را از دست می دهد.

خشونت اقتصادی: فرد خانه و کسب و کار را از دست داده و آواره شده و با فقر دست به گریبان می شود

خشونت اقتصادی: کشور جنگ زده و متخاصم هر دو از نظر اقتصادی دچار رکود و فروپاشی می شوند.

خشونت خانگی: افراد صدمه دیده به ضعیف ترها در خانه فشار می آورند و عقده های روحی و روانی و استرس‌های خود را روی بقیه تخلیه می کنند.

خشونت قانونی: مرجعی نیست که به مسائل قانونی رسیدگی کند و جامعه دچار جرم و جنایت می شود.

خشونت اجتماعی و فرهنگی: در جامعه درگیر جنگ، انسانها هدف را زنده بودن می دانند و دست به هر عملی می زنند.

*زهره از تهران: در طول تاریخ در طی جنگها مردان از خشونت های جنسی علیه زنان برای تحقیر طرف مقابل و ایجاد حس برتری و پیروزی در خود استفاده کرده و می کنند . کودکان هم به دلیل وابسته بودن به ویژه به زنان از این آسیب ها در امان نیستند.

* بتول: خشونت های فیزیکی: آسیب های فیزیکی و جسمانی و ‌معلولیت هایی که قابل درمان نیست.

خشونت های جنسی: آسیب های مانند تجاوز به جسم زنان

خشونت های عاطفی و روانی: بیمارهای روانی در کودکان و زنان بسیار مشاهده شده است خصوصا اگر سلاح های شیمیایی استفاده شود.

خشونت های اقتصادی: فقر و فلاکت

خشونت های خانگی: تاثیرات بر روان مردان و زنان

خشونت های قانونی: نادیده گرفتن قانون در قبال حقوق شهروندی

خشونت اجتماعی و فرهنگی: آسیب به تمامی تاریخ فرهنگی و آثار هنری بجا مانده از دوران قبل


* سیمین از ایران: فیزیکی شامل زدو‌خورد، میشه گفت جسمانی.


* پروانه:
تاریخ نگاه روشنی از صدمات و خشونت ها علیه زنان و کودکان را همواره در جنگه ای اخیر به دنیا نشان داده است. آوارگی، تجاوز، کشتارها، اسارت ها بر هیچ کشورجنگ افروز و سازمانی پوشیده نیست.

* تاجی: خشونت های فیزیکی، جنسی و همه موارد ذکر شده.

* مهشید: خشونت های ناشی از جنگ به زنان و کودکان بیشترین آسیب را وارد  می کند  و تاثیر  بلندمدت در زندگیشان  دارد.

خشونت فیزیکی: ضرب و شتم،  قتل  و آسیب های روحی روانی .

خشونت جنسی: تجاوز و خشونت های جنسی وحشتناک که آثار مخربی در درازمدت بر روان زن ها می گذارد .

خشونت های عاطفی و روانی: باعث ترس،  اظطراب، افسردگی،  نا امیدی و بی اعتمادی در افراد می شود .

خشونت های اقتصادی: جنگ ها باعث تخر یب و از بین رفتن منابع  اقتصادی و از دست دادن شغل، افزایش  دزدی، جنایت و غارت اموال می شود .

زنان در زمان جنگ سر پرست خانوار میشوند و سختی زندگی، آنها را دچار مشکلات عدیده می کند .

خشونت خانگی: افزایش خشونت های خانگی در زمان جنگ بیشتر است و باعث استرس و درگیری های لفظی و فیزیکی می شود. نبود حمایت های اجتماعی این خشونت ها را برای زنان و کودکان بیشتر  می کند .

خشونت های قانونی: در زمان جنگ به دلیل نبود امنیت، عدم وجود  قوانین حمایتی لازم، وجود قوانین تبعیض آمیز و عدم حمایت قانونی کافی، زنان و کودکان بیشتر در معرض خشونت های انجام شده قرار می گیرند .

خشونت های اجتماعی و فرهنگی: جنگ باعث افزایش و فرو پاشی ارزش های اجتماعی می شود و بدین ترتیب خشونت های اجتماعی و فرهنگی علیه زنان و کودکان  افزایش می یابد.


