مقدمه
روزی نیست که ما خبر از جنگی در گوشه ای از جهان نشنویم. بزرگترین و پرفروشترین خبر مطبوعاتی خبر جنگ است. جنگ هایی که در لحظه ای بسیار کوتاه ویران میکنند و جان هزاران انسان و هر موجود زنده دیگر را میگیرند. باعث آوارگی و بی پناهی میلیونها انسان می شوند. به محیط زیست ضربه های جبران ناپذیر وارد می کنند و به این شکل زندگی نسل های بعد را هم با مشکل روبرو می سازند. در این میان یکسری کشورهای به اصطلاح پیشرفته درآمدهای هنگفت از تولید و فروش اسلحه به خزانه های خود سرازیر می کنند. یکی از پردرآمدترین صنایع در جهان امروز صنعت اسلحه سازی است.
جنگ فرم های مختلف دارد. جنگ بین دو یا چند کشور همسایه به خاطر یک تکه زمین، آب و یا دلایل احمقانه مشابه که عمدتا هم نشان از مردسالاری و قدرت طلبی دارند. جنگ و اشغالگری قدرتهای بزرگ استعمارگرکه برای تسلط بر جهان و به تسخیر درآوردن ثروتهای طبیعی و انسانی است. آسیا و آفریقا تاریخشان مملو از جنگ و اشغالگری قدرتهای استعماری است. فرم دیگر جنگ نزاعهای داخلی کشورها است که معمولا بین دو یا چند گروه اتنیکی و یا مذهبی اتفاق میافتد و یا بین نیرویی در قدرت و نیرویی خواهان قدرت بوقوع می پیوندد. نوع آخر جنگ، مبارزه مردم بی سلاح در یک کشور یا منطقه در مقابل حکومت های ستمگر است که بر آنان ستم می کنند.
آنچه که بسیاری از تاریخ نگاران و تحلیلگران مستند کرده اند این است که زنان بزرگترین بازندگان و قربانیان جنگ ها هستند. مردان جنگ ها را آغاز می کنند و پایان می دهند. زنان قربانیانی بدون حق انتخاب هستند. زنان به شکلهای مختلف بیشترین بها را می پردازند. من در این مقاله در آغاز به بررسی اثرات جنگ بر زنان و تغییرات اجتناب ناپذیری که بوجود میاید خواهم پرداخت. در قسمت دوم فعالیتهایی را که برای ممانعت از آسیب دیدن زنان در جنگ ها انجام شده است و نتایج آن را تحلیل خواهم کرد.
سرنوشت زنان در جنگ و نزاع
زنان قربانیان مرده و زنده جنگ ها
"در جنگهای مدرن زن بودن خطرناکتر از سرباز بودن است". این جمله را جنرال پاتریک کامّرت که یکی از کوماندوهای سازمان ملل برای برقراری صلح درکنگو بوده بیان کرده است[1]. جمله ترسناکی است چرا که یک حقیقت دردناک را بیان می کند. زنان بزرگترین قربانیان جنگ ها هستند. سربازان برای جنگیدن می روند و در این روند احتمال آسیب دیدن و کشته شدن را میدانند. اما زنان بدون هیچ گونه حق انتخاب قربانیان زنده و مرده جنگ ها هستند و زجر و خطراتی که جنگ برایش همراه میاورد بسیار بیشتر از یک سرباز است. آمار دقیقی از تعداد زنانی که در انواع مختلف نزاع های مسلحانه جان خود را از دست داده اند در دست نیست. اما بر مبنای گفتار شاهدین و محققین این حوزه و آمار نادقیق موجود اظهار می شود که زنان و کودکان دوسوم قربانیان غیر نظامی را در بیشتر جنگ ها و نزاع های داخلی تشکیل می دهند. بمبها جان انسانهای بی پناه را می گیرند و زنان در جنگ ها بی پناهند.
