این مقاله تلاش میکند تا با پاسخ دادن به چند سوال، نشان دهد که برای ایجاد جمهوریت و استقرار دموکراسی در یک جامعه، چه شرایط دیگری ضروری هستند. علاوه بر این، با ارائه نمونههایی از حکومتهای جمهوری که از اراده مردم برای تقویت پایههای قدرت خود و اعمال دیکتاتوری سوء استفاده کرده اند،نشان می دهد که حکومت جمهوری شرط کافی برای دموکراسی نیست. در این مقاله، سعی شده است تا به پرسشهای زیر پاسخ داده شود.
جمهوری یعنی چه؟ ریشههای تاریخی آن از کجا میآید و در طی زمان چه تحولاتی داشته است؟
آیا جمهوری برای رسیدن به دموکراسی کافی است یا شرایط دیگری نیز مورد نیاز هستند؟
چه نقشی برای زنان در استقرار جمهوری و پیشگیری از دیکتاتوری وجود دارد؟
جمهوری شکلی از حکومت است که درآن کشور به عنوان یک "مسئله عمومی" در نظر گرفته می شود و رئیس دولت به جای پادشاه رئیس جمهور است، که با رای مستقیم یا غیر مستقیم مردم برای دوران معینی برگزیده میشود. در یک جمهوری، قدرت سیاسی از مردم ناشی می شود و رهبران سیاسی و مسئولان باید در برابر شهروندان پاسخگو باشند.
جمهوریت به معنای ویژگیهای مرتبط با یک جمهوری است. این واژه به طور کلی به نظام حکومتی اشاره دارد که در آن قدرت و اختیارات دولت به دست مردم و نمایندگان انتخاب شده تعلق دارد. به عبارت دیگر، جمهوریت نشاندهنده آن است که در کشوری با این ویژگی، مردم بر اساس انتخابات و رأیگیری در فرآیند تصمیمگیری سیاسی شرکت دارند.
به طور خلاصه، جمهوری به سیستم حکومتی اشاره دارد که انتخابات و مشارکت مردم در تصمیمگیریهای سیاسی را تاکید میکند، در حالی که جمهوریت به ویژگیهای مرتبط با این نوع نظام حکومتی اشاره دارد.
واژه جمهوری، ریشه لاتین دارد به معنای «امر عمومی» است. این واژه در نوشتههای لئوناردو برونی، تاریخنگار ایتالیایی نزدیک به معنی امروزی آن استفاده شده.[1] همچنین خاستگاه تاریخی مفهوم جمهوری به دوران باستان باز می گردد و نمونه های قابل توجهی از جمهوری در تمدن های مختلف وجود دارد:
روم باستان: جمهوری روم اغلب به عنوان یکی از اولین نمونه های یک جمهوری ذکر می شود. در این نظام قدرت بین منتخبان و مجلس سنا تقسیم می شد. جمهوری روم بر اهمیت کنترل و تعادل و حاکمیت قانون تاکید کرد.
دموکراسی آتن: در حالی که یک جمهوری مدرن نیست، آتن باستان اغلب به عنوان یک دموکراسی مستقیم شناخته می شود. شهروندان از طریق مجامع و رای گیری در تصمیم گیری شرکت می کردند که زمینه را برای برخی از جنبه های جمهوری های مدرن فراهم کرد.
جمهوری های قرون وسطی: در قرون وسطی، دولت-شهرها مانند ونیز و جنوا[2] در ایتالیا به عنوان جمهوری عمل می کردند، جایی که قدرت در اختیار شوراها و مقامات منتخب بود. این جمهوری ها نقش مهمی در تجارت، دیپلماسی و حکمرانی داشتند.
نفوذ روشنگری: دوره روشنگری در قرن های 17 و 18 ایده های حقوق فردی، دموکراسی و حکومت محدود را معرفی کرد. جان لاک و مونتسکیو دو متفکر برجسته روشنگری بودند که اندیشههایشان تأثیر قابلتوجهی بر توسعه جمهوریهای مدرن و مفاهیم حکومت، حقوق فردی و تفکیک قوا داشت. نوشتههای آنها نقش مهمی در شکلدهی به اصولی داشت که زیربنای بسیاری از نظامهای دموکراتیک امروزی است.
