یک - کدام ویژگیها، وجوه ممیز جنبش «زن، زندگی، آزادی» هستند و آن را از سایر جنبشهای اعتراضی، به ویژه جنبشهای سالهای ۹۶ و ۹۸ متمایز میکنند؟
رضا علیجانی: به نظر میرسد جنبش اخیر مضمون «اجتماعی» و رویکردی «فراطبقاتی» داشته است. چند ویژگی این جنبش را نسبت به اعتراضات گذشته متمایز میکند: دایره فراگیری جغرافیایی (بسیاری از شهرها و شهرستانها، کوچک و بزرگ)، اقشار اجتماعی (پایین و بالای شهر)، کمیت نیروی حاضر در خیابان، همبستگی اتنیکی وسیع (کرد، بلوچ، ترک و...) که گویی جنبش یک روح جمعی در سراسر کشور دمیده است، فعال شدن مجدد جنبش دانشجویی و شرکت وسیع دانشجویان و به صحنه آمدن دانش آموزان برای اولین بار در چهل سال اخیر، گستره وسیع حامیان جنبش در میان هنرمندان، ورزشکاران، پزشکان، حقوقدانان و...، اعتصابات حمایتی بازاریان و مغازهداران بیشتر و گستردهتر از همه موارد گذشته، تولیدات وسیع ادبی و هنری در حمایت از جنبش، حمایت بینالمللی وسیع در بین زنان، هنرمندان، ورزشکاران، فعالان حقوق بشر، روزنامهنگاران و... تا نمایندگان پارلمانه
دو - صرف نظر از امکانهای سیاسی طولانیمدت برآمده از جنبش جاری، این جنبش چه دستآوردهایی تا لحظهی حاضر داشته است؟
رضا علیجانی: تا کنون جنبش در خواست حداقلی اش در مخالفت با حجاب اجباری توانسته صحنه کوچه و خیابان را تا حد زیادی از آن خود کند و نافرمانی مدنی اش را به پیروزی برساند. هر چند حکومت ادارات و مراکز عمومی را همچنان تحت فشار خود دارد. اما حاکمان ج.ا مجبور شدند تحت فشار این جنبش بین «بیحجابی» و «بدحجابی» تفکیک قائل شود و بدحجابی را از دایره جرم انگاری خارج کند. آنها دختران خودمان هستند!
اما در رابطه با خواست اصلی و اکثریت جنبش، یعنی نفی ج.ا؛ بسیاری از فعالان سیاسی از همان ابتدا هم تاکید داشتند که جنبش در یک حرکت ماراتنی به نتیجه میرسد و مسئله یک مسابقه سرعتی و دوی صد متر نیست. از این منظر است که میتوان به دستاوردهای جنبش پرداخت از جمله آزاد شدن هزاران هزار نیروی جوان جنبشی که سرمایههای آینده حرکت تغییرخواهی برای ایران هستند، خیلی از نسل جوان و حتی نوجوان و دانشآموزی که دیگر نه فقط فعال عرصه مجازی بلکه یک نیروی میدان و خیابان دیده هم هستند.
ایجاد شکاف بزرگ دیگری در بالا، یکی دیگر از نتایج این جنبش بوده است. در ماراتن پیش رو، شکاف و ریزش در بالا یک امر راهبردی است. بسیاری از نیروهای همراه حکومت حتی از جریان حامی بیت نیز با تحلیل خارج محورِ رهبر لجباز ولایی همراه نبودند و منشأ جنبش را درونی میدانستند و باز برخلاف رهبر ولایی خواهان مماشات و رفرمهایی در شیوه حکمرانی بودند و با نگاه امنیت محور و تماماً سرکوبگرای عمود خیمه نظام همراه نیستند.
همچنین ریزش در نیروی میدانی، سرکوب و اجبار به استفاده از اراذل و اوباش، یکی دیگر از نتایج روندهای اعتراضی در سالیان اخیر بوده است. این تا آنجا بود که بعضی سردستگان نیروهای سرکوب صراحتاً اعتراف کردند که اولاً، نیروهای معترض برخلاف گذشته از برابر آنها نمیگریزند و ثانیاً، وقتی آنها وارد هر کوچهای میشوند، از سوی همه ساکنان با پرتاب اشیاء مورد حمله قرار میگیرند.