کشته شدن شاید بهترین اتفاق برای زنان به عنوان طعمه جنگ باشد. چونکه بسیاری از آنها که زنده میمانند روزی هزار بار آرزوی مرگ می کنند. دلیلش بلاها و زجرهایی است که تحمل می کنند. شکنجه جنسی شدن زنان به وسیله مردان نیروی دشمن بسیار در تاریخ ثبت شده است. تنها در قرن گذشته در جنگ های اول و دوم جهانی، جنگ ویتنام، جنگ ایران و عراق، نزاع های متفاوتی که در آفریقا اتفاق افتادند و همچنین جنگ یوگسلاوی سابق مدارک و گفتارهای زیادی از تجاوزبه زنان و شکنجه های جنسی به ثبت رسیده است. به استناد تاریخ، در روزهای آخر جنگ دوم جهانی دو میلیون زن آلمانی مورد تجاوز سربازان متفقین (عمدتا سربازان روسی) قرار گرفتند[2]. ده درصد آنها در همان روزها مردند که بیشتردر اثر خودکشی بوده است. در جنگ های داخلی در کشورهای افریقایی در سطحی غیر قابل تصور زنان به بردگی جنسی گرفته شدند. در خیلی از نمونه ها زنان مورد شکنجه جنسی دسته جمعی مردان دشمن قرار می گرفتند. همه جناح های در جنگ، زنان جناح مقابل را شکنجه جنسی می کردند. این رفتار نیروهای دشمن عمدتا به عنوان خشونت و رفتار فردی نادرست و غیر اخلاقی تحلیل می شدند. اما بعد از جنگ رواندا و بوسنیا (یوگسلاوی سابق) به اثبات رسید که تجاوز جنسی فقط یک تصمیم فردی و به خاطر لذت و تفریح سربازان انجام نمی شود، بلکه یک نوع استراتژی جنگی است. کاملا برنامه ریزی شده و سیستماتیک به عنوان یک تاکتیک جنگی استفاده می شود. زن خود یک اسلحه در دست دشمن است. تجاوز، حاملگی اجباری و مثله کردن زنان که اسیر دست دشمن می شوند برنامه ای در جهت ناپاک کردن یک گروه یا ملت، شکستن غرور مردان و نابودی نسل است. بخصوص در جوامعی که تعصبات مردسالارانه از اهمیت خاص برخوردار است و زنان بعنوان ناموس و ملک مردان محسوب می شوند زنان بهترین اسلحه برای درهم شکستن غرور و احساس مردانگی مردان و تضعیف روحیه مبارزه جویانه آنان هستند. به معنای دیگر زن به عنوان اسلحه ای بر علیه مردم خودش و مرد خودی استفاده می شود. این باعث می گردد که زنان علاوه بر دردهای جسمی و روانی ناشی از شکنجههایی که تحمل کرده اند این درد را هم باید با خود حمل کنند که ناموس مرد خود را و در بُعد وسیع تر، حیثیت مردم خود را برباد داده اند و یا اتنیک خود را ناپاک کرده اند. بیشتر این زنان از جامعه طرد می شوند و در تنهایی و خاموشی زجر می کشند. عده ای از انها که تحمل شان تمام می شود به زندگی خود پایان می دهند. یک بُعد بسیار دردناک این پدیده کودکانی هستند که از این تجاوزها بوجود میآیند. این کودکان سرنوشت شومی انتظارشان را می کشد. آنها سنبل ناپاکی و در هم شکستن تعلق و غرورملی و یا اتنیکی قلمداد می شوند. معمولا کسی پذیرایشان نیست. این کودکان برای زنانی که انها را به دنیا میاورند یادآور روزها و شب های شکنجه و درد هستند. توان فراموش کردن و پشت سر گذاشتن بدترین تجربیات زندگی را از آنها می گیرند. در بسیاری از موارد کودک تاوان جنایت مردی که او را بوجود آورده است را می پردازد.