* شادی: وقتی مرد خانواده در اثر جنگ به عنوان مثال پایش را از دست می دهد، از نظر روحی آسیب پذیر خواهد شد و پرخاشگر می شود، و این  فشاری است بر زن و فرزندانش. وقتی جنگ هست همه این خشونت های فیزیکی جنسی، عاطفی، روانی و فرهنگی وجود دارند و انکار نا پذیرند.

* ریحانه: البته زنان و كودكان هم جزو گروه هاي اجتماعي هستند كه هميشه در معرض خشونت هاي ناشی از جامعه مرد سالار هستند ولي تحت لواي جنگ سركوب و انواع خشونت ها تشديد و عادي سازي مي شوند!

* زری: بی سرپرست شدن زنان و کودکان، تجاوزها به زنان که باعث پیدایش کودکان ناخواسته و عوارض روحی و جسمی حاصل از آن که باعث دشواری ‌های فراوان خانوادگی و اجتمایی می‌ شود. گسترش فقر و تنگدستی، گرایش به مواد مخدر، خلافکاری، ایجاد دشمنی و نفاق بین افراد اجتماع به جای دوستی و یکپارچگی و محبت و آرامش تقویت می شود. در این وضعیت خستگی، افسردگی و ناامیدی جمعی و عدم اتحاد و یکپارچگی در جامعه پر رنگ می شود.

* هایده: به تفكيك نمي نويسم در كل ميگم كه خشونت هاى فيزيكى بيشتر بچه ها را در بر مي گيرد چون خشونت، خشونت ميآورد، آن بچه اِى كه جنگ و كشتار و خونريزى را ديده و ديگر چطور مي تواند مهر بورزد؟ خشونت هاى جنسى عليه زنان و بدنبال اٰن فرزندهاى نامشروع متولد می شوند. جامعه بعد از جنگ چگونه اين نامشروعان را پذيرا مي شود، نمونه اش در جنگ ويتنام .با این مشکلات درگیر شدند.  در بالا به خشونت عاطفى و روانى اشاره كردم .خشونت اقتصادى، فقر، بى سامانى، دربدری ، خشونت هاى خانگى، همه اينها معلول يكديگرند و بهم ربط پيدا مي كنند مثل يك زنجيره به هم متصل هستند.

* فهیمه: خشونت‌های فیزیکی اکثرا باعث ایجاد آسیب‌ های جسمی و خشونت های جنسی مثل تجاوز به زنان و کودکان می شود و این موارد، موجب مشکلات روانی، عاطفی، اقتصادی، فقر، اعتیاد و دزدی .... می شود و تمام خشونت های نامبرده باعث بروز خشونت های خانگی نیز می شود.

* پروانه دو: صدمات فیزیکی حتما وجود دارد.

- کودکان و زنان قطعا صدمات جنسی خواهند دید.

-  خشونت عاطفی و روانی وجود دارد.

- ⁠ خشونت اقتصادی وجود دارد

- ⁠ خشونتهای خانگی بدلیل ترس های والدین و سایر افراد خانواده پیش می‌آید.

 - ⁠ زیر لوای قانون هم پیش می‌آید.

 - ⁠خشونت های اجتماعی و فرهنگی هم وجود دارد.

- ⁠ همه ابن خشونتها به دلیل از دست دادن کنترل انسان ها در جنگ و کشتار پیش میآید.

- ⁠بدلیل ناتوانی این قشر در دفاع از خود و خوی انتقامجویی جنگجوها.


پرسش پنجم: آمارهای بسیاری از جنگ ها و بویژه جنگ غزه و اسراپیل نشان می دهد که بیش از ۷۰ درصد قربانیان زنان، کودکان و سالمندان هستند، در حالی که این بخش ها هیچ مشارکتی در شروع و ادامه جنگ ها نداشته اند؟ چرا این بخش از جامعه مورد هدف جنگ طلبان قرار می گیرد؟

*سوسن از ایران: با اینکه من آمار دقیق قربانیان زن و کودک را در جنگهای مختلف نمیدانم، مسلم است که  در جنگ های مختلف از جمله جنگ جهانی دوم تعداد زیادی زن و کودک قربانی شده اند، ولی شاخص اصلی اینست که در این جنگها زنان و کودکان هدف و قربانی اصلی جنگ نبوده اند. فقط در غزه بوده است که آمار کشتار کودکان و زنان از مردان بیشتر است  و دلیل اصلی هم اینست که چیزی که در غزه می گذرد نامش جنگ‌ نیست بلکه نسل کشی و نابودی کامل یک ملت است.