جان لاک(1۷۰۴-۱۶۳۲)، ایدههایی بنیادی برای توسعه جمهوریهای مدرن مطرح کرد، که بهویژه در اثر او «دو رساله دولت» که در سال 1689 منتشر شده است.[3] مفاهیم کلیدی او عبارتند از حقوق طبیعی، حکمرانی و دولت محدود.
لاک استدلال کرد که همه افراد دارای حقوق ذاتی خاصی از جمله زندگی، آزادی و مالکیت هستند. این حقوق توسط دولت اعطا نمی شود بلکه بخشی از طبیعت انسان هستند، وظیفه دولت ها حمایت از این حقوق است. مورد دوم قرارداد اجتماعی بود: لاک ایده یک قرارداد اجتماعی را مطرح کرد، که در آن افراد برای تشکیل یک دولت گرد هم می آیند تا از حقوق خود محافظت کنند و منافع عمومی را ارتقا دهند. این مفهوم زمینه را برای مشروعیت حکومت که از رضایت حکومت شوندگان ناشی می شود، فراهم میکند. و سوم دولت محدود: لاک به اهمیت قدرت محدود دولت اعتقاد داشت. او استدلال میکرد که دولتها فقط باید اختیاراتی را داشته باشند که مردم به آنها اعطا میکنند و حاکمان باید تابع حاکمیت قانون باشند. ایده های لاک بر انقلاب آمریکا و تدوین قانون اساسی ایالات متحده تأثیر گذاشت که بر حمایت از حقوق فردی، نقش دولت به عنوان حافظ این حقوق و ایجاد یک سیستم کنترل و تعادل تأکید داشت.
انقلاب آمریکا: ایالات متحده با تصویب "قانون اساسی ایالات متحده" در سال 1787 به نمونه ای برجسته از یک جمهوری مدرن تبدیل شد. قانون اساسی یک سیستم دموکراسی نمایندگی را با تفکیک قوا در میان قوه مجریه، مقننه و قضائیه ایجاد کرد.
انقلاب فرانسه: انقلاب فرانسه در سال 1789 منجر به تأسیس جمهوری اول فرانسه شد که نشان دهنده دور شدن از سلطنت مطلقه بود. انقلاب بر اصول برابری، برادری و آزادی تأکید داشت.
با گذشت زمان، مفهوم جمهوری با تغییراتی تحت تأثیر عوامل سیاسی، اجتماعی و فرهنگی تکامل یافته است که می توان به موارد زیر اشاره کرد:
گسترش حق رأی: جمهوریها به تدریج حق رأی را گسترش دادند و به شهروندان بیشتری اجازه دادند در فرآیند انتخابات شرکت کنند و به سمت حق رأی همگانی حرکت کنند.
نظام های ریاست جمهوری در مقابل پارلمان[4]: جمهوری های مختلف سیستم های حکومتی متفاوتی را اتخاذ کردند، مانند نظام های ریاست جمهوری (به عنوان مثال، ایالات متحده) و سیستم های پارلمانی (مانند هند)، که تعیین کننده رابطه بین قوه مجریه و مقننه است. همچنین با تغییرات نهادی، اصلاحات قانون اساسی و اصلاحات قانونی در جمهوری های مختلف، توازن قوا، ساختار حکومت و گسترش مفهوم جمهوری در سطح جهانی اینک، بسیاری از کشورها از اشکال متنوع حکومت جمهوری استفاده می کنند. این کشورها از نظر فرهنگ، ساختار حکومتی و ایدئولوژی های سیاسی متفاوت هستند.