یکی از دلایلی که آمار دقیقی از تعداد زنانی که در جنگها خشونت جنسی و فیزیکی را تجربه کرده اند وجود ندارد این است که نود درصد آنان هرگز حرف نمیزنند و همه درد را در سکوت و تنهایی تحمل می کنند. اما پژوهشگران این حوزه معتقدند از آغاز قرن گذشته میلیونها زن در جنگ ها مورد خشونت های شدید قرار گرفته و آسیبهای بسیار شدیدی دیده اند. یک دلیل سکوت زنان این است که صحبت کردن در مورد تجاوز جنسی به معنای دوباره تجربه کردن آن دردها ست و بسیار زجرآور است. دلیل دیگر آن ترس از تجاوزگر و اطرافیان اوست. برای مثال در جنگ های آفریقا و یوگسلاوی سابق در صورت دستگیری، تجاوزگران، زنانی که قربانیان این مجرمان جنگی اند و خواهان شهادت دادن بودند به وسیله تجاوزگران و اطرافیانشان مورد تهدید و ترور روانی قرار می گرفتند و ترس باعث می شد که سکوت کنند و شهادت ندهند.
بردگی فیزیکی و جنسی زنان
در قرآن به صراحت بیان شده است که زنانی که در جنگ به اسارت سربازان اسلام در میآیند جزو غنایم جنگی هستند و مردان مسلمان اجازه تجاوز به آنها را دارند[3]. در تاریخ اسلام ما می خوانیم که در جنگ ها زنان به عنوان غنایم جنگی روبوده شده و به بردگی جنسی و فیزیکی گرفته می شدند. سربازان میتوانستند به آنان تجاوز کنند و آنها را به عنوان برده خرید و فروش کنند. بعد از رشد اسلام سیاسی از نیمه دوم قرن بیستم، درست بر طبق سنت صدر اسلام، در جنگ سوریه، عراق، یمن و جنگ های داخلی آفریقا، زنان به وسیله مردان گروه های مسلمان همچون داعش، بوکوحرام و حشدالشعبی بعنوان غنیمت جنگی ربوده شده و به بردگی گرفته شدند. به روایت زنانی که یا موفق به فرار شدند و یا آزاد شدند، خشونتی که بر آنان روا شده بسیار وحشتناک بوده است. بارها همچون جنس دست دوم و سوم و یا کهنه تر فروخته شده اند. هر چه بیشتر دست بدست می شدند ارزانتر فروخته می شدند. زنانی بودند که به قیمت زیر ۱۰ دلار فروخته شدند. زنان ایزدی در عراق و سوریه وحشتناک ترین چهره اسلام را تجربه کرده اند. بارها مورد خرید و فروش اعضای داعش قرار گرفته اند. این زنان هم می باید به عنوان کنیز در خانه خدمت می کردند و هم در هر لحظه که صاحبانشان درخواست می کردند باید که در اختیارشان قرار می گرفتند. بسیاری از آنان هم زمان برده جنسی چندین مرد بودند. یکی از این زنان برنده جایزه صلح نوبل ۲۰۱۶، نادیه مراد است. او بعد از فرار از چنگ داعش، در کتاب" آخرین دختر، داستان من از اسارت و مبارزه علیه داعش" خاطرات دوران اسارتش را مستند کرده است. تجربه نادیه بسیار تکان دهنده است. غیر قابل تصور است که موجوداتی بنام مرد بتوانند مرتکب چنین جنایت های هولناکی شوند.
در سوریه فروش زنان می رفت که به یک شغل برای یکسری مردان تبدیل شود که با شکست خوردن داعش تا حدی جلوی این پدیده برآمده از جنگ عراق و بعد سوریه گرفته شده است. اما نمی توان گفت که کاملا از بین رفته است. زنان سوریه ای داستان هایی از تجاوز و آزار جنسی بوسیله گروه حشدالشعبی به رهبری قاسم سلیمانی که مدعی مبارزه با داعش بودند، تعریف می کنند. در افغانستان مردان طالبان دختر کودکان را می ربایند و یا به قیمت ارزان از پدرانشان خریداری می کنند و به برده جنسی تبدیل می کنند. در یک سری مناطق ایران و عراق هم این پدیده گزارش شده است.