* مینا از ایران:
جنگ ها، زنان و دختران را با وحشتی بسیار واقعی رو‌برو می‌کنند. در واقع امنیت و حقوق انسانی آنها به آخرین اولویت تبدیل می‌ شود. زنان در جنگ‌ ها تنها به ‌خاطر جنسیت ‌شان بیش از مردان خشونت‌های چند گانه را تجربه می ‌کنند. خشونت جنسی به شکل تجاوز و آزار و اذیت های جنسی، جسمی و روانی علیه آنها به اجرای در می آید.

*نسرین از ایران: توی جنگ های کلاسیک و یا بمباران ها زنان و کودکان بی دفاع ترین هستند. اما در مورد غزه عملا زنان و کودکان قربانی و هدف نسل کشی هستند.

*طلوع از ایران: برای ترساندن یک ملت از نابرابری این نبرد بهترین تعریف از ناجوانمردی و خوی حیوانی (البته حیوان بسیار عادل تر است)، جنایت و رذالت و خودپرستی است. 

*سیما خانه دار از ایران: زنان و کودکان ضعیف تر از سایر اقشار هستند.

*زهره از تهران: در مورد زنان و کودکان در سوال قبل گفتم. سالمندان هم شاید به دلیل مشکلات جسمی و عدم توان در جابجایی سریع بیشتر آسیب می بینند. البته این مسائل به شرایط محیط هم بی ارتباط نیست. مثلا در غزه چون برای حماس و دار و دسته های مرتبط، مردم هیچ اهمیتی ندارند و به حال خود رها شده اند، طبیعتا بیشتر آسیب را می بینند ولی در طرف مقابل ( اسراییل ) که پیش بینی همه چیز شده است، سطح آسیب های انسانی خیلی کمتر خواهد بود حتی در صورت حملات گسترده تر به اسراییل. آسیب های فیزیکی و جسمانی و ‌معلولیت هایی که قابل درمان نیست.

* بتول: زیرا کودکان و زنان نقطه ضعف همه دولت مردان است و نسل کشی که باعث میشود یک طرف جنک مقطوع شوند. به عنوان مثال اسراییل یکی از اهدافش همین نسل کشی است. طرف مقابل اسراییل هم به عنوان سنگر از زنان و کودکان برای محافظت از خود استفاده می کند.

* سیمین از ایران: جنسی شامل وارد شدن به حریم زن بدون تمایل او.

* پروانه:
نسل کشی و جمعیت زدایی پشت پرده سیاست کثیف جنگ طلبان برنامه ریزی شده است.

* تاجی: برای از بین بردن اعتقادات.

* مهشید: آسیب پذیر بودن و عدم توانایی در فرار باعث می شود که زنان، کودکان و سالمندان بیشتر در معرض نابودی قرار گیرند. گاهی اوقات (البته بیشر مواقع) دشمن از زنان و کودکان به عنوان سپر انسانی استفاده می کند تا طرف مقابل را خلع سلاح  کند. و اینکه بی توجهی جنگ طلبان به قوانین بین المللی باعث می شود که در دوران جنگ، مدارس و بیمارستان ها مورد هدف نظامی قرار گیرند و از مصونیت برخوردار نشوند.


* شادی: بخش ضعیف جامعه که کودکان، سالمندان و زن ها می با شند، بیشترین آسیب را خواهند دید.