بدین ترتیب، میتوان گفت، جنبش اخیر بیشترین و بالاترین سطح «فرسایش از پایین و ریزش از بالا» را برای حکومت نسبت به همه موارد پیشین ایجاد کرده است.
در مجموع، اما، از منظر راهبردی میتوان گفت در این زورآزمایی، نه جنبش توانسته بر حکومت غلبه کند و نه حکومت توانسته جنبش را سرکوب و نابود کند. هر چند جلوههای «آشکار» جنبش در خیابان، به جز در بلوچستان، کاهش یافته و مهار شده است، اما وضعیت «نهفته» جنبش زیر پوست شهر ملتهب است. برخلاف سرکوبهای قبلی، جامعه غیر سیاسی نشده و از هر فرصتی همچون تدفین، هفتم و چهلم و حتی سالروز تولد کشتهشدگان جنبش، برای اعلام خشم و اعتراضش استفاده میکند. شعارنویسی و شعاردهی نیز همچنان ادامه دارد. جلوههای بیرونی جنبش نیز در برخی مناسبتها باز ظهور و بروز پیدا میکند.
سه - در این چند ماه، مسئلهی رهبری جنبش، یکی از داغترین بحثها حول جنبش زن، زندگی، آزادی بوده است. به نظر شما، موضوع رهبری، نقطهی نقص و بحران جنبش است؟
رضا علیجانی: هر چند فقدان رهبری، یکی از نواقص جنبش است (البته برخی آن را از قضا، از بعد امنیتی، نقطهی قوت جنبش میدانند که مانع سرکوبش میشود)، اما به نظر میرسد در رابطه با این نقیصه، در بسیاری از ارزیابیها، به شدت اغراق میشود.
به گمان بنده، مشکل اصلی جنبش، «جمعیت»، یعنی نیروی حاضر در خیابان است که باید چند و چندین برابر شود. مانع حضور قشر به اصطلاح خاکستری در خیابان، فقدان رهبری نیست، بلکه قدرت سرکوب حکومت است.
بر این اساس، باید راههایی برای کاهش هزینه جنبش و کند کردن تیغ سرکوب پیدا کرد. به متغیر فقدان رهبری، نباید ضریب زیادی داد. اگر همه مخالفان، مثلاً در خارج از کشور، با هم ائتلاف کنند هم نباید انتظار رخداد زیادی در داخل کشور را داشت. چون مشکل اصلی این متغیر نیست. البته، این به معنای نفی و یا کمبها دادن به تلاش برای همگرایی و همسویی بین نیروهای حامی جنبش نیست.
چهار - موضوع رهبری جنبش و افق سیاسی آن در ماههای آینده چه سمت و سویی خواهد داشت؟ آیا در پیوند با مطالبات متکثر جنبش، رهبری متکثر هم شکل خواهد گرفت؟
رضا علیجانی: یکی از مهمترین مضامین جنبش در داخل کشور تکثر و فراگیری آن است. شعارهای معطوف به یک تمایل خاص در این جنبش در ناچیزترین حد خود بود. پیام جنبش همسویی و همبستگی حداکثری در عین تکثر بود.
جامعه ایران یک جامعه توده وار نیست که رهبر یا رهبرانی بخواهند از بالا و بیرون آن را رهبری کنند. جامعه ایران یک حالت مجمع الجزایری دارد و عنصر رهبری آن نیز باید دارای همین مضمون متکثر باشد.
راه واقعبینانه برای حل تدریجی این نقیصه نیز نه تشکیل یکبارهی یک جبهه فراگیر است که اینک نهشدنی است و نه مفید. بلکه همگرایی و تشکیل بلوکهای مختلف سیاسی است تا این بلوکها به تدریج بتوانند همسویی و همراهی عملیشان را تقویت و گستردهتر بکنند. شاید روزی به خاطر مصالح ملی به یک اتحاد هم بینجامد. شاید.
بر این اساس فکر میکنم دوستان جمهوریخواه باید به جای سخنان یا رفتارهای سلبی بیشتر به کار ایجابی بپردازند و با همفکری و همراهی به سمت تشکیل یک کانون و ثقل جمهوریخواهی بروند که خودش بحث مستقلی میطلبد.