در مبارزات سیاسی ـ مدنی با سیستم های دیکتاتوری، در بسیاری از کشورهای اسلامی همچون ایران، عراق و افغانستان، حاکمان به زنان زندانی به عنوان اسیر جنگی نگاه می کنند. در واقع به محض دستگیری زن به یک غنیمت جنگی تبدیل می شود. سربازان اسلام آزار و اذیت زنان زندانی را کاملا مجاز و درست می دانند. آزار جنسی به عنوان یک روش اعتراف گیری از زندانی هم استفاده می شود. در قانون شریعت بین اسیر جنگی و زندانی سیاسی - عقیدتی تفاوتی نیست. هر دو محارب هستند. تجاوز و تعرض به هر دو مجاز است. به همین دلیل زنان ایران، در طول ۴۵ سال گذشته، در زندانها مورد آزار جنسی زندانبانان و بازجویان قرار گرفته اند. عده ای از زنان زندانی دهه شصت (هشتاد میلادی)، بعد از سالها توان پیدا کردند که تجربیات دردآور خود را به زبان بیاورند. آنها خاطرات دردناکی از آن روزها بیان می کنند. امروز زنان زندانی بیشتر از دهه شصتی ها در مورد تجربیات بد خود صحبت می کنند. از یک طرف سوسیال مدیا امکانات بیشتری برای بیان تجربیات تعرض و تجاوز در زندانها و بازداشتگاها را ایجاد کرده است و از طرف دیگر در ایران تا حدی تابوبودن موضوع تجاوز شکسته شده است. زنانی همچون نرگس محمدی، دینا قالیباف و بسیاری دیگر در مورد تعرض به خود به صراحت سخن می گویند.
آوارگی و پناهندگی
آوارگی و پناهندگی از پیامدهای دردناک جنگ ها و نزاع ها هستند. هر سال میلیونها انسان مجبور به ترک خانه و کاشانه خود می شوند و آواره می گردند. آنها می روند تا از کشته شدن و مورد خشونت قرار گرفتن فرار کنند. آوارها را می گذارند و آواره می شوند. اما فرار کردن هم چندان کار ساده ای نیست.
بر طبق آمار کمیساریای عالی پناهندگی سازمان ملل متحد، در سال۲۰۲۳، حدود ۱۱۷.۳ میلیون انسان به اجبارترک وطن کرده و برای پناهنده گی به نقاط دیگر کوچ کرده اند. پنجاه درصد پناهندگان زنان هستند. مهاجرت هم برای زنان خطرناکتر از مردان است. بسیاری از این زنان در مسیر راه به وسیله قاچاقچیان انسان، سربازان و دیگر مردانی که سر راهشان قرار می گیرند شکنجه جنسی می شوند. یکی از نمونه ها که از مشاهدات شخصی نویسنده بوده است، زن ۳۵ ساله آفریقایی بود که مجبور شده بود اجازه دهد سربازان مرزی در یکی از کشورهای آفریقایی به مدت سه روز او را در اسارت نگه دارند و به او تجاوز کنند تا خود، سه فرزند و مادر پیرش بتوانند از مرز عبور کنند و خود را به یک کمپ پناهندگی در کشور همسایه برسانند. او دقیقا بیاد نمی آورد که در سه روز به وسیله چند مرد مورد شکنجه قرار گرفته بود. قیمتی که او برای نجات خانواده اش از جنگ پرداخته بود ابتلا به بیماریهای متفاوت بود. او یک زن سی و پنج ساله بود و مجبور بود برای راه رفتن از دو عصا کمک بگیرد. تعداد زیادی از زنان در مسیر فرار، به دلیل شکنجه های جنسی، مبتلا به بیماریهای متفاوت، همچون اچ ای وی، و دیگر بیماریهای مقاربتی و همچنین بیماریهای همچون از دست دادن توان کنترل ادرار، آسیب کلیه و روده، و بیماریهای عصبی شده و بیشتر زندگی را در بیمارستانها بسر می برند. بسیاری از دختران جوان و دختر کودکان به دام دلالان جنسی میافتند و سر از بازار بردگان جنسی در میاورند. بسیاری از آنان هرگز راه برون رفت پیدا نمی کنند. بارها خرید و فروش می شوند و در چنگ باندهای فروش سکس اسیر می مانند و زمانی که تاریخ مصرف آنها تمام می شود کشته می شوند.