* ریحانه: ارباب جنگ چه در لباس نظامي گري، چه سياسيون و چه كارتل هاي تسليحاتي براي پيشبرد مطامع خود دست به هر جنايتي از جمله كشتن افراد غير نظامي و بي دفاع مانند زنان و حتي كودكان و سالمندان ميزنند البته در اين مورد خاص (جنگ غزه )، ديدگاه فاشيستي حاكميت راستگراي اسراييل مبني بر پاكسازي  و نسل كشي فلسطينيان هم مزيد بر علت شده، با بهانه انتقام دست به قتل عام ميزنند و از میان زنان، كودكان و افراد كهنسال بيشترين قرباني را مي گیرند.

* زری: دموکراسی واژه قشنگی است و‌ قانونی پیاده شدنی نیست. ابتدا بایستی مردم از آن شناخت داشته باشند و آموزش آن از کودکی در خانواده شروع و بعد در مدرسه و سپس در اجتماع فرا گیر شود. در هر حال تا زمانی که مردم تحت نفوذ حکومت‌های دیکتاتوری و خرافات دست و پا گیر هستند رسیدن به آن دشوار بنظر می ‌رسد.

* هایده: ما صحبت از جنگ مي كنيم، جنگ رو قدرت طلبان و حاميان اٰنان به راه میاندازند و خواه ناخواه از انسان ها بعنوان ديوار گوشتى استفاده مي كنند.

* فهیمه: در اصل شاید هدف این نباشد که زنان و کودکان آسیب ببینند ولی متاسفانه نتیجه در واقعیت عملی همین می شود.

پرسش ششم: در برخی از کشورها مانند لیبی، عراق، افغانستان و ... حکومت دیکتاتوری با جنگ سرنگون شد. اما اين کشورها به دموکراسی و آزادی دست نيافتند. آیا از نظر شما بعد از پایان جنگ که ساختارهای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و بهداشتی از هم پاشیده و از بین رفته اند، می توان دموکراسی، حقوق بشر، آزادی، برابری، پیشرفت، توسعه، سکولاریسم، حکومت انتخابی و دوره ای و دموکراتیک را مستقر کرد؟ لطفا پاسخ تان را با توضیح همراه سازید.

*سوسن از ایران: خیر چون وجود یک بستر فرهنگی برای استقرار دموکراسی و پیشرفت و توسعه لازم است و متاسفانه تا تغییرات فرهنگی برای رشد آگاهی و عقلانیت جمعی انجام نگیرد، امیدی به توسعه و پیشرفت برای استقرار جامعه مدنی عدالتخواه نیست.

* مینا: سرنگونی به هر قیمتی این کشورها را به چه سمتی برد؟ در کشورهایی که نام بردید از سرنگونی صحبت شد و با دخالت خارجی، حکومت های این کشورها که دیکتاتوری و مستبد بودند سرنگون کردند اما بجایش نتوانستند دموکراسی و آزادی و حقوق بشر را حاکم کنند. همه ما می دانیم با حمله نظامی و جنگ دموکراسی وارد کشور نمی شود. بویژه در کشورهای مدل ایران در منطقه خاورمیانه جنگ ها آزادی ها را محدود می کند. جامعه مدنی را به شدت ضعیف می کند. آزادی های اجتماعی محدود می شود و ترس، وحشت، نگرانی، فقر بیشتر، تبعیضات، قتل و کشتار در جامعه افزایش می یابد. من هر چی فکر می کنم نمی توانم قبول کنم اگر دخالت نظامی به ایران شود منافع ما جوانان، زنان و نسل های دیگر برآورده می شود و همه جا بیست می شود.  من هیچ علاقه ای به این حکومت ندارم و باید روزی برود. اما با جنگ و دخالت خارجی أصلا موافق نیستم که به ایران لشکرکشی کنند. ایران سرزمین من است و آنرا دوست دارم. ما بالاخره این حکومت را با کمک زنان، جوانان، اقوام و جنبش های اجتماعی دیگر کنار خواهیم زد.

*نسرین از ایران:
خیر هیچ کشوری بعد از جنگ به دموکراسی نرسیده، توی منطقه خاورمیانه که چنین نبوده و همیشه اوضاع بدتر از قبل از جنگ شده.