پنج- نقش و فعالیت نیروهای سیاسی و هموطنان مقیم خارج از ایران در همبستگی با مبارزات جنبش زن، زندگی، آزادی در این مدت چه بوده است؟ به نظر شما چه وظایفی را ما در خارج در ارتباط با این جنبش میتوانیم انجام دهیم؟
رضا علیجانی: دیاسپورای ایرانی در این جنبش بسیار فعال عمل کرد. آنها توانستند بلندگوی خوبی برای جنبش داخل کشور باشند، هر چند عدهای و جریانهایی سعی میکردند و میکنند خود را سخنگوی جنبش معرفی کنند و در واقع جا بزنند، ولی این امر بنا به دلایل مختلف شدنی نیست.
همانند داخل کشور، میل به همگرایی بدون هژمونی طلبی، گرایش غالب در خارج از کشور نیز هست. هر چند برخی سخنان و رفتارهای سلطلنتطلبان افراطی با انحصار طلبیها و گاه با رفتارهای اوباشگرانه، و ترسناکتر از همه دفاع از ساواک و روی دست گرفتن عکس یک مقام امنیتی دستگاه سرکوب و شکنجه در رژیم گذشته، باعث بروز نگرانیهایی جدی در بین همه طیفهای دموکراسیخواه شد، اما همچنان میتوان تاکید کرد که این اقلیت انحصار طلب و تفرقهافکن نمیتواند راه به جایی ببرد و جز تخریب خود و گرایشی که از آن حمایت میکند تأثیری نخواهد داشت.
مهمترین کاری که دیاسپورای ایرانی میتواند انجام دهد، حمایت و بلندگو شدن صدای جنبش برای انتقال این «نه بزرگ» به جمهوری اسلامی به گوش افکار عمومی در سطح جهان، نهادهای حقوق بشری، پارلمانها و دولتهای مختلف است. بالابردن هزینهی سرکوب، به خصوص دربارهی اعدامها، ارسال کمکهای مالی به طور خصوصی برای اعتصابیون، تحت فشار گذاشتن سفیران و عوامل حکومت و تاکید بر تحریمهایی که بر روی حکومت متمرکز باشد، نه اینکه مردم را تحت فشار بیشتری قرار دهد، از دیگر وظایف ایرانیان خارج از کشور است.
شش - جنبش اعتراضی در لحظه کنونی در چه وضعیتی قرار دارد و به کدام سو میرود؟ آیا چنانکه برخی میگویند، "زن، زندگی، آزادی" تمام شد و باید به دنبال گفتمان و فهم دیگری برای جنبش آتی رفت؟
رضا علیجانی: از آنجا که حکومت ولایی حاضر به هیچگونه عقبنشینی و پذیرش مطالبات ملت نیست و با توجه به وضعیت جنبشی جامعه ایران که اینک بیشترین فاصله و خشم و عصیان را نسبت به حاکمان جمهوری اسلامی و شخص ولی فقیه به عنوان دیکتاتور بزرگ دارد، بدیهی است که ما شاهد امواج پشت سر هم خیزشهای اعتراضی خواهیم بود. ما شاهد شتابان شدن هر چه بیشتر فرسایش حکومت توسط جنبشهای مختلف اعتراضی از پایین و ریزش و فروپاشی مستمر حکومت از بالا خواهیم بود.
هم حکومت و هم جامعه ایران غیرقابل پیشبینی هستند. شرایط منطقهای و بینالمللی ج.ا نیز بسیار خطیر است و هرگونه ماجراجویی هستهای و اتمی حاکمان ولایی ممکن است کشور را حتی درگیر منازعه نظامی کند. بحران جانشینی نیز درون ساختار قدرت و سرپرده هیئت حاکمه را بسیار ملتهب کرده است.
بیشتر و مهمتر از همه، فشار اقتصادی روزافزون و غیر قابل تحمل بر اکثریت مردمان است. به احتمال زیاد، موج بعدی اعتراضات مضموم معیشتی بیشتری خواهد داشت. پیوستن اعتراضات با مضامین گوناگون اقتصادی، سیاسی و اجتماعی به یکدیگر میتواند به تدریج به یک اعتراض و اعتصاب همگانی و سراسری تبدیل شود.
مجموعهی اینها نشانگر این است که ما ماههای پرحادثهای را در پیش داریم. هرچند جادهی آینده مهآلود است، اما هر فرد مردمدوست و وطندوست باید تلاش کند در سمت درست جاده حرکت کند.
منبع: فصلنامهی مُروا نشریه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، شماره 14