در بسیاری از کشورهای جنگ زده و یا دارای حکومت های دیکتاتوری همچون ایران افرادی هستند که انسانها را به صورت غیرقانونی از مرزها عبور می دهند تا به کشور ثالثی برای پناهندگی مهاجرت کنند. بسیاری از این قاچاقچیان متعلق به باندهای خلافکار هستند. بیرحم و بی تعهدند. تجاوز به زنان در بین آنها بسیار معمولی است. یکی از دردناکترین مشاهدات من خانواده ای بود متشکل از زن و شوهر و دو فرزند که چندین سال قبل تصمیم به مهاجرت از ایران گرفتند. در بین راه می بایست شب را در خانه ای می ماندند و فردای آن روز به راه ادامه می دادند. در آن شب سه مرد شوهر و دو فرزند این خانواده را در یک اتاق حبس کردند و زن را با خود به اتاق دیگری بردند. زن آن شب تا طلوع خورشید به وسیله آن سه مرد مورد شکنجه جنسی غیر قابل بیان قرار گرفت و شوهر در اتاق بغلی صدای ضجه ها و التماس های زنش را می شنید. صبح روز بعد قاچاقچیان آنها را به مرز ترکیه رسانده و در آنجا رها کردند. این خانواده، پس از مدتی و با زجر بسیار، موفق شدند خود را به یک کشور اروپایی برسانند و پناهنده شوند. اما در آن شب شوم زندگی آنان به پایان رسیده بود. آنها دچار مشکلات روحی شدند و سرانجام خانواده کوچک شان از هم پاشید. شوهر مدتی بعد، به زندگی دردناک خود پایان داد. زن که با مشکلات جسمی و روحی زیاد دست و پنجه نرم می کرد بیشتر اوقات را در بیمارستان بسر می برد. فرزندان این خانواده به پرورشگاه و خانواده های نگهدارنده کودکان بی سرپرست سپرده شدند.
زنانی که موفق می شوند خود را به کمپ های پناهندگی برسانند از خطر رهایی پیدا نمی کنند و در کمپ هم در شرایط بسیار اسفناکی بسر می برند. گزارش شده است که در کمپ ها زنان مجبورند از پوشک استفاده کنند چرا که استفاده از توالت و حمام که معمولا گروهی است و عده زیادی از آن استفاده می کنند برابر است با مورد حمله و آزار قرار گرفتن به وسیله مردان. به گزارش پزشکان بدون مرز آمار تجاوز در کمپ های پناهندگی در کشورهایی چون یونان، لبنان و کشورهای اروپای شرقی بسیار بالاست[4]. این مشکل در کمپ هایی که با چادر درست می شوند شدت بیشتری دارد. در یک سری از کمپ ها کودک دختران و دختران نوجوان دزدیده شده و به دلالان جنسی فروخته می شوند و به دست برده داران جنسی میافتند. سرنوشت این دختران بسیار شوم و نجات آنها بسیار سخت است[5].
تلاش برای محافظت از زنان در جنگ
طرح زنان، صلح و امنیت
تا قبل جنگ های داخلی افریقا و یوگسلاوی، در دهه هشتاد و نود میلادی، توجه خاصی به شکنجه زنان در جنگ ها نمی شد و آنها را تخطی فردی سربازان توضیح می دادند. اما جنگ های یوگسلاوی سابق، جنگ های بسیار خونبار آفریقا و بعد عراق، سوریه، یمن و لیبی که نیروهای دشمن به صراحت نشان دادند که شکنجه جنسی و فیزیکی زنان به عنوان یک نوع اسلحه بکار گرفته می شود. بعد از اینکه جنبش های زنان تلاش بسیار زیادی از کنفرانس نایروبی تا پکن کردند، از بعد از کنفرانس جهانی زنان در پکن در سال ۱۹۹۵، سازمان ملل متحد موضوع امنیت زنان درجنگ و نزاع را در دستور کار قرار داد. نتیجه اش تصویب منشور ۱۳۲۵ در سال ۲۰۰۰ بود. بر اساس منشور ذکرشده زنان می باید در مذاکراتهای صلح، حفظ صلح و دیگر تصمیم های سیاسی-اجتماعی مشارکت داشته باشند. در تمام پیمان نامه های صلح می باید مسئله برابری جنسیتی و حفظ امنیت زنان گنجانده شود. شورای زنان سازمان ملل متحد "طرح زنان، صلح و امنیت" را به کشورهای عضو پیشنهاد کرد و از آنها تقاضا کرد که طرح را در سطح کشوری خود اجرا کنند.
