رخدادهای ناگهانی در عرصه سیاست بسیار به رخداد های قدرتمند و غیرمنتظره طبیعی شباهت دارند. به وقوع زلزله بسیار شبیه هستند: دفعتا رخ میدهند، کسی انتظار انها را ندارد و برایشان آماده نیست، و برنامههای مشخص را به هم میزنند. واکنش در برابر این گونه رخدادها نیز از همین مشخصهها ناشی میشوند: گیجی، واکنش های فکر نشده، و تحرکات غالبا اشتباه، از سوی کسانی که در گوشه مغزشان "تشکیلات مدیریت بحران" ایجاد نکردهاند! معدود آدمهای تعیین کنندهای وجود دارند که با داشتن چنین تشکیلات کنترل بحرانی در گوشه ذهن، از این موقعیت ها با خونسردی و "سوار بر اوضاع" میگذرند و بر جامعه اعمال سلطه میکنند و هدایت آن را به دست میگیرند. لزوم برگزاری یک انتخابات فوری، و فوری تر از آن تشخیص موقعیت برای کنترل روند و یا ایجاد و اعمال تغییر در آن، از همین گونه موقعیت های سیاسی پسا زلزلهای هست. همه باید طی یک هفته بتوانند موقعبت را تشخیص دهند و تصمیمی بگیرند که چه بایدشان کرد. بیائید ببینیم این موقعیت پسا زلزلهای -هرچند زلزلهای کوچک- چه کیفیاتی دارد.
مهمترین وجه این موقعیت، تصمیم گیری درباره ترمیم آسیب دیدگی یک گوشه از صحنه است که به دقت سنجیده و برای روند تحول سیاسی آتی بود، اما حادثه هلیکوپتر گوشهای از آن را آسیب زد. ما اکنون میدانیم مطابق آنچه در الف چند روز پیش جامعهنو ("خدا، بنده ، و آینده ") رفت، حفظ ثبات صحنه و برهم نخوردن روند طراحی شده برای تغییر، عمده ترین هدف حاکمیت طراحی کننده عرصه سیاست در ایران هست. بنا بر این حاشیه نشینان سیاست نباید انتظار هیچگونه تغییر محتوایی و شکلی را در آینده پیشرو داشته باشند. یکی از این تغییرات، تعیین فرد جانشین برای پست ریاست جمهوری است، که به ارزیابی ما، وقتی این سطور را میخوانید مشخص شده است بقیه آنچه رخ خواهد داد عملیات ترمیم گوشه تخریب شده صحنه به خاطر زلزله است: وقتی تکانه تیرک نگهدارنده یکی از دیواره های دکور صحنه را می شکند وفرو می اندازد، باید به نرمی و بیسرو صدا دوباره آن را علم کرد و تیرکی تازه ومورد اطمینان در پشتش قرارداد. ماهیت انتخابات آتی این است و هیچ نیروی سیاسی خارج از صحنهای، (و از جمله اصلاح طلبان هم مسیر با خاتمی) نمیتواند فکر کند میشود جلو رفت و در صحنه تغییری داد. نخودهای همه آشها البته معمولا به جنب و جوش می افتند و مثل انتخابات که همیشه چند عروسک وسط آن دست و پا تکان میدهند، تعداد حاضران در جابجایی تیرک شکسته با تیرکی نو را افزایش میدهند. امااین کارگردان و صحنهگردان است که تیرک مناسب را انتخاب می کند و چگونگی علم کردن آن را مشخص می کند و لا غیر. لااقل فعلا و در ایران، همین است که هست.
شاید اعتراضی به این بتوان داشت، اما فعلا تغییرش نمیتوان داد. شرایط کشور ما فعلا همین است و زلزلهای که فقط یک تیرک را از جایش به در کند موجبی برای تغییر روند محسوب نمی شود. بنا بر این اجازه بدهید یا ندهید، روند پیشرو، همان است که یک هفته پیش بود و تغییری نمیکند و یا لااقل تغییر ماهوی نمیکند. بعید است آدم عاقل دچار خطای باصره بشود و در انتخابات پیش رو فرصتی ببیند. بعید است کسی بوی تغییری حس کند (نخودهای اصلاح طلب نمای همه آشها البته غیر این را میگویند واز جایگاه تماشاچیان میپرند روی صحنه! ). این به کنار، مشغول کردن ذهن جامعه به دارودسته ها و باندهای سیاسی روی صحنه، به بازیگرانی که در صحنه پایداری می کنند و یا آنها که کنار گذاشته شدهاند ( صحنه گردان معمولاعروسکهایی را که نخ آنها "شل" شده میگذارد کنار! ) یک خطای شناختی است. اینکه بازیگران روی صحنه چقدر رقاصی کنند یا کشتی بگیرند یا به هم بپرند و "کمپین انتخاباتی" داشته باشند، البته مایه سر گرمی است . تماشا کنید و اگر خواستید به مفسرانی که نخهای این عروسکها را نمیبینند بخندید. اما مطمئن باشید کارگردان آنها را با بازیگرانی که نخ آنها شل شده و حرکات خارج از کنترل دارند عوض نخواهد کرد (لاریجانیها به مرخصی درازمدت رفتهاند!). این صحنه خدایگان دارد و سرشت تغییر در آن را بازیگران روی صحنه هرگز تعیین نکردهاند و در آینده نزدیک هم تعیین نخواهند کرد. صحنه سیاست در ابران و چگونگی تغییر در آن، صحنه فکر شده سنجیدهای است که رخداد های جزئی در آن تغییری نمیدهد. کسی نمیتواند جای دانته بنشیند و پایان "کمدی الهی" را از نو بنویسد. آن کتاب و آن داستان، پایانی جز آنچه دانته نوشت نمیتواند داشته باشد.....، الا اینکه زلزلهای بسیار بزرگتر، بسیار فراتر از آنچه درظرفیت و توانایی آن اتاق کنترل بحران هست، رخ دهد. عاقلان البته انتظارش را دارند، ولی خواهانش نیستند؛ سقف سالن این نمایش را بر سر همه فرو خواهد ریخت !
منبع:شورای سردبیری کانال تلگرام جامعه نو