*طلوع از ایران: برای اینکه این مردم سال ها در فقر فرهنگی و اقتصادی نگه داشته شده اند و فرهنگ سازی و قدرتمند ساختن مردم به تفکر صحیح و دانش نیاز دارد و رسیدن به این آسان نیست و در کوتاه مدت به دست نمی آید به خصوص که بعد از آن حوادث هم از نفوذ قدرتهای استعماری رها نیستند گرچه به صورت غیر مستقیم.


*سیما خانه دار از ایران:
سال ها طول می کشد تا اثرات جنگ از بین برود و کارهای روانشناسی و فرهنگی زیادی را طلب می کند پس برای اهداف نامبرده در سوال شاید لازم باشد سال‌های متمادی کار و هزینه کرد تا جامعه بدین طریق آماده شود. شاید این وضعیت زمانی حاصل شود اما شرایط خاصی می طلبد که اغلب ملت فقیر شده در اثر جنگ به آن دست پیدا نمی کند.

*زهره از تهران: این موضوع صد در صد به فرهنگ اجتماعی و سیاسی و وجود ساختارهای دموکراتیک هر کشور مربوط است. مثلا بعد از جنگ دوم جهانی کشورهای اروپای غربی حتی آلمان بازنده جنگ ، فرانسه، ایتالیا و.... با سیستم های دموکراتیک اداره شده اند ولی اروپای شرقی تحت نفوذ شوروی با رژیم های سرکوبگر دست و پنجه نرم کردند. بدیهی است که در خاورمیانه  در هنگام صلح هم خبری از دموکراسی نیست. بعد از جنگ که أصلا ساختار دموکراتیکی وجود ندارد که اداره جامعه را به دست بگیرد و در نتیجه همان نظم دیکتاتوری هم از هم ‌می پاشد .

بتول: خیر. چون با جنگ، فرهنگی که سال ها برای آن کار شده است از بین میرود و در جوامع دینی و سنتی و خدامحور می توان گفت گاهی تصمیم زندگی را بر گردن خدا انداختن است! یه جورایی اعتقاد به اینکه سرنوشت انسان را خدا تعیین می کند و همین باعث می شود اگر هر بلایی که سرشان بیایید خیریتی از طرف خدا می دانند و تلاشی برای درست کزدن آن نمی کنند! جامعه دین زده همه چیز را از نگاه دینی می بیند و بسیار سخت می شود مردم را آگاه کرد! هرگز دموکراسی برقرار نخواهد شد.


* سیمین از ایران:
روح شخص تحت شکنجه قرار می گیره.

* پروانه:
تا جایی که تاریخ تحریف نشده باشه درصد زیادی از اهداف سیاست طلبانه حکومت ها در جهت دستیابی به اهداف نامبرده شده و هیچوقت هم محقق نشده است. اما محرز بوده که در پسا پرده چه کسانی و به چه اهدافی دست پیدا کرده اند.

* تاجی: نقش آنها قطعا موثر است. ولی کار را دیگران انجام می دهند و ما نظر و یا قربانی این حرکت هستیم.

* مهشید: بعد از سرنگونی حکومت های دیکتاتوری کشورهایی چون عراق، لیبی، افغانستان به دلیل نداشتن دولت های قوی، جامعه مدنی سالم و پر قوت و آگاه، از دموکراسی و آزادی فاصله گرفتند .اختلافات قومی، قبیله ای و مذهبی مجددا باز باعث تنش و خشونت در این کشورها شد. کشورهای دیگر برای به قدرت رساندن عوامل خود و دخالت در امور داخلی این کشورها و برای استفاده از منابع این کشورها در جهت منافع خود اقدام کردند که حاصل این دخالت ها بی ثباتی و هرج و مرج در این کشورها شد و بدین ترتیب آنها از دموکراسی دور شدند.

* شادی: حکومت دموکراتیک در جامعه زمانی مستقر می شود که سطح آگاهی مردمش بالا باشد.