جمهوری های مدرن می کوشند تا اصول دموکراسی نمایندگی، حاکمیت قانون، حقوق فردی و پاسخگویی را متعادل کنند. در حالی که ریشه های تاریخی جمهوری ها را می توان به تمدن های باستانی ردیابی کرد، تکامل آنها همچنان با تغییر پویایی جامعه و آرزوهای شهروندانشان شکل می گیرد.
جمهوری خواهی جزء مهمی برای دستیابی به دموکراسی است، اما تنها شرط نیست.
دموکراسی مجموعه وسیع تری از اصول و شیوه ها را در بر می گیرد که فراتر از ساختار حکومت است. در حالی که جمهوری خواهی چارچوب یک حکومت نمایندگی را ایجاد می کند، که در آن رهبران توسط مردم انتخاب می شوند، چندین شرط دیگر برای دستیابی به یک دموکراسی تمام عیار ضروری است:
حاکمیت قانون: یک جامعه دموکراتیک توسط حاکمیت قانون اداره می شود، به این معنی که قوانین به طور یکسان برای همه افراد، از جمله مقامات دولتی لازم است، اعمال شود. این اصل از تمامیت خواهی و اعمال خودسرانه قدرت جلوگیری می کند و مسئولیت پذیری اعضای دولت را تضمین می کند.
احترام به حقوق بشر: یک جامعه دموکراتیک از حقوق و آزادی های اساسی افراد حمایت می کند. اینها شامل حقوق مدنی، حقوق سیاسی، حقوق اجتماعی و اقتصادی و حقوق فرهنگی است.
انتخابات آزاد و عادلانه: دموکراسی علاوه بر انتخاب نمایندگان، مستلزم آن است که انتخابات عاری از اجبار، دستکاری و تقلب باشد. شهروندان باید حق انتخاب رهبران خود را بدون هر گونه دخالت و اجباری داشته باشند.
پلورالیسم سیاسی: یک جامعه دموکراتیک احزاب سیاسی متعدد و دیدگاه های گوناگون را تشویق می کند. رقابت سیاسی تضمین می کند که شهروندان در انتخابات، آزادانه شرکت کنند.
آزادی بیان: یک دموکراسی پر رونق برای آزادی بیان، مطبوعات، اجتماعات و انجمن ها ارزش قائل است. شهروندان باید بتوانند نظرات خود را بیان کنند، از دولت انتقاد کنند و بدون ترس از هرگونه انتقام در گفتمان های عمومی شرکت کنند.
جامعه مدنی: یک جامعه مدنی فعال، شامل سازمانهای مردم نهاد، سازمانهای غیرانتفاعی و رسانههای مستقل، نقش مهمی در پاسخگویی دولت و نمایندگی از منافع مختلف ایفا میکند.
قوه قضائیه مستقل: یک قوه قضائیه مستقل تضمین می کند که قوانین به طور عادلانه اعمال شوند و اقدامات دولت مشمول بازنگری قانونی است. این امر از سوء استفاده از قدرت جلوگیری می کند و از حاکمیت قانون حمایت می کند.
چک و موازنه: دموکراسی متکی بر سیستمی از کنترل و تعادل است که در آن شاخههای مختلف حکومت نقشهای متمایزی دارند و میتوانند قدرت یکدیگر را محدود کنند. این از تمرکز قدرت جلوگیری می کند.
مشارکت شهروندان: مشارکت فعال شهروندان فراتر از رای دادن است. این اصل شامل درگیر شدن در فرآیندهای سیاسی، مسئول نگه داشتن رهبران و مشارکت در بحث های سیاسی است.
حمایت از اقلیت ها: جامعه دموکراتیک از حقوق گروه های اقلیت حمایت می کند و از پایمال شدن حقوق اکثریت جلوگیری می کند. این شامل اقلیت های فرهنگی، مذهبی و قومی می شود.
دولت پاسخگو: رهبران منتخب در یک دموکراسی باید پاسخگوی نیازها و نگرانی های رای دهندگان خود باشند. سیاست ها باید منعکس کننده منافع مردم باشد.
