بیانیهای از سوی جمعی از فعالان و زندانیان سیاسی مشروطهخواه در مناسبت سالروز صدور فرمان مشروطیت در برخی رسانهها منتشر شده است که نکاتی را در پی دارد:
1. چندیست که مشروطیت و مشروطهخواهی مفاهیم وگرایشهایی تلقی میشوند که در نهایت در پی احیای نظام سلطنت پادشاهی مشروطه است، میتوان گفت لباس جدیدی که سلطنتطلبان بر تن کردهاند. چنانچه در همین بیانیه نیز به نحوی تماماً ستایشآمیز سخن از «پادشاهی رضاشاه بزرگ» به میان آمده است و دوران حاکمیت پهلوی در ایران را «تداوم و تکمیل جنبش مشروطیت» خواندهاند و آن را دورانی دانستهاند که «روح مشروطیت با جسمی که میبایست درآن تجسد یابد قرین شد»! مشروطه و مشروطیت اما پیچیدگی مفهومی و تاریخی فراتر از چنین تقلیلهای سیاسی دارند. به یک معنا کاربردهای سیاسی اینچنینی از جنبش مشروطه و دستاویز قراردادن آن برای ستایش مطلق حکومت پهلوی و آلترناتیو حاکمیت سیاسی ایران برای آینده به شکلی خیانت به همانآرمانهای مشروطیت است.
2. اینکه سطلنت دوران پهلوی چه دستاوردهایی برای ایران داشته است، رضاشاه و پسرش چه خدمتهایی به ایران و ایرانیان کردهاند و کدامین خطاها را، محل بحث کنونی نیست و مجال دیگری میطلبد، اما آنچه امروز بیش از هر زمان دیگری لازم است، کنار نهادن دوگانههای سیاه و سفید، دیو و فرشته، و قضاوتهای تند و یکبام دوهوایی دربارهی تاریخ معاصر ایران است. باید از نگاهها و قضاوتهای مطلقگرایانه دربارهی شخصیتها و احزاب پرهیز کرد. از طرفی قضاوت ما دربارهی دوران پهلوی تحتتأثیر حاکمیت پس از آن قرار گرفته و این کار را دوچندان دشوار کرده است. برای مثال ممکن است عملکردهای بد پهلوی به دلیل عملکردهای بدتر حکومت پس از آن خوب تلقی شود و بلعکس. ازطرفی میتوان از دستاوردها و سیاستهای مفید و کارنامههای سازندهی دوران پهلوی سخن گفت بیآنکه طرفدار سلطنت و بازگشت نهاد پادشاهی باشیم. میتوان اشتباهات و تصمیمهای غلط رجل سیاسی از شخص شاه تا نخستوزیران و کابینه و مجلس و غیره را نقد کرد بیآنکه تماماً علیه آن دوران و حاکمیتهایش باشیم. ما امروز بیش از هر زمان دیگری برای ترسیم آیندهی سیاسی و اجتماعی ایران نیازمند خاکستری دیدن تاریخ معاصرمان هستیم.
3. مشروطه و مشروطیت سرآغاز تحول ایرانیان در مواجهه با جهان مدرن است، مطالبات و نیازهایی که بهشکلی امروز جامعهی ایران را رقم زد و فهم و توضیح آن برای ترسیم آیندهی ایران نیازمند کوششها و تأملهایی است فراتر از آنچه تاکنون شده؛ بخصوص با برچیده شدن نهاد سلطنت در ایران و رخت بر بستن نظام پادشاهی، سادهلوحانه و بهنوعی فریب سیاسی است که مشروطهخواهی و مشروطیت را بهانهای برای بازگشت به گذشته و بازگشت سلطنت قرار دهیم. شاید مهمترین عنصری که امروز باید از مشروطیت الهام بگیریم و مهمترین معنایی که از مشروطه میتوان ارائه داد حاکمیت مطلق قانون است؛ نه حتی محدود کردن حاکم، شاه، ولی، یا هر «دیگری» بزرگی که حاصل برساخت تاریخی از روایتهای ناسیونالیستی یا مذهبی است. انسداد سیاسی در ایران خصوصاً پس از انقلاب و سرکوب صداهای مختلف از یکسو، و آدرس غلط دادن روشنفکران ایرانی در این سالها(خصوصاً نفوذ شدید اندیشههای کمونیستی و سوسیالیستی در ایران) از سوی دیگر امروز موجب شده است که نه در تاریخ ایران و نه در حافظهی جمعی ما ایرانیان تجربهای از حاکمیت مطلق قانون و دموکراسی وجود نداشته باشد؛ اکنون نیز در سطح احزاب و جریانهای سیاسی نیز(چه در داخل و چه خارج از ایران) اپوزیسیون سیاسی و نیرو و جریانی که دستکم نشانهها و خصلتهای جدی و صادقانهای از دموکراسی و حکومت قانون را دارا باشد وجود ندارد. آنچه در افق کنونی ایران میتوان و باید از مشروطیت الهام گرفت تا به ما برای ترسیم آیندهی ایران و مطالبات کنونی یاری کند و روشنی بخش مسیر باشد حاکمیت قانون است. میتوان گفت جنبش مشروطیت و مشروطهی ایرانی اکنون برای ما ایرانیان پس از یکسده تنها یک کلیدواژه دارد: حاکمیت قانون. تعمیم مطالبات جنبش مشروطیت و تلقی کردن یک معنای ثابت از مشروطهخواهی که بیش از یکسده از آن میگذرد نه تنها دستاوردی نخواهد داشت که خیانت به آرمانهای اصلی و کانونی این جنبش یعنی آزادی، حاکمیت قانون و دموکراسی است./ جامعه (https://encrypted-tbn0.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcSDnPKcZXu3VkX3v1L2jOBgBWIQsk0KQcNVBw&usqp=CAU)شناسی
https://t.me/SecularRepublic4Iran