* ریحانه: لازم به توضیح است که در طول تاريخ دو نوع جنگ داشته ايم. جنگ ها اغلب جنگ قومي، قبيله اي، جنگ جغرافيايي، توسعه طلبانه و يا جنگ ايديولوژيك بوده اند و معمولا بوسيله ديكتاتورها ، حكومت هاي توتاليتر يا پيشوايان مذهبي به راه انداخته شده اند و با سوءاستفاده از احساسات ناسيوناليستي و يا مذهبی توده های مردم  را با خود همراه كرده و انان را به جان هم انداخته اند !

دخالت نظامي ديگر كشورها در مورد كشورهاي مورد اشاره (عراق ، افغانستان، سوريه، ليبي، لبنان و يمن و ...) كه به ظاهر براي رساندن به دموكراسي يا كمك به حكومت يا بخشي از مردم كشورهاي ياد شده انجام شده نيز در واقع با مطامع توسعه طلبي يا صدور ايديولوژي صورت گرفته و در زمره همين جنگ هاي نوع اول قرار مي گيرند و نتايج انها هم بخصوص با وجود فعاليت هاي شيطاني محور شرارت در سرزمين ما متاسفانه چيزي جز بدبختي و ذلت نصيب ملت هاي این کشورها نكرده أست!

 ليكن انواع ديگرى از جنگ هم داريم كه در نوع خود از نگاه ديگرى قابل بررسي و تحليل مي باشند از جمله؛ جنگ هاي ازاديخواهانه مثل مبارزات سربداران سبزوار با مغولان خونخوار، يا جنگ هاي مبارزان انقلاب مشروطه با حكومت مستبد مركزي، يا نبردهاي مردمان بوشهر، برازجان، تبريز، رشت و لاهيجان در مقابل قواي تجاوزگر انگليس و روس در همين ايران خودمون يا مبارزات نيروهاي پارتيزان در مقابل فاشيستها در اروپا خصوصا در اسپانيا، ايتاليا و فرانسه و يا جنگهاي استقلال امريكا با بريتانياي كبير يا جنگهاي استقلال كشورهاي امريكاي لانين با اسپانيا و پرتقال ! يا جنگهاي مقاومت چينى ها و كره اي ها با امپراطوري خونريز ژاپن !

تاريخ نشان داده كه عمده اين نوع جنگ ها عليرغم تبعات سهمگين ويران كننده و هزينه گزاف انساني به عنوان ضرورت تاريخ براي رهايي ملت ها از چنگال استبداد و استعمار و نيروهاي اهريمني در نهايت سعادت و  سربلندي مردمان را در پي داشته اند. پس شايد بتوان با يك شورش همگاني و جنگ مردمي "مستقل " و رهابي بخش به دروازه هاي بهروزي و رستگاري رسيد !

* هایده: پاسخ به اين پرسش برايم مشكل است. در باره ليبى ميدانم كه كشوريست با طوايف مختلف و قذافى چطور اينها را بدور هم جمع كرد و يك كشور واحد ساخت بايد در اين مورد بهش آفرين گفت. در مورد عراق دو دستگى بين شيعه و سنى شايد دليلش بوده و هنوز هم مذهبى هستند و همچنين افغانستان با آن تفکرات تند طالبانى و جلوگيرى از تحصيل زنان كه قشر بزرگى از جامعه را تشكيل مي دهند بنظرم سال ها وقت برای رسیدن به دموکراسی نیاز دارند.


* فهیمه: ممکن است دیکتاتورها از بین بروند ولی دیکتاتور دیگری جای آنرا می گیرد و هی چوقت دموکراسی بعد از جنگ نداریم و بدتر اینکه با جنگ نظام اجتماعی به هم می ریزد.

* پروانه دو: به نظر من برقراری دموکراسی و حقوق بشر و……هم نیاز به زمینه قبلی دارد و هم میزان آسیبی که در زمان جنگ دیده‌اند. فرهنگ سازی بخش مهمش در زمان صلح و آرامش و فراوانی امکانپذیر است.



پرسش هفتم: زنان با توجه به تجربه جنبش زن، زندگی، آزادی چه نقشی می توانند در گذار از دیکتاتوری به دموکراسی ايفا کنند؟

*سوسن از ایران: گذار از دیکتاتوری به دموکراسی نیاز به برتری عقلانیت به احساسات است و نیاز به اتحاد تمام اقشار جامعه دارد.

