در چرایی و چگونگی آنچه در دوم خرداد ۱۳۷۶ رخ داد، تحلیلهایی شده و میشود. پیش از این مختصری بدان پرداختهام:
https://t.me/Sociologyofsocialgroups/919
« دوم خرداد، کنش جمعی ایرانیان برای گفتن نه! »
اما پس از گذشت سالها اکنون این پرسش مهم پیش میآید که چرا دوم خرداد ۷۶ تکرار نمیشود؟
برخی از دلایل و عوامل را با هم مرور میکنیم:
- هوشیاری حاکمیت در بستن روزنههای موانع یکدست سازی سیاسی
غافلگیری و پذیرش نه بزرگ از قاطبهی مردم ایران، مهمترین حسرت و عبرت حاکمیت در دوم خرداد ۷۶ بود.
فضای تقریباً و ظاهراً یکدست پیش از آن در دو دولت موسوم به سازندگی همراه با مشکلاتی بود: انسداد سیاسی و فرهنگی( یک نمونهاش قتلهای زنجیرهای تعدادی از نویسندگان و منتقدان حاکمیت در داخل و خارج ایران)، افزایش تورم و شتاب در نوسازی اقتصادی بدون توجه به پیوستار توسعهی زیست محیطی و انسانی، نبود احساس رضایت و علاقهی عمومی جامعه به دولت وقت، آغاز نخستین اعتراضات اقتصادی و معیشتی بخشهایی از جامعه به دلیل فراموشی عدالت اجتماعی و افزایش فاصلهی طبقاتی، عادی سازی ورود و نقش سپاه در اقتصاد، و تنشها و چالشهایی در سیاست خارجی نظیر وقایع رستوران میکونوس آلمان و ساختمان آمیا آرژانتین.
حاکمیت شادمانه در پی روی کار آمدن فردی از جامعه روحانیت مبارز که در جایگاه ریاست مجلس شورای اسلامی آزمون یکدستی خود را پس داده بود، با اطمینان به استقبال انتخابات دوم خرداد ۷۶ رفت. اما به دلیل نشنیدن صدای درونی تحولخواه جامعه و نیز اعتماد به قدرت و هژمونی خود بر همهی حوزههای سیاسی و اقتصادی و اجتماعی، در کمال غافلگیری و ناباوری مجبور به شنیدن نه ایرانیان شد. اما پس از این ضربه، از آن زمان تاکنون دوری از غافلگیری و آمادگی همه جانبه برای مقابله با از دست ندادن کرسیهای قدرت به یکی از سیاستهای مهم و اصلی حاکمیت تبدیل شده و این یکی از مهمترین دلایلی است که دوم خرداد ۷۶ دیگر تکرار نشده است.
- تلاش آشکار حاکمیت برای خاموشسازی صدای تحول خواهی جامعه
نخستین واکنش حاکمیت پس از دوم خرداد ۷۶ و غافلگیری بزرگ، سازماندهی و برنامهریزی آشکار و بدون مخفی سازی با هدف خاموش کردن صدای تحولخواهی گروههای مختلف جامعه بوده است. اگر تا پیش از آن دولتمردان بسیاری چون هاشمی، موسوی و خاتمی؛ بخشی از جبهه انقلاب محسوب میشدند از آن روز تاکنون حاکمیت جبهه خود را با این افراد کاملاً و آشکارا جدا کرده است و جامعه را نیز بدین شیوه فراخوانده و میخواند. از این زمان به بعد است که حاکمیت اعلام میکند به دنبال دولت آرمانی و انقلابی خود است که بتواند باورهای گفتمان انقلاب اسلامی را به سرانجام برساند.
تشدید نظارت استصوابی به منظور جلوگیری آشکار از ورود افراد با تمایلات حداقلی تحول خواهی و منتقدانه، سرکوب کنشهای اعتراضی سیاسی، اجتماعی و اقتصادی گروههای مختلف جامعه بهویژه دانشجویان، زنان، اقوام و کارگران، و چنبرهی خاص بر فعالیتهای اقتصادی چون فروش نفت؛ یکی دیگر از عوامل عدم امکان تکرار دوم خرداد ۷۶ است.
- حضور آگاهانه زنان و جوانان از مشارکت کنندگان تودهوار به کنشگران هدفمند و مطالبهگر
بیشک زنان و جوانان به ویژه در قامت دانشجو در پدید آوردن دوم خرداد ۷۶ نقش بسزایی داشتند. اما از آوردهی مطالبات خود پس از دوم خرداد رضایت کافی به دست نیاوردند و در این میان با تغییر کمیت و کیفیت دانش و آگاهی و نیز رشد تکنولوژی و ارتباطات اجتماعی با یکدیگر و سایر نقاط جهان، نقش خود را از مشارکت کنندگان توده وار به کنشگران هدفمند و مطالبهگر آگاه که به حقوق حداقلی راضی نبوده و در پی رسیدن به حقوق شهروندی حداکثری هستند؛ با قواعد بازی حاکمیت در دورههای پس از دوم خرداد تاکنون همواره با احتیاط برخورد نمودهاند. گرچه در سال ۹۲ اندکی به استقبال انتخابات رفتند اما بلافاصله جایگاه خود را به عنوان منتقد و مطالبهگر حفظ نمودند و در عمل نشان دادند، شرایط دوم خردادی دیگر در چارچوپ فعلی وجود ندارد.
- تکرار پیمان شکنی دولت یازدهم
در تمام سالهای پسا دوم خرداد ۷۶، یکبار دیگر پدیدهای در حد شبه دوم خرداد در سال ۹۲ و پس از گذر از خاطرهی تلخ انتخابات ۸۸ و پیامدهای ناگوار اقتصادی، سیاسی و فرهنگی دولتهای نهم و دهم؛ البته با شباهتها و تفاوتهایی رخ داد که شوربختانه تکرار پیمان شکنی به صورتی عمیقتر و آشکارتر ازسوی دولت یازدهم و دوازدهم که اساساً به یمن و سرمایهی دوم خرداد ۷۶ پا به عرصهی سیاست ایران گذاشت، ایرانیان را از رفتن به سوی تکرار دوم خرداد در چارچوب فعلی نظام حکمرانی جامعه بکلی دور و دورتر ساخته و امید تغییر و تحول را از ایشان سلب نموده است.
سوم خرداد ۱۴۰۳
منبع: جامعه شناسی گروه های اجتماعی