آموزش و اطلاعات: مشارکت موثر شهروندان آگاه و تحصیل کرده در فرآیندهای دموکراتیک ضروری است. برای تصمیم گیری آگاهانه دسترسی به اطلاعات دقیق بسیار مهم است.
انتقال مسالمت آمیز قدرت: دموکراسی ها تضمین می کنند که قدرت از طریق انتخابات به صورت مسالمت آمیز منتقل شود و از بکار گیری زور، اعمال دیکتاتوری یا درگیری های خشونت آمیز در طول تغییرات رهبری اجتناب می کند.
در اصل، جمهوری خواهی ساختار حکومت دموکراتیک را فراهم می کند، اما برای شکوفا شدن یک دموکراسی واقعی، به ترکیبی از شرایط فوق نیاز دارد. این شرایط با هم کار می کنند تا محیطی را ایجاد کنند که در آن شهروندان آزادی، حقوق و فرصت هایی برای مشارکت در شکل دادن به دولت و جامعه خود داشته باشند.
چندین جمهوری در طول تاریخ به دیکتاتوری تبدیل شده اند. تغییر شکل حکومت جمهوری به دیکتاتوری میتواند تحت تأثیر عوامل مختلفی از جمله بیثباتی سیاسی، چالشهای اقتصادی، تنشهای اجتماعی و تثبیت قدرت توسط یک رهبر کاریزماتیک یا مستبد باشد. در اینجا به چند نمونه از جمهوریهایی که به دیکتاتوری ختم شدند اشاره میشود.
جمهوری وایمار (آلمان): جمهوری وایمار که پس از جنگ جهانی اول تاسیس شد، یک جمهوری دموکراتیک در آلمان بود. با این حال، مشکلات اقتصادی، افراط گرایی سیاسی و ناآرامی های اجتماعی راه را برای ظهور آدولف هیتلر و حزب نازی هموار کرد. هیتلر در سال 1933 صدراعظم شد و منجر به فروپاشی جمهوری وایمار و استقرار یک دیکتاتوری وحشیانه شد.
جمهوری شیلی: ژنرال آگوستو پینوشه در کودتای نظامی ۱۹۷۳ شیلی (۱۱ سپتامبر ۱۹۷۳) دولت سوسیالیست سالوادور آلنده را سرنگون کرد و به مدت ۱۷ سال ریاست جمهوری خودخواندهٔ شیلی را تا سال ۱۹۹۰ به عهده داشت و در این دوران هزاران نفر در شیلی به زندان افتادند و یا کشته شدند.
جمهوری ونزوئلا: ونزوئلا در بیشتر تاریخ مدرن خود یک جمهوری دموکراتیک بود، اما آشفتگی های سیاسی و اقتصادی منجر به ظهور هوگو چاوز شد. چاوز که در ابتدا به صورت دموکراتیک انتخاب شد، به تدریج قدرت را متمرکز کرد، مخالفان را سرکوب کرد و سیاست هایی را اجرا کرد که کشور را به سمت یک رژیم استبدادی سوق داد.
جمهوری ترکیه: تأسیس جمهوری مدرن ترکیه پس از جنگ جهانی اول توسط مصطفی کمال آتاتورک نشان دهنده گذار از امپراتوری عثمانی به یک جمهوری دموکراتیک سکولار بود. با این حال، با گذشت زمان، چشمانداز سیاسی ترکیه تغییر کرد و این کشور دورههایی از مداخله نظامی و فرسایش نهادهای دموکراتیک را تجربه کرد.
"جمهوری اسلامی" در ایران: یکی از نمونه های بارز حکومت های توتالیتر است که نام جمهوری را یدک می کشد، حق کاندیدا شدن در انحصار افراد خاصی است. قدرت دست "رهبر" است و در حقیقت هم اوست که تعیین می کند چه کسی رئیس جمهور باشد. آزادی احزاب غیر اسلامی و یا حتی اسلامی ولی غیر همسو با حکومت وجود ندارد.