در سالهای بعد منشورهای دیگری برای اجرای طرح بتصویب سازمان ملل متحد رسیدند. منشور ۱۸۲۰ (۲۰۰۸)، برسمیت شناختن تجاوز جنسی بعنوان یک تاکتیک جنگی، منشور ۱۸۸۸ (۲۰۰۹)، ایجاد تیمی از نماینده های متخصص در سازمان امنیت برای ایجاد راهکارهای قانونی برای جلوگیری از خشونت جنسی علیه زنان، منشور ۱۹۶۰ (۲۰۱۰)، ایجاد یک مکانیزم نظارت و گزارش خشونت علیه زنان در نزاع ها، و منشور ۲۰۱۶ (۲۰۱۳)، مجرم شناختن مردان متجاوز و کسانی که از این تاکتیک در نزاع ها استفاده می کنند. منشور ۲۱۲۲ (۲۰۱۳)، تاکید بر تشخیص دادن انواع خشونت و مبارزه با همه نوع خشونت علیه زنان و ایجاد راهکارهای توانمندی زنان درایجاد صلح و امنیت بر مبنای برابری جنسیتی دارد. منشور ۲۲۴۲ (۲۰۱۵)، ایجاد یک ارگان غیر رسمی برای بررسی موانع در اجرای "طرح زنان، صلح و امنیت" را پیشنهاد می کند. منشور ۲۴۶۷ (۲۰۱۹)، پیشنهاد می کند که سازمان های غیر دولتی زنان در جهت پیاده کردن "طرح زن، صلح و امنیت" مشارکت داده شوند. دولت ها در تقویت و متخصص کردن سازمان های مذکور بکوشند[6].
منشورها تاکید بر در نظر گرفتن برابری جنسیتی و جلوگیری از خشونت در قراردادهای صلح بر مبنای "طرح زنان، صلح و امنیت" دارند. در این طرح شرکت درمذاکرات صلح و تصمیمات سیاسی حق مسلم زنان است. بر طبق گزارش انیستیتوی بین المللی صلح حضور زنان در مذاکرات صلح شانس دوام قرارداد صلح به مدت دو سال را ۲۰ درصد و به مدت ۱۵سال را ۳۵ درصد افزایش میدهد[7]. سازمان های زنان، به عنوان بخشی از جامعه مدنی، بخصوص در مناطق جنگی، تلاش زیادی در پایان دادن به جنگ ها و نقش داشتن در سیاست های صلح گرا و بازسازی ها دارند. با این همه، طی نیم قرن گذشته، تنها در ده از هشتاد و پنج قرارداد صلح مسئله زنان و جنایت هایی که به آنان روا شده مطرح شده است آن هم گذرا. با تمام فشارهای جنبش زنان و حمایت سازمان ملل متحد، قراردادهای صلح مردسالارانه هستند و "طرح زن، صلح و امنیت" تا کنون موفقیتی نداشته است. انستیتوی حقوق بشر کشور نروژ و انستیتوی زنان، صلح و امنیت در دانشگاه جرج تاون امریکا "ایندکس زنان، صلح و امنیت" سال ۲۰۲۳ را منتشر کرده اند که نشان میدهد "طرح زنان، صلح و امنیت" در ۱۷۰ کشور به تصویب رسیده است اما به درستی اجرا نمی شود[8]. بر خلاف تاکید منشور ۱۳۲۵ زنان تنها در ۱۵ درصد مذاکرات صلح تاکنون حق حضور یافته اند.