* مینا: من فکر می کنم زنان و جوانان و اقلیت های مختلف ساکن کشور چارچوب اساسی جنبش زن، زندگی، آزادی را تشکیل دادند. این جنبش رهبرانش نسل های جدید می باشند و حکومت اسلامی را قبول ندارند. آنها حکومتی را می خواهند که آقا بالا سر نداشته باشند و عناصر حکومتی از طریق انتخابات آزاد انتخاب شوند. و کسی رهبر بازی در نیاورد. اگر تاریخ ایران را ببینیم متوجه می شویم که حکومت های دیکتاتوری مختلفی در این کشور حاکم بودند و همه به نحوی پدر مردم را در آوردند. یکی کمتر و یکی بیشتر. فرقی نمی کند همه آنها دیکتاتور بودند و جنایت کردند. ما این بار نیاز به سیستمی داریم که بشود رپیس جمهور یا نخست وزیرش را اگر در دوره حکومت داری خراب کردند پس از چهار الی پنج سال عوض کنیم. با رهبران همیشگی و مادام العمر موافق نیستیم. ما این بار شاید به نفع مان باشد که یک حکومت مدل جمهوری فرانسه یا آلمان یا امریکا را تجربه کنیم. جنبش زن، زندگی، آزادی در این مسیر حرکت می کند و ما از آن حمایت می کنیم. این جنبش به دلیل سرکوب حکومت اسلامی شکل فعالیتش را تغییر داده اما زود است که کار این جنبش را تمام شده بدانیم.

*نسرین از ایران: زنان باید بتوانند در تشکل ها و نهادهای اقتصادی و اجتماعی  رشد کنند و مطالباتشون رو بطور جدی در نهاد های قانون گذار مطرح کنند و پیش ببرند، در این صورته که به دموکراسی نزدیک تر می شوند.

*طلوع از ایران: این جنبش به قدرت خودشان واقف شده اند و اکنون محکم تر می توانند بر مواضع شان بایستند که امیدوارم مواضع آنها فقط تکیه بر آزادی حق پوشش نباشد و برنامه دموکراتیک گسترده تری مد نظرشان باشد.

* سیما خانه دار از ایران: مسلما نقش مهمی دارند و کار زیادی می طلبد.

* زهره از تهران: نقش زنان در گذار به دموکراسی مهم، بسیار سخت و پیچیده است. چون ساختار مردسالارانه دیکتاتوری ها با تمام قوا در مقابل آنها ایستادگی می کند . ولی با دستیابی به خرد ، دانش و فهم درست از زنانگی می توان‌ در این راه سخت و طولانی به پیروزی هایی دست یافت.

* بتول:
نسل جدید در ایران در حال گذار هستند و کمی با ایده آل فاصله دارند. و همانطور که گفته شذ عبور از دین بسیار هزینه دارد که زن هایی که در جوامع سنتی زندگی می کنند بخاطر نگاه دینی و تعصبی مردانشان هزینه زیادی برای این تفکر باید بدهند! زن ها با ۵۰ درصد آمار حضور در جامعه نقش مهمی دارند که حتما بایذ با اگاهی و روشنگری این تفکر رادیکال را به پیش ببرند.


* سیمین از ایران: صدمه مالی به شخص وارد میشه و منجر به نابودی مسکن و وسایل منقول یا غیر منقول او می شود.

* پروانه: نقش زنان در گذر از مسائل بغرنج جوامع بشری بر همه روشن و واضح است. استقامت  مقاومت، آگاهی و رشد در جهت تغییر می تواند روشنی بخش فردای فرزندان ما باشد.