نمونه دیگری جمهوری موروثی است. مانند ارث بردن ریاست جمهوری از حافظ اسد به پسرش بشار اسد در سوریه که خود موضوعی پیچیده و بحث برانگیز است. حافظ اسد از سال ۱۹۷۱ تا زمان مرگش در سال ۲۰۰۰ یعنی به مدت ۲۹سال بر سوریه حکومت کرد و طی آن یک رژیم استبدادی قوی با تمرکز قدرت، یک سیستم تک حزبی به رهبری حزب بعث و سرکوب مخالفان سیاسی مشخص شد. وقتی حافظ اسد درگذشت، پسرش بشار اسد جانشین او به عنوان رئیس جمهور شد که تا امروز حکومتش ادامه دارد.
این مثال ها نشان می دهد که چگونه عوامل پیچیده تاریخی، اجتماعی و سیاسی می توانند جمهوری ها را به سمت دیکتاتوری سوق دهند. اغلب، مشکلات اقتصادی، شکافهای اجتماعی، مبارزات قدرت و رهبران کاریزماتیک میتوانند نقشهای اساسی در تضعیف نهادهای دموکراتیک و هموار کردن راه برای حکومت اقتدارگرا داشته باشند.
نقش زنان در استقرار جمهوری و پیشگیری از دیکتاتوری
نقش زنان در استقرار و حفظ جمهوریها و در عین حال جلوگیری از دیکتاتوری و تمامیت خواهی در طول تاریخ پیچیده و چند وجهی بوده است. در حالی که زنان همیشه مانند مردان قدرت سیاسی رسمی را در اختیار نداشته اند، اما سهم آنها در شکل دادن به چشم انداز اجتماعی، فرهنگی و فکری که بر توسعه نظام های دموکراتیک و جلوگیری از استبداد تأثیر گذار و قابل توجه بوده است. در اینجا به چند روش نقش آفرینی زنان اشاره می کنیم.
زنان روشنفکر و نویسندگان در توسعه ایده هایی که زیربنای اصول دموکراتیک هستند، مشارکت داشته اند. درست همانطور که متفکران روشنگری مانند جان لاک و مونتسکیو بر جمهوری خواهی تأثیر گذاشتند، زنانی مانند مری ولستون کرافت با آثاری مانند «تأیید حقوق زن» (۱۷۹۲) که از آموزش زنان و حقوق برابر حمایت کردند، مشارکت کردند. نوشته های آنها این مفهوم را ترویج می کرد که یک جامعه عادلانه و آزاد باید اصول خود را به زنان نیز بسط دهد.
زنان اغلب در خط مقدم دفاع از حقوق مدنی از جمله حق مشارکت در فرآیندهای سیاسی بوده اند. فعالان حقوق زنان برای حق رای زنان، حق تحصیل و مشارکت سیاسی گستردهتر، که برای حکومت دموکراتیک اساسی است، پیوسته مبارزه کرده اند. تلاشهای آنها به ایجاد یک نظام سیاسی فراگیرتر کمک کرده است.
زنان در اشکال مختلف مقاومت در برابر دیکتاتوری و تمامیت خواهی شرکت کرده اند. مشارکت آنها در جنبشهای اجتماعی، اعتراضات و نافرمانی مدنی اغلب نقشی اساسی در به چالش کشیدن رژیمهای سرکوبگر و دفاع از ارزشهای دموکراتیک داشته است. نمونه بارز آن نافرمانی مدنی زنان ایرانی و مقاومت آنها در به چالش کشیدن قوانین تبعیض آمیز علیه زنان و مبارزه علیه حجاب اجباری است.
مشارکت زنان در سازماندهی اجتماعی، جنبش های مردمی و ابتکارات جامعه مدنی به ایجاد جوامع مدنی قوی و پر جنب و جوش کمک کرده است. این شبکه های جامعه مدنی می توانند به عنوان موازنه ای برای قدرت متمرکز عمل کنند و می توانند ارزش های دموکراتیک و پاسخگویی را ارتقا دهند.