بر اساس منشورهای تصویب شده، شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد و دیوان بین المللی کیفری تجاوز و شکنجه زنان را در لیست جرائم جنگی و جنایت علیه بشریت قرار داده اند. مرتکبان به این جرم می باید به عنوان جنایتکاران جنگی مجازات شوند. در سال 2019 دادگاه بین الملل بوسکو ناگاندا[9] را به خاطر استفاده سیستماتیک از تجاوز جنسی به زنان در جنگ داخلی کنگو محکوم کرد. محاکمه ناگاندا چهار سال به طول انجامید. به گفته دادستان دادگاه بین المللی یکی از بزرگترین مشکلات حاضر نشدن زنان به شهادت در دادگاه و بازگو کردن تجربه خود بود. یکی از دلایل این مسئله تابو بودن تجاوز جنسی در بسیاری از مناطق دنیاست. دلیل دوم تهدید شدن قربانی تجاوز و خانواده اش توسط تجاوزگران و اطرافیانشان بود. تا کنون ناگاندا تنها کسی است که به دلیل شکنجه سیستماتیک زنان در دادگاه بین المللی محاکمه شده است. او هرگز جرم را نپذیرفت. هنوز در بسیاری از کشورها هیچ ساز و کار قضایی برای مجازات این مجرمان جنگی وجود ندارد و زنان، حتا اگر بخواهند، هیچ راهی برای پیگیری شکایات خود ندارند. با توجه به اینکه آزار جنسی زنان اسیر جنگی، به هر شکل آن در جنگ ها، در اسلام قانونی است مبارزه با این جنایت جنگی در کشورهای اسلامی بسیار مشکل است. حتا در کشورهای همچون ایران اگر زنان افشاگری کنند خود با پیگرد قانونی روبرو می شوند. مردان هم چندان از زنان و جنبش های زنان که تلاش می کنند با این جنایت علیه زنان مبارزه کنند حمایت نمی کنند و تلاش می کنند از آن عبور کنند. در یک سری گروه ها و اتنیک ها زنانی که تجربه خود را بیان می کنند مورد انتقاد قرار می گیرند که باعث بی آبرویی می شوند و تلاش می شود که بر این جنایت فجیع سرپوش گذاشته شود.
مبارزه جنبشهای فمینیستی
جنبش های فمینیستی در بسیاری از کشورهای جهان مبارزه علیه اسارت و شکنجه زنان را در دستور کار خود داده اند. در کشورهایی همچون افغانستان، سوریه، فلسطین، یمن، اوکراین و دیگر کشورهای درگیر جنگ زنان تلاش می کنند با استفاده از منشورهای سازمان ملل متحد و بخصوص منشور ۱۳۲۵ و " طرح زنان، صلح و امنیت" جلوی این نوع جنایت را بگیرند و مجرمان را وادار به پاسخگویی بکنند. هم چنین تلاش می کنند تا در برقراری و حفظ صلح نقش خود را ایفا کنند. شکی نیست که مبارزه بسیار سختی است اما بدون وقفه ادامه دارد.
در کشور ایران زندانیان و بازداشتی های زن مورد آزار و شکنجه جنسی قرار می گیرند. جنبش فمینیستی ایران و زنان زندانی، از درون و بیرون زندان، مبارزه با این جنایت رژیم را در دستور کار قرار داده و به شکل های مختلف، از جمله افشاگری و بیان تجربیات خود، به مبارزه با آن می پردازند.
نتیجه
بر مبنای تقسیم بندی های بالا براحتی میتوان نتیجه گرفت که همه کشورهای کم توسعه یک یا چند نوع از جنگ را تجربه کرده ویا هنوز می کنند. بسیاری از کشورهای منطقه ما مدام در خطر حمله مسلحانه نیروهای دولتی و یا غیر دولتی همچون گروه های شبهه نظامی اسلامی قرار دارند. در این میان زنان همیشه در خطر مضاعف زندگی می کنند. امکان به اسارت گرفتن شان، حال یا برای بردگی و یا برای حبس کردن در پشت میله های زندان، وجود دارد. به معنای دیگر زنان آسیا و افریقا دردهای شان مشترک است. آنان آسیب دیدگان انواع جنگ ها هستند بدون اینکه نقشی در بوجود آوردن جنگ ایفا کرده باشند. چه در مناطق جنگی، و یا در مسیر فرار از جنگ و حتا در کمپ های پناهندگی زنان در خطر هستند.
