سوال: به نظر شما چرا زنان در تشکلهای سنتی قبل و بعد از انقلاب حضور پر رنگ نداشته و ندارند؟ و یا به نظر میرسد حضور پر رنگ ندارند؟
پاسخ: زنان همواره در طول تاریخ ایران بخصوص در صد واندی سال گذشته در همه جنبشها حضور داشتند و منشا اثر بودهاند ولی این «حس» که زنان نبودند عمدتا به این دلیل است که حتی با وجودی که حضور داشتند هم بوسیله تاریخ نویسان و هم به وسیله مردان حضور زنان نادیده گرفته شده است. مردان سیاسیکار با بیرحمی نقش همرزمان خود را نادیده گرفته و بی اهمیت جلوه دادهاند.
سوال: آیا امروز هم زنان از همان نگاه سنتی مردان همرزم خود رنج میبرند؟
پاسخ: بله متاسفانه مردان در همان فضاهای قبلی ماندهاند و گفتار خود را «برحق» میدانند و هرگونه رفتار «دیگری» را کم اهمیت جلوه میدهند. مردان اگر بخواهند کوچکترین تغییری بکنند جایگاه خود را در خانواده و میان اطرافیان از دست میدهند.
سوال: آثار تَبَعی این نگاه مردان چیست؟ و در یک تشکل چه تاثیری بر زنان میگذارد؟
پاسخ: در چنین شرایطی زنان خواه ناخواه دنباله رو مردان میشوند، و اگر زنی جلوی یکی از مردان بایستد و وارد مباحثه جدی شود، دفعه دیگر به او تلفن نمیزنند و جلسه را اطلاع نمیدهند.
سوال: این نقض آشکار اصول دموکراسی است پس آیا میتوان گفت ساختار تشکلهای موجود دموکراتیک اس و آیا همه افراد ارزش و اهمیت یکسانی دارند؟
پاسخ: نه به هیچوجه، ساختار تشکلها، هرمی، سلسله مراتبی و مردسالارانه است. و گاه روابطی.
سوال: در چنین ساختارهایی چرا زنان میمانند و آن را ترک نمیکنند؟
پاسخ: عوامل زیادی دلیل ماندن زنان در چنین تشکلهایی است. مثل عشق و علاقه به فعالیت و تغییر دادن جامعه، باور به آرمانهای جمع و از همه مهمتر درگیر شدنشان با وظایف و خردهکاریهای تشکل، که نوعی رضایت و حس مفید بودن به آنان میدهد. زنانی که به نقش فرعی خود پی ببرند بی تامل از چنین گروه و تشکلهایی خارج میشوند و تشکل خود را درست میکنند.
سوال: مردان فعال سیاسی تا چه حد با مشکلات زنان جامعه یا اصلا بهتر بگوییم با زنان همرزمان خود آشنا هستند؟ و آیا تلاش در رفع مشکلات آنان کرده یا میکنند؟
جواب: به مطلب خوبی اشاره کردید، مردان حتی به اینکه زنان دارای مسئولیتهای چندگانه هستند از جمله شغل بیرون، مراقبت از کودکان و کارهای خانه و .... فکر نمیکنند و تصورشان این است که چون زنان فعال نیستند باید برایشان خط مشی تعیین کرد و آنان را رهبری کرد!!!
به علاوه چون در تشکلهای سنتی مسایل زنان مطرح نمیشود، رغبت زنان را برنمیانگیزد،
آنچه بیشتر آشکار و پنهان مطرح میشود مبارزه مردان بر سر رهبری و کسب قدرت و ... است. و در چنین تشکلهایی (عمدتاً مردانه) فقط زنانی جای دارند که مطیع و دنباله رو همان سیاستها و همان مردان باشند (مانند سازمانها و احزاب سنتی).
سوال: پس چه باید کرد؟ آیا ساختارهای جایگزینی وجود دارد؟
پاسخ: بله، قطعاً ساختار هرمی پاسخگو نیست و نوعی در جا زدن و عقبگرد است. جنبشهای نوین باید ساختار خودشان را بسازند و ساخته اند. ارتباطات افقی و شبکهای پاسخی است که انسان امروز به نیاز خود برای داشتن روابط دموکراتیک ایجاد کرده است. در تشکلهای افقی تمامی افراد برابراند بخصوص افراد در حاشیه، زنان، روستاییان، فقرا، معلولان، اقلیتها و اقوام و همه بیصدایان.
* از شما برای وقتی که گذاشتید متشکرم.
منبع: گاهنامه برابری