زنان اغلب در انتقال ارزشهای فرهنگی، تاریخ و حافظه مشترک بین نسلها نقش دارند. در جوامعی که رژیمهای توتالیتر تلاش میکنند تا روایتهای تاریخی را دستکاری کنند، زنان میتوانند به حفظ گزارشهای دقیق و میراث فرهنگی کمک کنند و حس هویت جمعی را حفظ کنند که میتواند در برابر دستکاری های حکومت های استبدادی و وارونه جلوه دادن حقیت مقاومت کند. در این مورد می توان به نقش " مادران خاوران[5]" در ایران و مادران میدان مایو در آرژانتین[6] اشاره کرد که برای جلوگیری از فراموشی و حقیقت یابی مبارزه کردند.
زنان همچنین از آموزش و تفکر انتقادی که برای عملکرد یک جامعه دموکراتیک ضروری است، دفاع کرده اند. مبارزه زنان برای کسب حق آموزش منجر به شهروندان تحصیل کرده شده، به عنوان نمونه می توان جنبش مدرسه سازی در دوران مشروطه و پس از آن که توسط زنان پیشرو در ایران هدایت شد اشاره کرد. هرچه در یک جامعه افراد تحصیلکرده و آگاه بیشتر باشند، مقاومت در برابر دیکتاتوری و کنترل رژیمهای استبدادی نیز بیشتر خواهد بود.
به طور خلاصه، در حالی که نقش زنان در برقراری و حفاظت از جمهوریها و جلوگیری از دیکتاتوری و تمامیت خواهی[7] قابل توجه بوده است، در مشارکت سیاسی و تصمیم گیری ها به حاشیه رانده شده اند. همچنین زنان از طریق مشارکتهای فکری، حمایت، مقاومت، مشارکت مدنی، رهبری و موارد دیگر، نقشهای مهمی در شکلدهی جوامع دموکراتیک ایفا کردهاند.
در نهایت می توان گفت، با اینکه جمهوری خواهی به عنوان پایه ای برای حکومت دموکراتیک و حقوق فردی، چارچوبی را فراهم می کند که مشارکت شهروندان را ارج می نهد. با این حال چنانچه ساز و کار هایی پیش بینی نشود که حقوق ملت در برابر مصلحت های حکومت رنگ نبازد جمهوری نمی تواند جامعه ای عادلانه و آزاد را تضمین کند.
اگوست ۲۰۲۳
منبع: فصلنامهی مُروا نشریه سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی شماره ۱۵ تابستان ۱۴۰۲
[1] Rubinstein, N. (1993). Machiavelli and Florentine Republican Experience. In Machiavelli and Republicanism. Cambridge University Press.
[2] Venice and Genoa
[3] Locke, J. (1689). Two Treatises of Government. Retrieved August 6, 2023, from
https://www.britannica.com/topic/Two-Treatises-of-Government,review
[4] در نظامهای پارلمانی رئیس کشور و رئیس قوه مجریه دو شخص متفاوت هستند. رئیس کشور که ممکن است رئیسجمهور (در نظامهای جمهوری پارلمانی) (مانند، آلمان، هندوستان، ایتالیا و فنلاند) یا پادشاه باشد.(در نظامهای مشروطه سلطنتی) ( مانند ژاپن، اسپانیا و بریتانیا)
[5] مادران خاوران به زنانی گفته میشود که فرزندان یا اعضای خانوادهشان در دههٔ ۶۰ خورشیدی و کشتارجمعی زندانیان سیاسی در تابستان ۶۷ به دلیل اتهامات سیاسی اعدام شدند و در گورستانی در جنوب شرقی تهران درجاده خاوران دفن شدند
[6] جمعی از مادران آرژانتینی که فرزندانشان در زمان دیکتاتوری نظامی بین سالهای ۱۹۷۶ تا ۱۹۸۳ ناپدید شدند
[7]Totalitarianism