* مهشید: زنان می توانند نقش بسیار مهمی در گذار از دیکتاتوری به دمو کراسی داشته باشند. تجربه  نشان داده که جنبش  زن، زندگی، آزادی بسیار موفق بوده است. البته هنوز راه زیادی در پیش دارد اما با سازماندهی و مشارکت فعال  و رهبری قوی می تواند نقش مهمی در فرایندهای سیاسی و اجتماعی داشته باشد. بطور مثال  سازماندهی اعتراضات، تشکیل گروه حمایتی، آموزش در ارتباط با حقوق زنان، حقوق بشر، اصول دموکراسی، تشویق مردان برای حمایت از زنان و عدالت جنسیتی. تجربه نشان داده که زنان وقتی خود را باور داشته باشند می توانند در همه زمینه ها مفید و موثر باشند و در مبارزات دموکراتیک و آزادی خواهانه مردم ایران نقش مهم تری را به عهده بگیرند. ما شاهد این واقعیت بودیم که زنان در جنبش زن، زندگی، آزادی نقش همه جانبه و موثری در پیشرد مبارزات دموکراتیک مردم ایران داشتند. به امید آزادی و رهایی ایران عزیزمان.

* شادی: زنان فقط با بالا بردن سطح علمی و آگاهی خود می توانند نقش‌ موثری در مبارزه داشته باشند.

* ریحانه: در برحه حساس كنوني كه جنبش زن، زندگي، آزادي با پيشتازي زنان آزاديخواه و مقاوم عليرغم سركوب همه جانبه از طرف حكومت و مماشات استعمار با رژيم سركوبگر توانست سد شكني كند و با عدم مشاركت اكثريت قاطع مردم در انتخابات فرمايشي، مبارزات مردم را به مدار بالاتر ببرد و رژيم را چند گام عقب براند، ضروريست زنان با همبستگي و سازماندهي بيش از پيش در فعاليت هاي اجتماعي و روشنگرانه در داخل و خارج كشور مشاركت كنند و در دل مردمان ايران براي تغيير رژيم و بالاخره رسيدن به آرزوي يك صد و شصت ساله يعني آزادي، دمكراسي و حاكميت مردم بذر اميد بكارند!. "گذشته چراغ راه آينده أست "

* زری: جنبش زن ، زندگی، آزادی روزنه ای بود بسوی دموکراسی. حرکتی جمعی که باعث ترک خوردن عظیم دیکتاتوری چندین ساله شد و زنان و مردان را از بی حسی و بی تفاوتی و ناامیدی تا حد زیادی بیرون آورد و با تمام هزینه های سنگینی که داد باریک راهی را به سوی امید به دموکراسی گشود و به مردم نشان داد که با همت و اتحاد می‌ت وان قدم های مثبتی را به سوی دموکراسی و آینده روشن‌تری  برداشت.

* مژگان: اميدوارم كه ديكتاتورها در همه جهان بفهمند كه همه مردم دنيا حق زندگى آزاد و آرام را دارند. براى كشورمون ايران زيبا آرزوى روزاى روشن مى كنم و ايرانى آزاد و به دور از ديكتاتور رو تصور مى كنم.

* هایده: نقش زنان در پيشروی  دموكراسى در ايران كم نظير است. با جنبش هاى مدنى و با شعار زن، زندگى، آزادى ستيز عليه حاكمان قداره مند بسته اند، به جز شناخته شدگان در بند، به مادران داغدار نگاه كنيم كه چگونه نافرمانى مدنى مي كنند. مادر نيكا شاه كرمى و ووووووووو اين زنان دل حكومت ايران را به لرزه انداخته اند و شك ندارم كه زنان در فرداى اين رژيم سفاك در ساخت سرزمين مادرى نقش به سزايى خواهند داشت. در پايان آرزومندم كه همه مخالفين با هم يك صدا و همدل شوند كه هر چه زودتر از اين سياه چال با سر بلندى به پيروزى نهائى دست يابيم.

* فهیمه: به نظر من زنان و مردان اگر با هم همراه باشند می‌توانند اثر گذارتر باشند. این درست است که از هر نظر به آنها آسیب زده می شود اما امید بیشتری برای آزادی بوجود می آید و تمام اینها آگاهی رسانی جمعی میخواهد. به امید آنروز.

* پروانه دو: هر زن میتواند بعنوان هسته مرکزی در خانواده نقش آگاهی رسانی، اخلاق، درستکاری و نوعدوستی را ترویج کند.

منبع: به نقل از گاهنامه «برابری» شماره دو، تابستان ۱۴۰۳