مبارزات زنان باعث شد تا تجاوز و شکنجه جنسی و فیزیکی زنان در جنگ ها و نزاع های داخلی، به عنوان جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت به رسمیت شناخته شوند و منشورهای متفاوتی برای جلوگیری از این جنایت ها به تصویب سازمان ملل متحد رسیده است. با همه تلاش های انجام شده هنوز زنان در بسیاری از کشورهای درگیر جنگ به عنوان اسلحه علیه مردم خود استفاده می شوند. این جنایت در کشورهای اسلامی وسعت بیشتری دارد. دلیل آن هم این است که در اسلام زنان جبهه دشمن جزو غنایم جنگی هستند و به بردگی جنسی و فیزیکی گرفتن آنها قانونی است. به این دلیل مبارزه با این جنایت جنگی بسیار مشکل است. در کمترین کشوری ساز و کار لازم برای مجازات مجرمان جنگی وجود دارد و دولت ها نیروی زیادی برای پیگیری شکایات استفاده نمی کنند.
مشکل دیگر این است که در بسیاری از ملیت ها و اتنیک ها بیان این دردها تابو است و زنان وادار به سکوت می شوند. از طرف دیگر مجرمان و اطرافیان آنها با تهدید و ترور روانی زنان را از دادخواهی باز میدارند.
جنبش های فمینیستی در مناطق درگیر جنگ و نزاع داخلی، مبارزه علیه جنایت جنگی علیه زنان را در دستور کار خود دارند. در ایران هم مبارزه علیه آزار و شکنجه جسمی و جنسی زنان زندانی و بازداشتی ادامه دارد.
منابع:
Henry,N (2007), The Impossibility of Bearing Witness: Wartime Rape and the Promise of Peace, www.pubmedoncbi.nlm.nih.org
Mourad.N (2013), The last girl: My Story of Captivity and My Fight Against Islamic State, translated by Jenna Krajeski, Little, Brown Book Group
Peacekeeping Organization (2024), Women’s Participation in the Peace Process is not only a Right, it is the Way to Lasting Peace, www.peacekeeping.org
Skjelsbak, I. & Tryggestad, T.L. (2008), Gender, War and Conflict, Oslo, Norway: pax, www.perio.org
Pynchon, V. (2011), More Dangerous to be a Woman than a Soldier, www.forbes.com
UNHCR (2024), Refugee Date Finder, www.unhcr.org
UNwomen Council (2023), Facts and Figures: Women, Peace, and Security, www.unwomen.org/fact-and-figures
منبع: به نقل از گاهنامه «برابری» شماره دو، تابستان ۱۴۰۳
[1] افراد زیادی در وصف فجایع جنگهای دهه نود میلادی به بعد از این جمله جنرال کامّرت استفاده کرده اند از جمله ماویس متلادی، رهبر پارلمان زنان پان-افریقا در یک کنفرانس در آفریقای جنوبی در سال ۲۰۱۱. متلادی برای نقش ایفا کردن زنان در مذاکرات صلح مبارزه میکرد.
[2]از دفتر خاطرات ولادمیر گلفاند، افسر ارتش اتحاد جماهیر شوروی در کتاب تجاوز در برلین از لوسی اش ۲۰۱۵
[3] سوره النساء، آیه های ۲۳ و ۲۴
[4] www.infomigrants.net/fr (۲۰۱۷), www.france24.com (۲۰۲۱)
[5] www.destinyrescue.org
[6] www.unwomen.org
[7] www.peacekeeping.un.org
[8] www.wps.georgetown.edu
[9] بوسکو ناگاندا از گروه اتنیکی کونگولس و متولد رواندا بود. در جنگهای و درگیریهای کونگوو رواندا، بعنوان فرمانده گروههای شبهه نظامی، نقش کلیدی بازی کرده بود. او در سال ۲۰۱۳ خود را تسلیم دیوان لاهه کرد و در سال ۲۰۱۵ محاکمه شد. از جمله جرمهایی که به او نسبت داده شد بردگی جنسی گرفتن زنان و کودکان، اجازه تجاوز و شکنجه زنان به نیروی شبهه نظامی خود بود. او پسربچه ها را ربوده و بعنوان سرباز از آنها استفاده میکرد. در ازای شرکت پسربچه ها در جنگ به آنها یک زن جوان یا به عبارت دیگر یک دختر بچه هدیه میداد.