Health <- بازگشت

به سوی پایان! #الف

چرخ زدنِ سیب ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده در اول راه است و تا به زمین برسد چرخ‌های دیگری هم خواهد خورد. نتایج کلان اینکه این سیب به حیاط دموکرات‌ها بیفتد یا در دامن جمهوریخواهان، برای جهان تفاوت بنیادین نخواهد داشت، ولی برای ایران تفاوت زیادی دارد. ترامپ به پختن قورباغه در آب جوش معتقد نیست و دستاورد سریع می‌خواهد که این بار در حد دست دادن و عکس گرفتن نیست. از سوی دیگر، والس بلاهت‌بارِ کنونیِ حکومت ما و کاخ سفید در خلوت عمان بیش از حد طولانی شده و متأسفانه حتی اگر مذاکرات کنونی به نتایج لحظه‌آخریِ روی کاغذ هم برسد، احتمال اینکه ترامپ آن را پاره کند بسیار بیش از امکان پذیرش و تکمیل آن است. احتمالاً برای مذاکره با سیاست‌مداران حزبی امریکا فعلاً دیر شده است و حکومت باید در جستجوی نقبی به سوی نظامیان ارشد آن باشد. اگر ترامپ ساکن کاخ سفید شود، فقط ژنرال‌های ارتش، آژانس امنیت ملی و کهنه‌کاران سیا خواهند توانست افسار دیوانگی‌هایش را بکشند. باید یادمان باشد در اوایل ژانویه ۲۰۲۰ این ژنرال مارک میلی، رئیس ستاد ارتش ایالات‌متحده بود که جلوی دستور ترامپ برای حملۀ شبانۀ وسیع به تأسیسات نظامی ایران را گرفت. تنها نکتۀ مثبت وضعیت حاضر آن است که اتفاقاً تنها داشته‌های قابل معاملۀ ایران برای معامله با امریکایی‌ها، ماهیت نظامی دارند (گروه‌های نیابتی و امکانات و ظرفیت‌های نظامی) و در طیف مسائلی هستند که نظامیان امریکایی به سرشت و کم‌وکیف آن‌ها علاقه دارند.

 

اما با توجه به وضعیت آچمزی که ایران در منطقه در آن قرار گرفته، ارزش معاملاتیِ داشته‌های ایران و کل سیاست خارجی‌اش سریعاً رو به کاهش است. اتحاد صیغه‌طور با روسیه هیچ ارزش استراتژیکی نداشت و تلاش برای دادنِ بُعد استراتژیک به آن از طریق مهم جلوه دادن معاملۀ تسلیحاتی، بیشتر چماق به دست اروپایی‌ها داد. در واقع، صیغه کردنِ ایران برای پوتین حاصلی جز قرار دادن بار اضافی در دامان کشور نخواهد داشت. خوشبختانه بهترین متحد ایران هم در حال زدن اردنگی به حکومت است و به‌زودی بخشی از هزینه‌های سوریه از دوش ملت ایران برداشته خواهد شد. شش سال پیش که هر روز استدلال می‌کردیم از سوریه بیرون بیایید و پیاده‌نظام روسیه بودن برای حفظ خاندان اسد کافی است، استراتژیست‌های نظام با کلمات فریبنده و سکسیِ عمق استراتژیک و جبهۀ مقاومت و حیاط خلوت و... رجزخوانی می‌کردند و محاسبات راهبردی خود را برای مستعمره کردنِ سوریه از طریق خرید زمین، سرمایه‌گذاری و در چنگ داشتنِ پسر حافظ اسد تکرار می‌کردند (این روزها خفه شده و به یحیی سنوار دلبسته‌اند). گروه‌های نیابتی هم که حسابشان از مدت‌ها پیش روشن شده است: عامل اصلی دشمنی‌های فعالِ آشکار و نهانِ دولت‌های منطقه با کشور ما هستند و اگر زمانی به آن‌ها همچون خنجری در دست در پشت سر دیگران نگاه می‌شده، حالا به تدریج به وبال شبیه‌ترند تا خنجر: اگر زمانی تصور می‌شد می‌توانند به نیابت بجنگند، اکنون حتی کسی نمی‌تواند تصور کند نقشی دفاعی داشته باشند: در  زدوخوردِ اخیر به عمد کنار گذاشته شدند و حالا دیگر می‌توان گفت ضامن آتش‌بس هم نیستند. یک چنین نیرویی چه ارزشی برای معامله کردن دارد؟ هیچ!

 

دو مورد اخیری را که اشخاص نزدیک به هستۀ حکومت از نزدیکیِ ایران به سلاح هسته‌ای و امکان تجدیدنظر در سیاست پیشین حرف زده‌اند، باید در همین چارچوب دید: ایران به جایی رسیده است که برای چانه‌زنی، به جای فشارهای متعارف باید به سراغ به رخ کشیدن ظرفیت هسته‌ای خود برود. قضاوت نمی‌کنیم که اهرم چانه‌زنیِ خوبی هست یا نه، اما می‌شود نتیجه گرفت که چماق قبلی تحت عنوان جبهۀ مقاومت، در نهایت یک بادکنک از کار درآمده است: نیروهای شرور بین‌المللی از آن‌ها برای تحکیم کاشته‌های‌خود استفاده کرده‌اند: فرقه‌بازی‌های عراق جز تحکیم خط ایالات‌متحده و بتونیزه کردن «دولت» عراق که بدون اجازۀ واشنگتن آب نمی‌خورد، چه ثمری داشت؟

 

مجموعۀ عوامل داخلی و روندهای خارجی، از جمله انتخابات ایالات‌متحده، همسوییِ غریبی در مسیر «پوک» کردنِ حاکمیت دارند. حکومت، هم بازی‌های خارجی را باخته و هم عرصل ملی را. چیزی که اکنون از بیرون مشاهده می‌شود، یک حکومت متکی به پشتگرمیِ جبهۀ ملی و مردمی نیست؛ حدود 10درصدِ لایۀ پایینی جمعیت را به ضرب پرداخت مستقیم و ایجاد تورمِ سرشکن، به قول خودش «پای کار» نگه داشته و بقیۀ جمعیت اگر معاندِ فعالش نیستند، در مخالفت خاموششان شکی نیست و همه هم این را فهمیده‌اند. در قمارخانه‌های سیاست خارجی هم که صاحبان همان قمارخانه‌ها از خودش بهتر می‌دانند که جیب و حساب اعتباری‌اش چقدر خالی است.

نتیجۀ چنین وضعیتی، به تدریج ظاهر خواهد شد: دولت پوک، ملتِ خسته و بی‌رمق و ناامید و کشوری ضعیف و آلت دست، بدون استراتژیِ امنیت ملیِ دورنگر با یک نظام ورشکسته!

... البته پیرانِ از کارافتاده، زیاد بزک می‌کنند!
منبع: شورای سردبیری جامعه نو